کارگاه عزت نفس_۱۴.mp3
10.52M
#کارگاه_عزت_نفس
#قسمت_چهاردهم
#استاد_شجاعی
💰 توقع بالا از زندگی، تولید کننده ی هوس های مکرر در ذهن و قلب انسان است.
بطوریکه انسان را دائما در توهم بدست آوردن آرزوها، گرفتار کرده ، و از رسیدن به عزت حقیقی باز میدارد.❌
🆔 @sofrebanovanbeheshti
سفره بانـوان بهشتـی
#کارگاه_عزت_نفس #جلسه_سیزدهم #استاد_شجاعی چشم و هم چشمی فخر فروشی و مسابقه گذاشتن در امور دنیا ، ی
قسمت سیزدهم☝️
هر هفته یکشنبه صوت های #عزت_نفس رو ان شاءالله قرار میدیم
عدس پلو
با
#ته_انداز_مرغ👇
ابتدا عدس رو میپزیم بعد برنج رو آبکش میکنیم بعد پیاز داغ میکنیم سینه مرغ رو به اندازه قند خرد کرده در پیاز داغ تفت میدهیم بهش نمک زردچوبه و فلفل میزنیم بعد زعفران میزنیم مرغ که آبش کشیده شد ته دیگ را روغن ریخته کمی زردچوبه زده بعد ساق پارو نمک و زعفران میزنیم و در ته دیگ میچنیم و بعد برنج و عدس و مواد مرغی رو باهم مخلوط کرده و روی ساق ها میریزیم
جاتون خالی❤️❤️😋😋😋
@sofrebanovanbeheshti
#کیک_سیب_و_انبه😋😋😋👇
روغن مایع 1 پیمانه
شکر 1 لیوان
تخم مرغ 3 عدد
آرد 2 لیوان
وانیل نصف ق چ
نمک ¼ قاشق چای خوری
بیکینگ پودر 2 قاشق چای خوری
سیب و انبه پوره شده 1 لیوان
روغن مايع و شكر راچنددقیقه بزنیدبعد تخم مرغ ها را یکی یکی اضافه کنید وانیل را هم بیفزایید هم بزنيد تا پف كند و سفيد شود. آرد، نمك و بكينگ پودر را با هم مخلوط كرده به مواد قبلي اضافه كنيد و اجازه دهيد تا خوب مخلوط شود. سپس پوره سیب و انبه را نيز به مخلوط بيفزاييد.(من چون بچه ها از میوه داخل کیک خیلی لذت نمیبرند یک سیب و نصف انبه را پوره کردم که باهم شد یک لیوان) مايه آماده را در قالب میان تهی به قطر 25 سانت كه چرب و آردپاشي شده ريخته و در فر 170 درجه سانتيگراد به مدت 45 دقيقه قرار دهيد تا بپزد.
نوش جان
@sofrebanovanbeheshti
😋❤️سویق چیست؟
در حالت عمومی سویق همان قاووت می باشد، مثل آرد نخودچی و قوتو کرمانی.
🍃ولی در طب اسلامی سویق عبارت از؛ تفت داده آرد برخی حبوبات و گندم و جو، بدین صورت که مثلا آرد گندم را تفت می دهند و سبوس گندم را نیز جداگانه تفت می دهند، بعد از الک کردن آنها را با هم مخلوط می کنند. (سویق گندم)
🌺 @sofrebanovanbeheshti 🌺
#دانستنی_های_طبی #سویق
✅ سویق؛ غذای پر برکت:
🔹 امام باقر علیهالسلام: سویق، چه قدر پُربركت است! اگر انسان درحالى كه سیر است، آنرا بخورد، غذا را گوارش مىدهد و اگر در حالى كه گرسنه است، بخورد، او را سیر مى سازد.
▪️ فواید سویق :
🔻 غذای مسافرتی
🔻 سویق گندم افزایش دهنده حجم عضلات
🔻 سویق جو کاهش دهنده چربی اضافه
🔻 سویق افزایش دهنده تراکم استخوان
🔻 سویق غذای کودک
🔻 سویق درمان کودکان نارس
🔻 سویق نیروزایی بسیار قوی
🔻 سویق لطیف کننده پوست
🔻 سویق افزایش توان جنسی
🔻 سویق جو بهترین درمان تب
🔻 سویق ایمنی از ۷۰ نوع بیماری
🔻 سویق درمان برص
🔻 سویق درمان عطش
🔻 سویق درمان التهاب پرده دیافراگم
🔻 سویق درمان ضعف معده
🔻 سویق درمان غلبه خون
🔻 سویق درمان اسهال
🔻 سویق درمان درد شکم
🔻 سویق درمان کمردرد و دیسک کمر
🌺 @sofrebanovanbeheshti 🌺
4_297669198144866707.MP3
1.04M
💠 هدیه نور برای ظهور 💠
🌹 #ترتیل_صفحه213🌹
🎤باصدای استاد #پرهیزگار
🆔 @sofrebanovanbeheshti
#دوشنبه_های_شهدایی
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
وقتی شنیدم سردار سلیمانی وصیت کردن که کنار مزار #شهید_یوسف_الهی دفن بشن با خودم گفتم این شهید کیه که سردار بعد از چند سال بعد از جنگ باز دوست داشتن که کنار این شهید باشن ؟
تحقیق کردم و مطالب جالبی دستگیرم شد گفتم شاید برای شما هم سئوال شده باشه
یه مقدار پست ها زیاد هست منو ببخشید🌷
از صبوری شما سپاسگزارم
🆔 @sofrebanovanbeheshti
شهید «محمّد حسین یوسف الهی» عارفی است که در در واحد اطلاعات عملیات لشکر 41 ثارالله، مراتب کمال الی الله را طی کرد و کمتر رزمنده ای است که روزگاری چند با محمد حسین زیسته باشد اما خاطره ای از سلوک معنوی و کرامات او نداشته باشد.
محمد حسین، مصداق سالکان و عارفانی است که به فرموده حضرت روح الله رحمت الله علیه، یک شبه ره صد ساله را پیمودند و چشم تمام پیران و کهنسالان طریق عرفان را حسرت زده قطره ای از دریای بی انتهای خود کردند.
یک شب که با موساییپور و صادقی که هر دو لباس غواصی داشتند، به شناسایی رفته بودیم، آنها از ما جدا شدند و جلو رفتند. مدتی که تاخیر کردند، فکر کردیم کار شناساییشان طول کشیده، منتظرشان ماندیم. وقتی تاخیرشان طولانی شد فهمیدیم برایشان اتفاقی افتاده است.
با قایق جلو رفتیم. هر چه گشتیم اثری از آنها نبود. بالاخره کاملا از پیدا کردنشان ناامید شدیم و فرصت زیادی هم برای مراجعت نداشتیم. بناچار بدون آنها عقب برگشتیم. «حسین یوسفاللهی» با دیدن قایق ما جلو آمد. ماجرا را که تعریف کردیم، خیلی ناراحت شد. شهادت بچهها یک مصیبت بود و اسارتشان مصیبتی دیگر. و آن مصیبت این بود که منطقه با اسارت بچهها لو می رفت و دیگر امکان عملیات نبود. حسین سعی کرد هر طور شده خبری از بچه ها بگیرد. او ما را برای پیدا کردن بچه ها به اطراف فرستاد ولی همه دست خالی برگشتیم.
حسین به خاطر حساسیت موضوع، با «حاج قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر تماس گرفت و او را در جریان این قضیه گذاشت. حاج قاسم، هم خودش را رساند و با حسین داخل سنگری رفت و مشغول صحبت شدند. وقتی بیرون آمدند، حسین را خیلی ناراحت دیدم. پرسیدم: چی شد؟
گفت: حاجی میگوید چون بچهها لباس غواصی داشتهاند، احتمال اسارتشان زیاد است. ما باید زود قرارگاه مرکزی را خبر کنیم.
پرسیدم: میخواهی چه کار کنی؟ گفت: هیچی! من الان به قرارگاه خبر نمیدهم. گفتم: حاجی ناراحت میشود. گفت: من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر را روشن میکنم و فردا میگویم برای آنها چه اتفاقی افتاده است.
بعد از این که حاج قاسم رفت، باز بچهها با دوربین همه جا را نگاه کردند و تا جایی که امکان داشت جلو رفتند
ولی فایدهای نداشت. صبح روز بعد که در محوطه مقر بودیم، حسین را دیدم . با خوشحالی به من گفت: هم اکبر موسایی پور را دیدم و هم صادقی را.
پرسیدم: کجا هستند؟
گفت: جایی نیستند. دیشب آنها را خواب دیدم که هر دو آمدند، اکبر جلو بود و حسین پشت سر او.
بعد گفت: چهره اکبر خیلی نورانیتر بود. میدانی چرا؟
گفتم: نه.
گفت: اکبر اگر توی آب هم بود نماز شبش ترک نمیشد. ولی حسین اینطور نبود. نماز شب میخواند، ولی اگر خسته بود نمیخواند. دلیل دیگرش هم این بود که اکبر نامزد داشت و به تکلیفش که ازدواج بود عمل کرده بود. ولی صادقی مجرد مانده بود.
بعد گفت: دیشب اکبر توی خواب به من گفت: ناراحت نباشید عراقی ها ما را نگرفته اند. ما برمیگردیم.
پرسیدم: اگر اسیر نشدهاند چطور برمیگردند؟
گفت: احتمالا شهید شدهاند و جنازه های شان را آب میآورد.
پرسیدم: حالا کی میآیند؟ خیلی راحت گفت: یکی شب دوازدهم و آن یکی شب سیزدهم.
پرسیدم: مطمئن هستی؟ گفت: خاطرت جمع باشد.
شب دوازدهم، از اول مغرب، مرتب لب آب میرفتم و به منطقه نگاه میکردم که شاید خواب حسین تعبیر شود و آب جنازه بچهها را بیاورد ولی خبری نمیشد، اواخر شب خسته و ناامید به سنگر برگشتم و خوابیدم. حوالی ساعت 4 صبح با صدای زنگ تلفن صحرایی از خواب پریدم. اکبر بختیاری که آن شب نگهبان بود، مضطرب و شتابزده گفت: حاج حمید زود بیا اینجا، چیزی روی آب است و به این سمت میآید.
حاج اکبر (مسوول خط) و حسین هم لب آب ایستاده بودند. مدتی صبر کردیم. دیدیم جنازه شهید صادقی روی آب است. حسین جلو رفت و آن را از آب گرفت. شب سیزدهم هم حدود ساعت دو یا سه شب بود که موج های آب پیکر اکبر را به ساحل آورد و خواب حسین کاملا تعبیر شد.
شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت.
از یک ماه به عملیات مانده ، می دانستم شهید می شود. هر چه می خواستم برایش نذر کنم که سالم بماند، از درونم ندایی می گفت بی فایده است! برای دیدار و خداحافظی با او و بعضی دوستان دیگر که آنها هم دست کمی از حسین نداشتند، به منطقه فاو رفتم، حسین گل سر سبد همه بود.
سردار شهید حسین یوسف الهی پس از چندین بار مجروحیت، 21 بهمن ماه درعملیات والفجر هشت بر اثر بمباران شیمیایی مجروح شد و 27 بهمن ماه در بیمارستان به شهادت رسید.
حسین از عرفای جبهه بود و زیبا ترین نماز شب را می خواند ، ولی كسی او را نمی دید، رفیق خدا بود و مشكلات را با الهام هایی كه به او می شد، حل می كرد به مرحله یقین رسیده بود و پرده های حجاب را كنار زده بود.
پیش از عملیات فاو بچه ها جذر ومد آب را دقیقا اندازه گیری می كردند، به این ترتیب كه هر شب یكی از بچه ها به اروند می رفت و جذر ومد را اندازه گیری می كرد،تا میانگین دستشان بیاید.
یك شب ساعت 12 حسین یوسف اللهی به شهید محمد رضا كاظمی (كه علاقه زیادی به حسین داشت )گفته بود سریع خودت را به منطقه فاو برسان كه حسین باد پا سر پست به خواب رفته او هم سریع خودش را ظرف 20 دقیقه به اروند رسانده بود و دیده بود که حسین بادپا خواب است.
علی نجیب زاده گفت: وقتی این قضیه را از محمد رضا کاظمی شنیدم، متعجب شدم و به اهواز رفتم. حسین یوسفاللهی الهی را دیدم و گفتم : تو این جا هستی و اروند را کنترل می کنی؟ گفت: فرقی نمی کند، اینجا یا آنجا ، خواب یا بیدار، اگر آدم بشویم ، همه مشکلات حل می شود.
بچه ها در حال دعا خواندن بودند، پرسیدم: حسین آقا این ها وضعشان چطور است؟ گفت: این ها که اینجا نشسته اند، آدم شده اند. آن ها که آن طرف هستند در راه آدم شدن هستند خیلی منقلب شدم و از سنگر اطلاعات بیرون آمدم ، بله حسین این گونه انسانی بود و خیلی بالاتر از این حرف ها، که عقل ما نمی رسد.
این ماجرا رو ☝️حاج آقا پناهیان هم چند شب پیش در یک سخنرانی تعریف کردند
فرازی از وصیتنامه شهید 👇 👇
امیدورام که خداوند عمر رهبر عزیزمان را تا انقلاب مهدی طولانی بگرداند و ظهور حضرت مهدی(عج) را نزدیک بگرداند تا مستضعفین جهان به نوائی برسند و صالحین وارثین زمین شوند.
ای مردم بدانید تا وقتی که از رهبری اطاعت کنید، مسلمان، مومن و پیروزید وگرنه هرکدام راهی به غیر از این دارید آب را به آسیاب دشمن میریزید، همچنان تا کنون بوده اید باشید تا مانند گذشته پیروز باشید و این میسر نیست به جز یاری خواستن از خدا و دعا کردن.
امیدوارم که خداوند متعال به حق پنج تن آل محمد(ص) و به حق آقا امام زمان(عج) ایران را از دست شیاطین و به خصوص شیطان بزرگ نجات دهد و از این وضع بیرون بیاورد که بدون خدا هیچ چیز نمی تواند وجود داشته باشد. به امید اینکه تمام دوستان گناهان مرا ببخشند، التماس دعای عاجزانه را از همگی دارم.
محمد حسین یوسف الهی
24/12/1364
🆔 @sofrebanovanbeheshti