✨امیرالمومنین امام على (عليه السلام) فرمودند :
كَثْرَةُ الدَّيْنِ تُصَيِّرُ الصّادِقَ كاذِبا وَ المُنْجِزَ مُخْلِفا ؛
بدهى بسيار، راستگو را دروغگو و خوش قول را بدقول مى گرداند.
📚تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص362
🌸🍃↬ @sofrehkareimaneh
🌷بسم الله الرحمن الرحیم 🌷
🌸 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
حضرت زینب (س) میفرمایند:
حضرت محمّد (ص) و علی (ع)، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروی کنند آنها را از انحرافات دنیوی و عذاب همیشگی آخرت نجات میدهند؛ و از نعمتهای متنوّع و وافر بهشتی بهره مندشان میسازند.
(بحارالأنوار، ج ۲۳، ص ۲۵۹، ح ۸)
🪷 ذکر روز یکشنبه: یا ذالجلال و الاکرام (۱۰۰)
✅ میلاد با سعادت حضرت زینب کبری مبارک باد @sofrehkareimaneh
هدایت شده از دارالقرآن الکریم تبلیغات اسلامی مازندران
#تدبر
#اطلاعیه_ثبت_نام
اداره امور قرآنی اداره کل تبلیغات اسلامی استان مازندران با همکاری مؤسسه تدبر در قرآن و سیره، برگزار میکند:
📖 طرح آموزش تدبر در قرآن کریم
(سطوح 1 تا 4 )
💐 رایگان
✍️ حضوری و مجازی
🔸مهلت ثبت نام: ۱۰ آذرماه
🔹پیشنیاز دوره: توان روخوانی و روان خوانی
🔖 همراه با اعطای گواهینامه الکترونیکی به قبول شدگان در دوره از سوی سازمان دارالقرآن الکریم
🔻علاقمندان جهت کسب اطلاع بیشتر و ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمایند:
🌐https://mftqs.ir
کانال رسمی اداره امور قرآنی اداره کل تبلیغات اسلامی استان مازندران :
🆔 @darolquranalkarimmazandaran
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#جهاد_تبیین
#تدبر_در_قرآن
🔴 ایتا | کانال رسمی #دارالقرآن_الکریم_اداره_کل_تبلیغات_اسلامی_مازندران
🆔@darolquranalkarimmazandaran
هدایت شده از دارالقرآن الکریم تبلیغات اسلامی مازندران
شروع شد،جانمونین!
🚦 مسابقه بزرگ مستورا شروع شده و کمتر از یک روز مهلت باقی مانده تا در مرحله اول این مسابقه شرکت کنید
🔷 فقط کافیه بیاین توی کانال مستورا و بعد شنیدن صوت و دیدن کلیپ،جواب دو سوال مرحله اول رو بدین و منتظر پخش زنده قرعه کشی مرحله اول برای اهدای جوایز باشین
🎉جایزه هر مرحله : یک گوشی هوشمند + ۱۲ جایزه نقدی یک میلیون ریالی + کلی جوایز متنوع و ارزشمند 🎉
این پیام رو برای بقیه هم بفرستین تا در کنار هم یک رقابت جذاب و متفاوت رو تجربه کنین
#مستورا
#رقابتی_جذاب_روایتی_متفاوت
ورود به کانال مستورا :
https://eitaa.com/joinchat/2527134304Ccdba67771f
@masturaa
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#جهاد_تبیین
#تدبر_در_قرآن
🔴 ایتا | کانال رسمی #دارالقرآن_الکریم_اداره_کل_تبلیغات_اسلامی_مازندران
🆔@darolquranalkarimmazandaran
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اذان مغرب به افق آمل
اذان استاد سید مرتضی سادات فاطمی
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
🌺🌿🌹🌿🌼🌿
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام:
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائک
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
🌿🌺﷽🌿🌺
⁉️حملات شیطان به شما از کدام سمت است؟؟👇👇
😈حمله از جلو
✳️دلشوره ها و اضطراب هایی که شیطان در مورد * آینده * زندگی یک انسان در ذهن و قلب او ایجاد میکند .
😈حمله از عقب :
👹 مرور * گذشته * و خاطرات آن که شامل سه دسته
✅شکستها ،
✅ گناهان و
✅کدورتها است .
💀 شیطان با مرور دائمی این سه مورد در ذهن انسان ،تمام عمر او را به کینه ، عقده ، حسادت و ... آلوده میسازد.
به طوریکه چنین حمله ای آنقدر شخص را درگیر گذشته میکند که او برای دشمنی کردن ، غیبت کردن و نابودی دیگران ، توان پیدا میکند.
😈حمله از چپ :
👺تشویق و ترغیب انسان به انواع گناهان بدنی ( جوارحی ) مثل غیبت ، تهمت ، دروغ و ...
