eitaa logo
𖣘 ܢܚــــܦ̇ܝ‌ܘ‌ܭܝ‌ࡅ࡙ـܩߊ‌ࡅ߭ـܘ
386 دنبال‌کننده
17هزار عکس
5.6هزار ویدیو
161 فایل
باسلام این گروه جهت اجرای برنامه های فرهنگی وقرآنی درماه مبارک رمضان ایجادشده است دعای فرج،ذکر و دعای روز،سخنرانی کوتاه سبک زندگی،آشپزی،متفرقه،تقویم و مسائل روزو مسابقات در مناسبت ها. سلام امام رضا ع، یادشهدا، نیایش و سلام امام حسین ع و تلنگر اوقات شرعی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوهستان بود، امام پیاده شدند از اسب، سیصد نفر هم همراهشان. عابد از غارش امد بیرون. امام را دید، رفت به استقبال آقا جان! چند سال است برای دیدنتان لحظه شماری می کنم. - می شود کلبه کوچکم را به قدومتان روشن کنید؟ امام اشاره کردند. همه وارد غار شدند. عابد مبهوت شده بود. سیصد نفر در غار کوچکش جا شده بودند. چیزی برای پذیرایی نداشت، امام، مهربان نگاهش کرد:" هر چه داری بیاور." سه قرص نان و کوزه ای عسل گذاشت جلوی امام. امام عبایش را کشید رویش، دعا خواند. بعد از زیر عبا به همه نان و عسل داد. همه که رفتند، نان و عسل عابد هنوز آنجا بود. به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh
میهمان دوستى امام(علیه السلام) راوى: یکى از نزدیکان امام رضا(ع) مرد گفت: «سفر سختى بود. یک ماه طول کشید». امام رضا (ع) فرمودند: «خوش آمدى!» ـ « ببخشید که دیر وقت رسیدم. بى‌پناه بودن مرا مجبور کرد که در این وقت شب، مزاحم شما شوم». امام لبخند زدند و فرمودند: «با ما تعارف نکن! ما خانواده‌اى میهمان دوست هستیم». در این هنگام روغن چراغ گرد سوز فرو نشست و شعله‌اش آرام آرام کم نور شد. میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر کرد. مرد گفت: «شرمنده‌ام! کاش این قدر شما را به زحمت نمى‌انداختم». امام در حالى که با تکه پارچه‌اى، روغن را از دستش پاک مى‌کرد، فرمودند: ما خانواده‌اى نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم». به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh
داستان معروف ضامن آهو صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی می‌کند و آهو شکارچی را مسافت متنابهی به دنبال خود می‌دواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که اتفاقاً در آن حوالی تشریف‌فرما بوده است، می‌اندازد. صیاد که می‌رود آهو را بگیرد، با ممانعت حضرت رضا علیه السلام مواجه می‌شود. ولی چون آهو را صید و حق خود می‌داند، در مطالبه آهو پافشاری می‌کند. امام حاضر می‌شود مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچی نمی‌پذیرد ومی گوید: «من همین آهو که حق خودم است را می‌خواهم و آن وقت آهو به زبان می‌آید و به عرض امام می‌رساند که من دو بچه شیری دارم که گرسنه‌اند و چشم به‌راه‌اند که بروم و شیرشان بدهم و سیرشان کنم. علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این ظالم بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچگانم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شوم… » حضرت رضا علیه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی می‌فرماید و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار می‌دهد. آهو می‌رود و به‌سرعت با آهوبچگان باز می‌گردد و خود را تسلیم شکارچی می‌کند. شکارچی که این وفای به عهد را می‌بیند، منقلب می‌گردد و آن گاه متوجه می‌شود که گروگان او، حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه است. فوراً آهو را آزاد می‌کند و خود را به دست و پای حضرت می‌اندازد و عذر می‌خواهد و پوزش می‌طلبد. حضرت نیز مبلغ متنابهی به او مرحمت می‌فرماید و به‌علاوه، تعهد شفاعت او را در قیامت نزد جدش می‌دهند و صیاد را خوشدل روانه می‌سازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت می‌داند اجازه مرخصی می‌طلبد و به سراغ لانه خود می‌دود. به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh
16.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ▪️ضامن آهو،خسته از این زمونه و از این هیاهو 🌻|↫ 🌻|↫