eitaa logo
𖣘 ܢܚــــܦ̇ܝ‌ܘ‌ܭܝ‌ࡅ࡙ـܩߊ‌ࡅ߭ـܘ
386 دنبال‌کننده
17هزار عکس
5.6هزار ویدیو
161 فایل
باسلام این گروه جهت اجرای برنامه های فرهنگی وقرآنی درماه مبارک رمضان ایجادشده است دعای فرج،ذکر و دعای روز،سخنرانی کوتاه سبک زندگی،آشپزی،متفرقه،تقویم و مسائل روزو مسابقات در مناسبت ها. سلام امام رضا ع، یادشهدا، نیایش و سلام امام حسین ع و تلنگر اوقات شرعی
مشاهده در ایتا
دانلود
💚السلام علیک یاصاحب الزمان عجل الله💚 🌼گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گير نيست 💚سر برزمين افڪند و گفت خودڪرده را تدبير نيست 🌼اشڪی به زير مقدمش انداختم رحمی ڪند 💚گفتا ڪه اشڪ بی ورع در رتبهٔ تاثير نيست 🌼اَللَّھُـمَ ؏ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌼 ☀️سلام محبوب قلبم ☀️صبحت بخیر آقای دو عالم ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‏به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh
"زندگی" گاهی به سادگی یک لیوان "چای آتیشی" و یک "صبحانه‌ی محلی" لذت بخش میشود کافی ست "باور کنی" میتوان "خوشبختی را ساخت"... صبح بخیر ھمراھان ھمیشگی ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‏به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh
پدر عشق و پدر پند پدر سایه ی پرمهر خداوند پدر هر نفسش رحمت یزدان پدر قلب و پدر جان 🌻💚 نامه ای به پدرم 💚🌻 🔻پیشاپیش روز پدر برهمه ی پدران گرامی و همچنین پدران آسمانی مون مبارک 🔻 ♻️ پویش داریم چه پویشی! کارگروه سفره کریمانه میخواد بشه دلیل لبخند یا بغض از طرف شما به پدران مهربانتان✨ 💌دلنوشته های شیرین و پرخاطره ی پدر و فرزندی تون رو با ما به اشتراک بگذارید 🖇مهلت ارسال آثار: تا ۱۷ بهمن 🎈آثار خود را به آیدی زیر ارسال نمایید 👇 🆔@Yass60 به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh
در ملک عشق تاج سر اتقیا علیست سرور علیست سر علی و مقتدا علیست در هر دلی که عشق علی هست زنده هست سلطان عالمست هرآنکس که با علیست ما شیعه ایم و نام علی در اذان ماست زیباترین عبادت ما ذکر یا علیست ما دست و دل به بیعت هر کس نمی دهیم شکر خدا که رهبر و مولای ما علیست خواهی اگر عنایت حق یا علی بگو چون بنده خدا و شه ماسوا علیست هر آنچه را که می طلبی از علی بپرس با شاهراه علم و عمل آشنا علیست بنگر چگونه خلوت معراج با نبی در عرش با لسان خدا هم صدا علیست بر رهروان کوی ولا در مسیر حق مقصد علی و راه علی رهنما علیست ولادت مولای متقیان حضرت علی علیه السلام مبارک ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‏به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh
💐💐پیشاپیش میلاد حضرت علی (ع) وروز پدر را به همراهان همیشگی کریمانه تبریک عرض میکنیم 📣📣توجه توجه 📣📣 🎉سلام به دختر پسرهای عزیز کریمانه ای مسابقه ای داریم در وصف نهج البلاغه ی امام علی (ع) 🌸مسابقه ی حکمت خوانی🌸 ❇️دختر پسرای گلی که در رده سنی ۶الی ۱۲سال دارند میتونند گوشه ای از حکمت خوانی خودشون و از نهج البلاغه در قالب کلیپ وویس به آیدی زیر ارسال کنند👇👇 @AbdiMo ✳️به دو آثار فاخر وزیبا جوایز نقدی داده می شود ✅منتظر آثارزیباتون هستیم ✅مهلت ارسال آثار:تا۱۷بهمن ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‏به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh
♥️🍃🍃♥️💫 🍀 ♥️ وقتی از پنجاه سالگی گذشتم، فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بود! هرچه برایم ارزش بود، کم ارزش شد. حالا میفهمم چیزی بالاتر از سلامتی، چیزی بهتر از لحظه حال، و بااهمیت‌تر از شادی نیست. حالا میفهمم دستاوردهایم معادل چیزهایی که در مسیر به دست آوردن همان دستاوردها از دست دادم نیستند. حالا میفهمم استرس، تشویش، دلهره، ترس کنکور و استخدام، ترس نتیجه، اضطراب سربازی، ترس از آینده، وحشت از عقب ماندن، دلهره‌ی تنهایی، نگرانی از غربت، غصه‌های عصر جمعه، اول مهر، بیکاری و … هرگز نه ماندگار بودند، نه ارزش لحظه‌های هدر رفته‌ام را داشتند. حالا میفهمم یک فکر سالم چند برابر مدرکم ارزشمند است. کلیه‌هایم از تمامی کارهایم، دیسک کمرم از متراژ خانه، تراکم استخوانم از غروب‌های جمعه، روحم از تمام نگرانی‌هایم، زمانم از همه‌ی ناشناخته‌های آینده‌ نیامده‌ام، شادی‌ام از تمام لحظه‌های عبوسم، و امیدم از همه‌ی ناامیدی‌هایم باارزش‌تر بودند. حالا میفهمم یک ثانیه بیشتر کنار عزیزانم بودن، ارزش تمام شغل‌های دنیا را دارد. یقین دارم آدم‌هایی که قدر لحظه‌های بودنشان را می‌فهمند، هیچگاه آن‌ها را با غبار غم و تردید و ترس و چه خواهد شدها، حرام نمیکنند ‌‌‌ ‌ ☘🌸
مولا علی (ع): دنيا گذرگاه عبور است، نه جاى ماندن.و مردم در دنیا دو دسته‌اند: يكی آن كه خود را فروخت و به تباهى كشاند، و ديگرى آن كه خود را خريد و آزاد كرد. حکمت ۱۳۳ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‏به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh
AUD-20220409-WA0017.
زمان: حجم: 4.96M
مغرب به افق آمل 🎙شهید منا ،حاج محسن حاجی حسنی کارگر 🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌 به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh
✍️ 💠 نگاهش روی صورتم می‌گشت و باید تکلیف این زن روشن می‌شد که باز از پاسخ سوالم طفره رفت :«تو اینو از کجا می‌شناختی؟» دیگر رنگ شیطنت از صورتش رفته بود، به انتظار پاسخی چشمش به دهانم مانده و تمام خاطرات خانه بسمه و ابوجعده روی سرم خراب شده بود که صدایم شکست :«شبی که سعد می‌خواست بره ، برا اینکه فرار نکنم منو فرستاد خونه اینا!» 💠 بی‌غیرتی سعد دلش را از جا کَند، می‌ترسید در آن خانه بلایی سرم آمده باشد که نگاهش از پا درآمد و من می‌خواستم خیالش را تخت کنم که (علیهاالسلام) را به شهادت گرفتم :«همون لحظه که وارد اون خونه شدم، این زن منو برد ، فکر می‌کرد وهابی‌ام. می‌خواستن با بهم زدن مجلس، تحریک‌شون کنن و همه رو بکشن!» که به یاد نگاه مهربان و نجیب مصطفی دلم لرزید و دوباره اشکم چکید :«ولی همین آقا و یه عده دیگه از مدافعای و حرم نذاشتن و منو نجات دادن!» 💠 می‌دید اسم مصطفی را با چه حسرتی زمزمه می‌کنم و هنوز خیالش پیِ خیانت سعد مانده و نام ترکیه برایش اسم رمز بود که بدون خطا به هدف زد :«می‌خواست به ملحق بشه که عملگی ترکیه و آمریکا رو بکنه؟» به نشانه تأیید پلکی زدم و ابوالفضل از همین حرف‌ها خطری حس کرده بود که دستم را گرفت، با قدرت بلندم کرد و خیره در نگاهم هشدار داد :«همونجور که تو اونو شناختی، اونا هم هر جا تو رو ببینن، میشناسن، باید برگردی !» 💠 از قاطعیت کلامش ترسیدم، تکه‌ای از جانم در اینجا جا مانده و او بی‌توجه به اضطراب چشمانم حکمش را صادر کرد :«خودم می‌رسونمت فرودگاه، با همین پرواز برمی‌گردی و میری خونه دایی تا من مأموریتم تموم شه و برگردم!» حرارت غمی کهنه زیر خاکستر صدایش پیدا بود که داغ مصطفی گوشه قلبم پنهان شد و پرسیدم :«چرا خونه خودمون نرم؟» 