💔وانواع گناهان قلبی ( جوانحی ) که بدتر از گناهان بدنی است مثل تکبر ، حسادت ، خودخواهی ، زودرنجی و....
😈حمله از راست :
👹شیطان اگر موفق نشود کسی را به گناه آلوده کند ، او را از طریق صورتهای مقدس به سمت آتش میکشاند.
❌او زیباییهای فرد مثل : پاکی ، سوابق خدمت ، خیربودن و... را در ذهن شخص بزرگ جلوه داده و او را به غرور و آلوده دیدن دیگران میکشاند.
😱برای شیطان فرقی ندارد که ما از کدام جهت به دوزخ وارد شویم ، او از راههایی که دستگیره هایش در ما وجود دارد ، وارد میشود.
👌باید مراقب باشیم که کارهای خیر و اعمال و عبادات ما ، ما را برعکس ، سنگین نکند و تعادل ما را در حرکت روی صراط برهم نزند.
⚠️اگر کسی فکر کند که حتی از یک نفر هم بهتر است ،او از نگاه ائمه ، مستکبر است .⚠️
🚨فراموش نکنیم گاه میتوان اعمال خیر را با هدف نادرستی انجام داد پس به هوش باشیم که مقابله با این حمله شیطان بسیار سخت تر است .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
به کانال سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
از لحظهای که در یکی از اتاقهای
بیمارستان بستری شده بودم
زن و شوهری در تخت روبروی من
مناقشه بی پایانی را ادامه میدادند
زن میخواست از بیمارستان مرخص شود
و شوهرش میخواست او همان جا بماند
از حرفهای پرستارها متوجه شدم که زن
یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است
در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم
یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه
دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده
و یک پسر که در دبیرستان درس میخواند
و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک
شش گوسفند و یک گاو است
در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود
و هر شب مرد از این تلفن به خانهشان
زنگ میزد صدای مرد خیلی بلند بود
و با آنکه در اتاق بیماران بسته بود
اما صدایش به وضوح شنیده میشد
موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با
پسرش هیچ فرقی نمیکرد:
گاو و گوسفندها را برای چرا بردید؟
وقتی بیرون میروید یادتان نرود در خانه
را ببندید درسها چطور است؟
نگران ما نباشید حال مادر دارد بهتر میشود
به زودی برمیگردیم
چند روز بعد پزشکها اتاق عمل را برای
انجام عمل جراحی زن آماده کردند
زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود
ناگهان دست مرد را گرفت و در حالیکه
گریه میکرد گفت: اگر برنگشتم
مواظب خودت و بچهها باش
مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده
حرفش را قطع کرد و گفت:
این قدر پرچانگی نکن
اما من احساس کردم که چهرهاش کمی
درهم رفت، بعد از گذشت ده ساعت
پرستاران زن بیحس و حرکت را به اتاق
رساندند
عمل جراحی با مؤفقیت انجام شده بود
مرد از خوشحالی سر از پا نمیشناخت
و وقتی همه چیز رو به راه شد بیرون رفت
و شب دیر وقت به بیمارستان برگشت
مرد آن شب مثل شبهای گذشته به خانه
زنگ نزد، فقط در کنار تخت همسرش نشست
و غرق تماشای او شد که هنوز بیهوش بود
صبح روز بعد زن به هوش آمد
با آنکه هنوز نمیتوانست حرف بزند
اما وضعیتش خوب بود از اولین روزی که
ماسک اکسیژنش را برداشتند
دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد
زن میخواست از بیمارستان مرخص بشود
و مرد میخواست او همان جا بماند
همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد
هر شب مرد به خانه زنگ میزد همان صدای
بلند و همان حرفهایی که تکرار میشد
روزی در راهرو قدم میزدم وقتی از
کنار مرد میگذشتم داشت میگفت:
گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به
آنها برسید حال مادر به زودی خوب میشود
و ما برمیگردیم
نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم
که اصلاً کارتی در داخل تلفن همگانی نیست!
همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه
میکردم که متوجه من شد، مرد در حالیکه
اشاره میکرد ساکت بمانم حرفش را
ادامه داد تا اینکه مکالمه تمام شد
بعد آهسته به من گفت:
خواهش میکنم به همسرم چیزی نگو
گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروختهام
برای اینکه نگران آیندهمان نشود
وانمود میکنم که دارم با تلفن حرف میزنم
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفنهای
با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای
همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود
از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی
که بینشان بود تکان خوردم
عشقی حقیقی که نیازی به بازیهای رمانتیک
و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد
نداشت اما قلب دو نفر را گرم میکرد
✧✾════✾✰✾════✾✧
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
به کانال سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh