eitaa logo
𖣘 ܢܚــــܦ̇ܝ‌ܘ‌ܭܝ‌ࡅ࡙ـܩߊ‌ࡅ߭ـܘ
384 دنبال‌کننده
17هزار عکس
5.6هزار ویدیو
161 فایل
باسلام این گروه جهت اجرای برنامه های فرهنگی وقرآنی درماه مبارک رمضان ایجادشده است دعای فرج،ذکر و دعای روز،سخنرانی کوتاه سبک زندگی،آشپزی،متفرقه،تقویم و مسائل روزو مسابقات در مناسبت ها. سلام امام رضا ع، یادشهدا، نیایش و سلام امام حسین ع و تلنگر اوقات شرعی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🤍🌸🌸 ❤️ زیباترین عبارٺ دنیا سلام بود همیشہ مستحق احترام بود ازلطف بیڪران شما مےڪشم نفس آقا بدون تو ڪارم تمام بود 💔 💚 به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇 https://chat.whatsapp.com/IUVHNXpAgekJ5ZdEa1thx3 به کانال سفره کریمانه در ایتا بپیوندید 👇 @sofrehckareimaneh
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار #خدا #خلقت #بهار #طبیعت #عشق #زیبا به کانال مادرواتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/FqsUIOqURg9Jr8XGF5nIwk به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehckareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh
🔴 💠 یک زائر با معرفت در حرم هر امامی که باشد تلاش می‌کند به نحوی ، احترام و ادب خود را به امام خویش نشان دهد لذا برای او فرقی نمی‌کند چه کاری باشد حتّی اگر سرویس بهداشتی باشد عاشقانه انجام می‌دهد و به هر چیز یا کسی که داخل حرم و مرتبط و وصلِ به امام است ارادت دارد. مثلاً اگر در شهر خود ببیند و متوجّه شود ساکن کربلاست فقط بخاطر اینکه او در شهر سیّد‌الشهدا علیه‌السلام و در جوار حرم اربابش زندگی می‌کند ارادت خاصّی به او نشان می‌دهد. 💠 تا حالا به این فکر کرده‌اید که همسرتان شیعه‌ی همان است؟ شیعه‌ای که امام باقر علیه‌السلام درباره‌اش فرمودند: "به خدا قسم من بدن شما و جان شما را دوست دارم."(۱) یعنی همان شیعه‌ای که ممکن است باشد امّا امام زمان علیه‌السلام او را عمیقاً دوست دارد. 💠 از امروز برای عرض ارادت به امام زمان علیه‌‌السلام و ثابت کردن عشق و خود، تصمیم بگیریم به شیعه‌ی او یعنی همسرمان خدمت کنیم. پس با این نگاه که همسرم نامش در محبّان اوست به او توجّه و رسیدگی کنم. و با این نگاه نسبت به ناراحتی‌هایش شوم تا نکند شیعه‌ی امام زمانم از دست من دلخور باشد چرا که او دوست امام زمانِ من است. 📙 (۱) الکافی، ج۲، ص ۱۸۷ به کانال مادرواتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/EW6HJ6IWAclJdNk3NZqCcx به کانال مادرایتابپیوندید 👇👇 @sofrehckareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌
 ترین لحظه برای بنده آن زمانی است که هنگام خدا را حاضر ببنید و به  او گناه  !. به می ارزد... شبو روزمون بیگناه
🦋از شادمانی کن از اینکه هستی، از اینکه هنوز توان عشـق ورزیدن داری راه خدا عین نشاط و ســر زندگی است در سجده ات بورز این به خاک افتادن بر افلاک رفتن است چه زیباترین و کار آمدترین سجــده، سجده ی عاشقانه است دیگرش را سـجده ی شکر بدان در سجده‌ی شکر تو چیـزی نمی خواهی زیرا همه چیز را پیشاپـــیش دریافت کــــرده ای. استاد ریاعی به کانال مادرواتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/EW6HJ6IWAclJdNk3NZqCcx به کانال مادرایتابپیوندید 👇👇 @sofrehckareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌
🌿🌺﷽🌿🌺 🦋عبارت: چرا این (اتفاق) در حال رخ دادن برای من است؟! را با جمله ی:این (اتفاق) در حال آموختن چه چیزی به من است؟ جایگزین کنید! 🌿💗هرچه که برایت آزار دهنده است، در حال یاد دادنِ به توست. 💗🌿هرکسی که تو را ترک یا طرد می کند، برای این است که تو یاد بگیری چطور روی پاهای خودت بایستی. 🌿💗هرچه که تو را می کند، در حال آموختن و به توست. 🌿💗هرآنچه که بر تو سلطه دارد، به تو یاد می دهد که چطور قدرتت را پس بگیری. 💗🌿هرچیزی که از آن داری، برای این هست که تو بی قید و شرط را بیاموزی. 🌿💗هرچیزی که از آن داری، برای آن هست که به تو را بیاموزد تا بر ترست چیره شوی. 💗🌿هرچه که نمی توانی کنی، برای آن است که یاد بگیری چطور کنی 🌿💗و به خداوند هستی کن،او بزرگترین و عاشقترین مربی دنیاست. ❤️🌿 به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/EW6HJ6IWAclJdNk3NZqCcx به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh
❤️ مـا همـانیـم ڪہ از تـو غفلـت ڪردیـم بـا همہ آدمیـان غیـر خلـوت ڪردیـم سـال هـا مے گـذرد، بـرگـردیـم و مشخـص شـده مـاییـم ڪہ ڪردیـم ⭐️مولای مهـ❤️ـربانم⭐️ ─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─ به کانال مادرواتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/EW6HJ6IWAclJdNk3NZqCcx به کانال مادرایتابپیوندید 👇👇 @sofrehckareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌
🔸〰🔹〰🔸〰🔹〰🔸〰🔹 . 💟 و ، و پوشاک همدیگرند...💟 . 🔰 زن و مرد را يكديگر دانسته كه در سايه صميمانه‌شان به رفع عيوب و نواقص يكديگر مي‌پردازند و با روابط حسنه فيمابينشان، پوشش بر عيوب يكديگر مي‌زنند. به همين دليل تعبير زيباي «لباس» براي اين دو بكار رفته است . 🌹«...هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ...»(بقره،187) . 💠از اين تشبيه پيامهاي مختلفي مي‌توان دريافت نمود كه هم براي انتخاب اوليه و هم در ادامه موفق زندگي، مفيد است: . ✨1. همان‌گونه كه لباس موجب و و انسان است، زن و مرد نيز بايد اين‌گونه باشند. . ✨2. همان‌طور كه لباس گاهی كثيف مي‌شود و نیاز به شستشو دارد، روابط زن و نيز گاهي تيره مي‌شود و نياز به گفتگو و دارند. . ✨3. در هنگام تابستان لباس تابستانی مي‌پوشيم و در زمستان لباس زمستانی پس در هنگام عصبانيت و مشكلات و سختيهاي زندگي هر طرف بايد در برابر ديگري از اخلاق نرم‌تري برخوردار باشد و برای حل مشکل چاره‌انديشي كنند. . ✨4. لباس حافظ معايب و پوشاننده اسرار انسان است زن و شوهر نيز بايد حافظ اسرار زندگی خود باشند. . ✨5. لباس نزدیک‌ترین جنس به انسان است، زن و شوهر نيز بايد با محبت و ‌ورزي نزدیک‌ترین فرد به هم باشند. . ✨6. همانطور كه لباس با انسان تماس بدني دارد زن و شوهر نيز اين چنين هستند. ‌. ✨7. لباسِ آلوده بدن را كثيف مي‌كند، آلودگي اخلاقي نيز روابط زوجين را برهم مي‌ريزد و مانع استحكام خانواده مي‌شود. . ✨8. انسان و لباس بيشترين همراهي را درسرما و گرما دارند، نيز بايد بيشترين همراهي را در كنار يكديگر داشته باشند. . ✨9. انسان بايد مراقب لباس باشد تا لباس نيز حافظ انسان باشد. زن و شوهر نيز بايد مراقب يكديگر باشند تا هريك بخوبي مسئوليتهاي خود را انجام دهند. . ✨10. لباس را بايد ديد و انتخاب نمود‌و از آن محافظت كرد، زن و شوهر نيز بايستي پس از انتخاب از يكديگر محافظت نمايند. . ✨11. لباس را هر فردي مناسب با روحيات و سليقه خود و مناسب اندام خود انتخاب مي‌نمايد پس همسر انسان نیز باید و هم شان و مناسب او باشد. . ✨12. لباس يكي از ابتدايي‌ترين وطبيعي‌ترين نيازهاي انسان است نيز طبیعی‌ترین و فطری‌ترین نیاز انسان است. . ✨13. لباس داخل و خارج خانه و لباس روز و شب متفاوت است، اخلاق و روحيات و حالات زوجين نيز بايد اين‌گونه باشد، در خانه راحت تر و خودماني‌تر در اجتماع با حفظ شأن و كرامت انساني مسلمان حضور داشته باشد. . ✨14. لباس عيوب انسان را مي‌پوشاند . . به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/FqsUIOqURg9Jr8XGF5nIwk به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh به کانال ما در تلگرام بپیوندید 👇👇 https://t.me/sofrehckareimaneh
سلام_امام_زمانم مهدےجان❤️ مردی شبیه آسمان از ایل با کوله بار نور و عرفان خواهد آمد پای تمام چشمه ها بکارید نور دل چشم انتظاران خواهد آمد تابنده ترین ،به صبح سوگند روزی شب ما هم به پایان خواهد آمد 🌹 🌹 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(سلام‌الله‌علیها) " به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh
پذیرش یکی از راهکارهای پایداری بنیان خانواده است. شما می‌توانید با گوش دادن به صحبتهای همسرتان او را کنید و با اشتباه خود و گفتن جمله ""ببخشید"" بار دیگر را به زندگیتان هدیه دهید. معنای پذیرش اشتباه این است که شما خواهان ادامه با همسرتان هستید و برای حل مشکل، فرد و بدون تعصب می‌باشید. علاوه بر اینکه پا گذاشتن روی هوای نفس و کوتاه آمدن، پرشی به سمت آسمانِ و عزّت است. ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ به کانال سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
⁨•.🍃🌸 |صَباحاً أَتنفس بِحُبِّ الْمَهدی | هر صبح به مهدی نفس میکشیم وَ مـا هَــرچِـه داریـم اَزْ تُـو داریم🍃 🦋أللَّھُـمَ_؏َـجِّـلْ‌_لِوَلیِڪ الفرج ‏لینک کانال سفره کریمانه در ایتا👇 @sofrehkareimaneh پیج اینستاگرام سفره کریمانه 👇 @sofreh_ckareimaneh
✍️ 💠 ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی ساده‌ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر نبود دلم می‌خواست حداقل به اینهمه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. 💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی‌اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی خوندی، بسه!» 💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم!» لحن محکم وقتی در لطافت کلمات می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد که برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. 💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت باز بود و ردیف اخبار که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این می‌خوای کنی؟» و نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» نفهمیدم چه می‌گوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی‌مقدمه پرسید :«دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» 💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه بی‌نتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» 💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی می‌دانست چه می‌گوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم!» در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و درافتادیم!» 💠 سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» 💠 تیزی صدایش خماری را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :« هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»... ✍️نویسنده: لینک کانال سفره کریمانه در ایتا 👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇 @sofreh_kareimaneh