جمعههایانتظار
🍂ظهور حضرت باران به عالم بستگی دارد
بهعزمی راسخ و پیمان محکم بستگی دارد...
🍂از این هجران طولانی،فراوان اشک می باید
که گاهی رویشِ گلها به شبنم بستگی دارد...
🍂نخواهد بود هر چشمی شرفیاب حضور او
که دیدارش به چشم و گوشِ مَحرم بستگی دارد...
🍂کدامینجمعه می آید،سوالی مبهم است، اما
ظهور او به فرزندان آدم بستگی دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇
https://chat.whatsapp.com/IUVHNXpAgekJ5ZdEa1thx3
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
#هواۍنفس
از شخصـے پرسیدند:
تا بهشت چقدر راه است؟
گفت: یڪ قدم
گفتند: چطور؟!:/
گفت: مثل #شهیدان یڪ پایتان را ڪہ
روے نفس بگذارید
پاے دیگرتان در بهشت است...:)🌿'
#تلنگرانه
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇
https://chat.whatsapp.com/IUVHNXpAgekJ5ZdEa1thx3
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
#روانشناسی_زوج
⛱وقتی همسرت حالت رو میپرسه
بهتره اینجوری جواب بدی:
به لطف بودن تو خوبم.
تو خوب باشی منم خوبم.
با داشتن تو معلومه که خوبم!
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇
https://chat.whatsapp.com/IUVHNXpAgekJ5ZdEa1thx3
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
⛱یه ضرب المثل یونانی هست که میگه :
یک جامعه زمانی به بلوغ میرسد که کهنسالانش درختانی را بکارند درحالی که میدانند زیر سایهی آنها نخواهند نشست...!
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇
https://chat.whatsapp.com/IUVHNXpAgekJ5ZdEa1thx3
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
⛱وقتی با خود برای مقابله و کنترل احساسات منفی و شدید حرف میزنید به کار بردن "تو" به جای "من" موثرتر است، مثلا جمله "تو باید آروم باشی" موثرتر از "من باید آروم باشم"هستش!
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇
https://chat.whatsapp.com/IUVHNXpAgekJ5ZdEa1thx3
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
♥️اذان مغرب به افق آمل ♥️
💝اذان به وقت شرعی به افق آمل
اللّهُ أَکْبَرُ، اللّهُ أَکْبَرُ
اللّهُ أَکْبَرُ، اللّهُ أَکْبَرُ
🌸🌸
أَشْهَدُ أَنْ لا إِلٰهَ إلّا اللّهُ
أَشْهَدُ أَنْ لا إِلٰهَ إلّا اللّهُ
🌼🌼
أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ
أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ
🌻🌻
اَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّهِ
اَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّهِ
🌼🌼
حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ
حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ
🌺🌺
حَیَّ عَلی الفَلٰاحِ
حَیَّ عَلی الفَلٰاحِ
🌸🌸
حَیَّ عَلیٰ خَیرِ الْعَمَلِ
حَیَّ عَلیٰ خَیرِ الْعَمَلِ
🌺🌺
اللّهُ أَکْبَرُ، اللّهُ أَکْبَرُ
🌼🌼
لا إِلٰهَ إلّا اللّهُ، لا إِلٰهَ إلّا اللّهُ
التماس دعـــاے فـــرج 🤲🏻
به کانال مادرواتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/EW6HJ6IWAclJdNk3NZqCcx
به کانال مادرایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
✨﷽✨
🌼داستان پیرمرد و شیطان
✍️پیری در روستایی هر روز برای نماز صبح از منزل خارج و به مسجد میرفت. در یک روز بارانی، پیر صبح برای نماز از خانه بیرون آمد، چند قدمی که رفت در چالهای افتاد، خیس و گلی شد. به خانه بازگشت لباس را عوض کرد و دوباره برگشت، پس از مسافتی برای بار دوم خیس و گلی شد برگشت لباس را عوض کرد از خانه برای نماز خارج شد.
دید در جلوی در جوانی چراغ به دست ایستاده است؛ سلام کرد و راهی مسجد شدند، هنگام ورود به مسجد دید جوان وارد مسجد نشد پرسید ای جوان برای نماز وارد مسجد نمیشوی؟ جوان گفت نه ای پیر، من شیطان هستم. برای بار اول که بازگشتی خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشیدم.
برای بار دوم که بازگشتی، خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشیدم. ترسیدم اگر برای بار سوم در چاله بیفتی خداوند به فرشتگان بگوید تمام گناهان اهل روستا را بخشیدم که من این همه تلاش برای گمراهی آنان داشتم. برای همین آمدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسی!
گر تو آن پیر خرابات باشی
فارغ ز بد و بنده الله باشی
شیطان به رهت همچو چراغی بشود
تا در محضر دوست همیشه حاضر باشی
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/EW6HJ6IWAclJdNk3NZqCcx
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
😉😉✨﷽✨
🌼پیرمردی با پسر و عروس و نوه اش زندگی میکرد،
✍او دستانش می لرزید و چشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست...
پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد…!
آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد. بعد از این که یک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست، دیگر مجبور بود غذایش را در کاسه چوبی بخورد، هروقت هم خانواده او را سرزنش میکردند، پدر بزرگ فقط اشک میریخت و هیچ نمیگفت...
یک روز عصر قبل از شام، پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی میکرد. پدر رو به او کرد و گفت: پسرم داری چی درست میکنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت: دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست میکنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید…!
یادمان بماند که زمین، بشکل عجیبی گرد است…!
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/EW6HJ6IWAclJdNk3NZqCcx
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
قوی باش و نترس...
هرگـاه بترسی، شکست میخوری.
ترس از تنگدستی، ترس از شکست، ترس از دست دادن!
ترس هیچ قـدرتی برایـت به جـا نمیگذارد!
وقتی هراسانی، آنچه که از آن بیم داری را به سوی خود میکشانی…
آنقدر قوی باش تا هر روز با زندگی روبه رو شوی…
زندگی یک مسابقه نیست،
بلکه سفری است که هر قدم از مسیر آن را باید لمس کرد؛ چشید، و لذت برد…