💠 بغضش را پشت لبخندی پنهان کرد و ناشیانه بهانه تراشید :«بریم بیرون، اینجا هواش خوب نیست، رنگت پریده!» و رنگ من از خبری که برایش اینهمه مقدمه‌چینی می‌کرد پریده بود که مستقیم نگاهش کردم و محکم پرسیدم :«چی شده داداش؟» سرش را چرخاند، می‌خواست از چشمانم فرار کند، دنبال کمکی می‌گشت و در این غربت کسی نبود که دوباره با نگاهش به چشمان پریشانم پناه آورد و آهسته خبر داد :«هفت ماه پیش کنار اتوبوس زائرای ایرانی تو بمبگذاری کردن، چند نفر شدن.» 💠 مقابل چشمانم نفس‌نفس می‌زد، کلماتش را می‌شمردم بلکه این جان به لب رسیده به تنم برگردد و کلام آخر او جانم را در جا گرفت :«مامان بابا تو اون اتوبوس بودن...» دیگر نشنیدم چه می‌گوید، هر دو دستم را روی سرم گرفتم و اختیار ساقم با خودم نبود که قامتم ازکمر شکست و روی زمین زانو زدم. باورم نمی‌شد پدر و مادرم از دستم رفته باشند که به گلویم التماس می‌کردم بلکه با ضجه‌ای راحتم کند و دیگر نفسی برای ضجه نمانده بود که به‌جای نفس، قلبم از گلو بالا می‌آمد. 💠 ابوالفضل خم شده بود تا از روی زمین بلندم کند و من مقابل پایش با انگشتان دستم به زمین چنگ می‌زدم، صورت مهربان پدر و مادرم در آینه چشمانم می‌درخشید و هنوز دست و پاهای بریده امروز مقابل چشمم بود و نمی‌دانستم بدن آن‌ها چند تکه شده که دیگر از اعماق جانم جیغ کشیدم. در آغوش ابوالفضل بال‌بال می‌زدم که فرصت جبران بی‌وفایی‌هایم از دستم رفته و دیدار پدر و مادرم به رفته بود. 💠 اینبار نه حرم حضرت سکینه (علیهاالسلام)، نه چهارراه ، نه بیمارستان که آتش تکفیری‌ها به دامن خودم افتاده و تا مغز استخوانم را می‌سوزاند و به جای پرواز به سمت تهران، در همان بیمارستان تا صبح زیر سِرُم رفتم. ابوالفضل با همکارانش تماس گرفت تا پیشم بماند و به مقرّشان برنگشت، فرصتی پیش آمده بود تا پس از چند ماه با هم برای پدر و مادر شهیدمان عزاداری کنیم و نمی‌خواست خونابه غم از گلویش بیرون بریزد که بین گریه به رویم می‌خندید و شیطنت می‌کرد :«من جواب رو چی بدم؟ نمیگه تو اومدی اینجا آموزش نیروهای یا پرستاری خواهرت؟» 💠 و من شرمنده پدر و مادرم بودم که دیگر زنده نبودند تا به دست و پایشان بیفتم بلکه مرا ببخشند و از این حسرت و دلتنگی فقط گریه می‌کردم. چشمانش را از صورتم می‌گرداند تا اشکش را نبینم و دلش می‌خواست فقط خنده‌هایش برای من باشد که دوباره سر به سرم گذاشت :«این بنده خدا راضی نبود تو بری ایران، بلیطت سوخت!» 💠 و همان دیشب از نقش نگاهم، احساسم را خوانده و حالا می‌خواست زیر پایم را بکشد که بی‌پرده پرسید :«فکر کنم خودتم راضی نیستی برگردی، درسته؟»... ✍️نویسنده: ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‏به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh
دعای امشب🤲 خدایا 🤲 دلم یک بغل دنیا نمی‌خواهد دنیا بماند برای دنیا دلم بغضی می‌خواهد به وسعت حریم کبریایت که مدام بشکند و الماس دیدگانم را فقط تو خریدار باشی و بس دلم کمی با تو بودن می‌خواهد بودن با توئی که همه جوره با من بودی آرزویم این است هرگز با چشمان مهربانتون نامهربانی روزگار را نبینید شبتـ🌙ـون در پنـاه امـن الهـی🌟 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‏به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚صبح خودرابا سلام به 14معصوم (ع)شروع کنیم. 💚بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴم 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌م ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ 💚السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی 💚ورحمة الله و برکاته 💚❣التماس دعا❣💚 💚 سلامتی رهبر عزیزمون صلوات ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‏به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh