eitaa logo
𖣘 ܢܚــــܦ̇ܝ‌ܘ‌ܭܝ‌ࡅ࡙ـܩߊ‌ࡅ߭ـܘ
386 دنبال‌کننده
17هزار عکس
5.6هزار ویدیو
161 فایل
باسلام این گروه جهت اجرای برنامه های فرهنگی وقرآنی درماه مبارک رمضان ایجادشده است دعای فرج،ذکر و دعای روز،سخنرانی کوتاه سبک زندگی،آشپزی،متفرقه،تقویم و مسائل روزو مسابقات در مناسبت ها. سلام امام رضا ع، یادشهدا، نیایش و سلام امام حسین ع و تلنگر اوقات شرعی
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر زندگی راحتی می‌خواهی، خونسرد باش. خونسرد در تصمیم‌گرفتن، واکنش نشان دادن، قضاوت کردن و بروز دادن. خونسرد که باشی زود تصمیم نمی‌گیری و پیش از هر کار یا رفتاری، فکر می‌کنی. زود کسی را و اتفاقی را قضاوت نمی‌کنی و هر حرف و اشاره‌ای را به خودت نمی‌گیری و خشمگین و اندوهگین نمی‌شوی برای هر چیزی. خونسرد که باشی، راحت احساست را ابراز نمی‌کنی و اگر کردی هم برایت اهمیتی ندارد که پاسخ این ابراز را چگونه دریافت خواهی‌کرد. خونسرد که باشی تمام کنش‌ها، واکنش نمی‌خواهند و تمام اتفاقات حوالی‌ات به تو مربوط نمی‌شوند و تمام هیجانات و رفتارهای آدم‌ها از روی منظور نیست. خونسرد که باشی، همه‌چیز آرام‌تر پیش می‌رود و جهان زیباتر می‌شود و رابطه‌ات با آدم‌ها در درست‌ترین حالت ممکن قرار می‌گیرد. ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─ ‌‌‎‎‎‌به کانال سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
💜🦋💜 💔 تو گوشی همسرم پیامک مشکوک دیدم چکار کنم؟😢 قبل از هر اقدامی از صحت این که همسر شما مخاطب این پیامک بوده مطمئن شوید. با فرض درست بودن ذهنیت شما درباره همسرتان احساساتی بودن محتوای این پیامک می تواند گویای یک نکته مهم باشد. به این معنی که جای خالی عواطف در رابطه شما و همسرتان احساس می شود. چاره این است که به دنبال روابط عاطفی خود با همسرتان باشید. تلاش هایی که تاکنون داشته اید، کافی نبوده و باید بیشتر به همسرتان توجه کنید. از علنی شدن این رابطه با بپرهیزید.❌❌ زیرا خیلی از مردها پس از پی بردن رابطه توسط همسرشان مصرتر خواهند شد.☹️☹️ بجای و دعوا و و تحمل فشار روانی، به خود وزندگی تان فکر کنید و عرصه را برای میهمان ناخوانده باز نکنید... 🍃🌸🌸🍃 به کانال سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مغرب به افق آمل اذان استاد سید مرتضی سادات فاطمی به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh 🌺🌿🌹🌿🌼🌿
کوچک‌تر از آنم که بگویم که چنین کن یک گوشه‌ی چشمی به من گوشه نشین کن... خاصه امام رضا علیه السلام اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
✍️ 💠 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشه‌ای دیگر جعبه‌های ؛ نمی‌دانستم اینهمه ساز و برگ از کجا جمع شده و مصطفی می‌خواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد :«سریعتر بیاید!» تا رسیدن به خانه، در کوچه‌های سرد و ساکت شهری که از در و دیوارش می‌پاشید، هزار بار جان کندم و درهر قدم می‌دیدم مصطفی با نگرانی به پشت سر می‌چرخد تا کسی دنبالم نباشد. 💠 به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بی‌هوشی روی همان بستر سپید افتادم. در خنکای شب فروردین ماه، از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک می‌دید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمی‌رفت و همین حال خرابم مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد :«شما اینجا چیکار می‌کنید؟» 💠 شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به بوی به این شهر آمده‌ایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید :«چرا نرفتید بیمارستان؟» صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه می‌خواست کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!» 💠 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو بود...» و مصطفی منتظر همین بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟» برادرش اهل بود و می‌دانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیه‌اش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمی‌خواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش خودشون رو از مرز رسونده بودن درعا و اسلحه‌ها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!» 💠 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!» از چشمان وحشتزده سعد می‌فهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش می‌جنبید و مصطفی امانش نمی‌داد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو و و تظاهرات می‌کنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش می‌کشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«می‌دونی کی به زنت کرده؟» 💠 سعد نگاهش بین جمع می‌چرخید، دلش می‌خواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمی‌دونم، ما داشتیم می‌رفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی دارن فرار می‌کنن سمت ما، همونجا تیر خورد.» من نمی‌دانستم اما انگار خودش می‌دانست می‌گوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس می‌زد و مصطفی می‌خواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، می‌دیدی چند تا پلیس و نیروی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟» 💠 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه می‌کرد و او همچنان از که روی حنجره‌ام دیده بود، زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون ، چه بلایی ممکنه سر بیاد؟» دلم برای سعد می‌تپید و این جوان از زبان دل شکسته‌ام حرف می‌زد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بی‌حیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم می‌برم!» 💠 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه‌تونه!» برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق شده که خون شیعه رو حلال می‌دونن! بخصوص که زنت و بهش رحم نمی‌کنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه‌ها کمین کردن و مردم و پلیس رو بی‌هدف می‌زنن!»... ✍️نویسنده: ادامه دارد... یکشنبه , سه شنبه , پنجشنبه ساعت 21 با ما باشید با داستان لینک کانال سفره کریمانه در ایتا 👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇 @sofreh_kareimaneh
🔅 ✍ برای خدا کار کن تا مغلوب شیطان نشوی 🔹در میان بنی‌اسرائیل عابدی بود. 🔸وی را گفتند: فلان جا درختی است و قومی آن را می‌پرستند! 🔹عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. 🔸ابلیس به‌صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد و گفت: ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش! 🔹عابد گفت: نه، بریدن درخت اولویت دارد. 🔸مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند. عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه‌اش نشست. 🔹ابلیس در این میان گفت: دست بدار تا سخنی بگویم. تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور نکرده است. به خانه برگرد تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و باثواب‌تر از کندن آن درخت است. 🔸عابد با خود گفت: راست می‌گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم، و برگشت. 🔹بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ پولی نبود! 🔸خشمگین شد و تبر برگرفت و به‌سوی درخت شتافت. 🔹باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: کجا؟! 🔸عابد گفت: می‌روم تا آن درخت را برکنم! 🔹ابلیس گفت: زهی خیال باطل، به خدا هرگز نتوانی کند! 🔸باز ابلیس و عابد درگیر شدند و این بار ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! 🔹عابد گفت: دست بدار تا برگردم! اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟! 🔸ابلیس گفت: آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی. به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh
💢حکایت روزی حکیمی به شاگردانش گفت فردا هر کدام یک کیسه بیاورید و در آن به تعداد آدم‌هایی که دوستشان ندارید و از آنان بدتان می‌آید پیاز قرار دهید روز بعد همه همین کار را انجام دادند و حکیم گفت هر جا که می‌روید این کیسه را با خود حمل کنید شاگردان بعد از چند روز خسته شدند و به حکیم شکایت بردند که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و ما را اذیت می‌کند حکیم پاسخ زیبایی داد این شبیه وضعیتی است که شما کینه دیگران را در دل نگه دارید این کینه قلب و دل شما را فاسد می‌کند و بیشتر از همه خودتان را اذیت خواهد کردید ‌‌به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh
3.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh
18.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh