❣ سلطان قلبم امام زمانم❣
🔅السَّلامُ عَلَیْكَ یا بابَ اللَّهِ و َدَیّانَ دینِهِ...
🌱سلام بر تو ای دروازه ارتباط با خدا که جز از درگاه تو به ساحت او راهی نیست!
🌱و سلام بر تو ای حکمفرمای دین، که نیکان و بدان را سزا خواهی داد.💚
سلام مهربانترین پدر
امام زمان
به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_ckareimaneh
صبح است و هوای باده تقدیم تو باد
این خانه ی رو به جاده تقدیم تو باد
بگذار برایت بنویسم با عشق:
یک صبح بخــیر سـاده تقدیــم تــو باد
به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_ckareimaneh
🧡 امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
⌛️ وَ قَالَ (عليه السلام):
يَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَي التَّقْدِيرِ حَتَّي تَكُونَ الْآفَةُ فِي التَّدْبِيرِ.
⏳ اعتماد نداشتن به تدبیر :
و درود خدا بر او فرمود: تقدیر الهی چنان بر محاسبات ما چیره شود كه تدبیر، سبب آفتزدگی باشد.
📚 نهج البلاغه ، حکمت ۴۵۹
به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_ckareimaneh
پدر عشق و پدر پند
پدر سایه ی پرمهر خداوند
پدر هر نفسش رحمت یزدان
پدر قلب و پدر جان
🌻💚 نامه ای به پدرم 💚🌻
🔻پیشاپیش روز پدر برهمه ی پدران گرامی و همچنین پدران آسمانی مون مبارک 🔻
♻️ پویش داریم چه پویشی!
کارگروه سفره کریمانه میخواد بشه دلیل لبخند یا بغض از طرف شما به پدران مهربانتان✨
💌دلنوشته های شیرین و پرخاطره ی
پدر و فرزندی تون رو با ما به اشتراک بگذارید
🖇مهلت ارسال آثار: تا ۱۷ بهمن
🎈آثار خود را به آیدی زیر ارسال نمایید 👇
🆔@Yass60
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
رجب ماه ورودی است.
زیارت امام رضا که مشرف می شوید اول می رسید به بست. ارزش بست زیاد است چون ورودی حرم است.
رجب بست است، شعبان صحن است، رمضان حرم است، و شب قدر، ضریح است.
«آیت الله حائری شیرازی»
زیر سایه امام رئوف
به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_ckareimaneh
4.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کیک_هندوانه ای بدون فر
تخم مرغ ۴ عدد
وانیل ۱ ق چ
شکر ۱ پیمانه
روغن ۱ پیمانه
شیر ۱ پیمانه
آرد ۳ و یک چهارم پیمانه
بکینگ پودر ۱ ق چ
تخم مرغ و وانیل و شکر را باهم مخلوط می کنیم تا یکدست شود سپس بقیه مواد را به آن اضافه می کنیم. (آرد و بکینگ پودر را با هم سه بار الک می کنیم)
یک سوم مواد را جدا کرده و رنگ خوراکی سبز اضافه می کنیم.و به بقیه مواد رنگ خوراکی قرمز اضافه می کنیم. و شکلات چیپسی به آن اضافه می کنیم.
ظرف را چرب کرده ابتدا از مواد سبز می ریزیم و بعد مواد قرمز را می ریزیم.
می توانیم کیک رابه صورت بخار پز بدون فر بپزیم .با سیخچوبی پخت کیک را تست می کنیم.
یا در فر در دمای ۱۸۰ درجه سانتیگراد به مدت۳۵ دقیقه می پزیم
به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_ckareimaneh
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ
ﺻﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺻﻮﺗﯽ
ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﮑﻨﺪ
ﻋﯿﺐ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭا ﺩﺍﺩ ﻧﺰﻥ
ﺍﻭﻝ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺭا ﺗﺮﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﯽ
ﺑﻌﺪ ﺁﺑﺮﻭﯼ آنها را
ﺧـﺪﺍﻭﻧـﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﺮﮎ دلها را
ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺑﺎنها ﻣﯽﺷﻨﻮﺩ...♥️
به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_ckareimaneh
💐💐پیشاپیش میلاد حضرت علی (ع) وروز پدر را به همراهان همیشگی کریمانه تبریک عرض میکنیم
📣📣توجه توجه 📣📣
🎉سلام به دختر پسرهای عزیز کریمانه ای
مسابقه ای داریم در وصف نهج البلاغه ی امام علی (ع)
🌸مسابقه ی حکمت خوانی🌸
❇️دختر پسرای گلی که در رده سنی ۶الی ۱۲سال دارند میتونند گوشه ای از حکمت خوانی خودشون و از نهج البلاغه در قالب کلیپ وویس به آیدی زیر ارسال کنند👇👇
@AbdiMo
✳️به دو آثار فاخر وزیبا جوایز نقدی داده
می شود
✅منتظر آثارزیباتون هستیم
✅مهلت ارسال آثار:تا۱۷بهمن
به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_ckareimaneh
AUD-20220409-WA0017.
زمان:
حجم:
4.96M
#اذان مغرب به افق آمل
🎙شهید منا ،حاج محسن حاجی
حسنی کارگر
🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
#قرار_عاشقی
امام رضا(علیه السلام)
به خواندن آیتالکرسی
سفارش میکردند و فرمودند:
هرکس آیةالکرسی را صد مرتبه
قرائت کند، مانند کسی است که
همەی عمرش، خداوند بـزرگ را
عبادت کرده باشد . . . 💚
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_هفتم
💠 بلیط را به طرف ابوالفضل گرفته بود، دیگر نگاهم نمیکرد و از لرزش صدایش پیدا بود پای رفتنم تمام تنش را لرزانده است.
ابوالفضل گمان کرد میخواهد طلاقم دهد که سینه در سینهاش قد علم کرد و #غیرتش را به صلّابه کشید :«به همین راحتی زنت رو ول میکنی میری؟»
💠 از اینکه #همسرش خطاب شدم خجالت کشید، نگاهش پیش چشمان برادرم به زمین افتاد و صدای من میان گریه گم شد :«سه ماهه سعد مُرده!»
ابوالفضل نفهمید چه میگویم و مصطفی بیغیرتی سعد را به چشم دیده بود که دوباره سرش را بالا گرفت و در برابر بهت ابوالفضل سینه سپر کرد :«این سه ماه خواهرتون #امانت پیش ما بودن، اینم بلیط امشبشون واسه #تهران!»
💠 دست ابوالفضل برای گرفتن بلیط بالا نمیآمد و مصطفی طاقتش تمام شده بود که بلیط را در جیبش جا زد، چشمانش را به سمت زمین کشید تا دیگر به روی من نیفتد و صدایش در سینه فرو رفت :«#خدا حافظتون باشه!» و بلافاصله چرخید و مقابل چشمانم از حرم بیرون رفت.
دلم بیاختیار دنبالش کشیده شد و ابوالفضل هنوز در حیرت مرگ سعد مانده بود که صدایم زد :«زینب...»
💠 ذهنش پُر از سوال و قلب من از رفتن مصطفی خالی شده بود و دلم میخواست فقط از او بگویم که با پشت دستم اشکم را پاک کردم و #حسرت حضورش را خوردم :«سعد گفت بیایم اینجا تو مبارزه کنار مردم #سوریه باشیم، اما تکفیریها کشتنش و دنبال من بودن که این آقا نجاتم داد!»
نگاه ابوالفضل گیج حرفهایم در کاسه چشمانش میچرخید و انگار بهتر از من تکفیریها را میشناخت که #غیرتش آتش گرفت و خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد :«اذیتت کردن؟»
💠 شش ماه در خانه سعد عذاب کشیده بودم، تا کنیزی آن #تکفیری چیزی نمانده و حالا رفتن مصطفی جانم را به گلو رسانده بود که در آغوش چشمانش دلم را رها کردم :«داداش خیلی خستم، منو ببر خونه!»
و نمیدانستم نام خانه زخم دلش را پاره میکند که چشمانش از درد در هم رفت و بهجای جوابم، خبر داد :«من تازه اومدم سوریه، با بچههای #سردار_همدانی برا مأموریت اومدیم.»
💠 میدانستم درجهدار #سپاه_پاسداران است و نمیدانستم حالا در #سوریه چه میکند و او دلش هنوز پیش خانه مانده و فکری دیوانهاش کرده بود که سرم خراب شد :«میدونی این چند ماه چقدر دنبالت گشتم؟ موبایلت خاموش بود، هیچکدوم از دوستات ازت خبر نداشتن، هر جا بگی سر زدم، حالا باید تو این کشور از دست یه مرد غریبه تحویلت بگیرم؟»
از نمک نگرانی صدایش دلم شور افتاد، فهمیدم خبری بوده که اینهمه دنبالم گشته و فرصت نشد بپرسم که آسمان به زمین افتاد و قلبم از جا کنده شد.
💠 بیاختیار سرم به سمت خروجی #حرم چرخید و دیدم حجم خاک و خاکستر آسمان را سیاه کرده و ستون دود از انتهای خیابان بالا میرود.
دلم تا انتهای خیابان تپید، جایی که با مصطفی از ماشین پیاده شدیم و اختیارم دست خودم نبود که به سمت خیابان دویدم.
💠 هیاهوی جمعیت همه به سمت نقطه #انفجار میرفت، ابوالفضل نگران جانم فریاد میکشید تا به آنسو نروم و من مصطفی را گم کرده بودم که با بیقراری تا انتهای خیابان دویدم و دیدم سر چهارراه غوغا شده است.
بوی دود و حرارت آتش، خیابان را مثل میدان #جنگ کرده و همهمه جیغ و گریه همه جا را پُر کرده بود. اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ #خون شده بود که دیگر از نفس افتادم.
💠 دختربچهای دستش قطع شده و به گمانم درجا جان داده بود که صورتش زیر رگههایی از خون به زردی میزد و مادرش طوری ضجه میزد که دلم از هم پاره شد.
قدمهایم به زمین قفل شده و تازه پسر جوانی را دیدم که از کمر به پایینش نبود و پیکرهایی که دیگر چیزی از آنها باقی نمانده و اگر دست ابوالفضل نبود همانجا از حال میرفتم.
💠 تمام تنم میان دستانش از وحشت میلرزید و نگاهم هر گوشه دنبال مصطفی میچرخید و میترسیدم پیکره پارهاش را ببینم که میان خیابان رو به حرم چرخیدم بلکه #حضرت_زینب (علیهاالسلام) کاری کند.
ابوالفضل مرا میان جمعیت هراسان میکشید، میخواست از صحنه انفجار دورم کند و من با گریه التماسش میکردم تا مصطفی را پیدا کند که پیکر غرق خونش را کنار خیابان دیدم و قلبم از تپش افتاد.
💠 به پهلو روی زمین افتاده بود، انگار با خون #غسلش داده بودند و او فقط از درد روی زمین پا میکشید، با یک دستش به زمین چنگ میزد تا برخیزد و توانی به تن زخمیاش نمانده بود که دوباره زمین میخورد.
با اشکهایم به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) و با دستهایم به ابوالفضل التماس میکردم نجاتش دهند و او برابر چشمانم دوباره در خون دست و پا میزد...
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
ادامه دارد...
روزهای یکشنبه,سه شنبه,پنجشنبه ساعت 21
لینک کانال سفره کریمانه در ایتا 👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇
@sofreh_kareimaneh