eitaa logo
𖣘 ܢܚــــܦ̇ܝ‌ܘ‌ܭܝ‌ࡅ࡙ـܩߊ‌ࡅ߭ـܘ
384 دنبال‌کننده
17هزار عکس
5.6هزار ویدیو
161 فایل
باسلام این گروه جهت اجرای برنامه های فرهنگی وقرآنی درماه مبارک رمضان ایجادشده است دعای فرج،ذکر و دعای روز،سخنرانی کوتاه سبک زندگی،آشپزی،متفرقه،تقویم و مسائل روزو مسابقات در مناسبت ها. سلام امام رضا ع، یادشهدا، نیایش و سلام امام حسین ع و تلنگر اوقات شرعی
مشاهده در ایتا
دانلود
سبک زندگی اسلامی همسران ❤️🍃❤️ اگه تو زندگی مشترک به این باور برسیم که مشکلات و شادی ها و غم ها رو باید باهم حل کنیم، اونجاست که بردیم. ✍ باید به این درک رسید .... در اون صورت در دنیای مشکلات زندگی، در کنار هم زندگی سرشار از آرامشی خواهیم داشت.... ❤️🍃❤️ 🗓 یه ضرب المثلی هست که میگه : "قایق رو الکی تکون نده؛ یهو دیدی چپ شد!!!!" 👈 تو زندگی مشترک اگر بخوای به هر موضوع کوچکی واکنش نشون بدی و یه درگیری ایجاد کنی یه وقت خدای نکرده ممکنه با همین تکون‌ها قایق رو چپ کنی! ❌ اگه می خوای همسرت باشه بدون که " گذشت " اولین بنیان هر خانواده هست ❤️🍃❤️ 🏠برای خانه برنامه ریزی دارید؟ همانطور که خدا برای این ارتباطات درون‌خانگی ثواب‌های زیادی تعبیه کرده است برداشت حداکثری از این ظرفیت نیز نیازمند زیرکی خاصی است. 🔻یلخی و بدون برنامه بودن امکان بهره‌برداری از محیط معنوی خانه را کاهش می‌دهد. مثلاً ما به این نکته توجه داریم که اگر همۀ اعضاء خانواده موقع بین الطلوعین بیدار باشند، انرژی‌شان در طول روز افزایش می‌یابد؟ آیا مادر خانواده دقت می‌کند به غذایی که در خانه می‌پزد؟ با این مواد غذایی‌ای که به گرمی و سردی آن توجه نمی‌شود، انرژی اعضای خانواده به خوبی تأمین می‌شود؟ فقط این نیست که بگوییم با اعضاء خانواده خوش‌رفتار باش و تمام، نه. باید برای خانه برنامه داشت. ❤️🍃❤️ 👈زن و شوهر حتی در موقع قهر هم باید کنار هم باشد👥😊 ❌هیچ‌وقت به خاطر این‌که قهر هستید، 👈جای را جدا نکنید. ❤️🍃❤️ 🙏زوجین کاستیهای خود را قبول کنید در مورد آنها صحبت کنید و در صدد رفع آن برآید. ✅ اینجوری زندگی زناشویی شیرین می‌شود و البته نباید از درک همسر از کاستی هایش سوءاستفاده کرد. ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‏به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh
9.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه رسپی پاستا آلفردو خفن😎 مواد لازم : سیر ۲ حبه پنیر ۵۰ گرم مرغ ۱۵۰ گرم قارچ ۲۰۰ گرم شیر ۱/۲ لیوان ادویه ایتالیایی پاستا ۱۵۰ گرم خامه ۱۰۰ گرم نمک، فلفل ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‏به کانال مادروایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_ckareimaneh
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مغرب به افق آمل اذان استاد سید مرتضی سادات فاطمی به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh 🌺🌿🌹🌿🌼🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
💌 پویش نذر قربانی و بسته های موادغذایی در روز نیمه شعبان 🍃🌸 همچون سال های گذشته پویش نذر قربانی گوسفند و تهیه بسته های مواد غذایی در با مشارکت شما خوبان همراه به نیت سلامتی و ظهور آقا امام زمان (عج) ، رفع بلا و بیماری ها، برآورده شدن حاجت ها و رفع مشکلات انجام می شود.🌺 🌱 💳 ۵۰۲۲-۲۹۱۰-۹۲۴۱-۷۹۸۷ شبان ، بانک پاسارگاد 💠لطفا پس از واریز پیامک ارسال نمایید. ۰۹۱۱۷۳۸۶۰۹۳ جهت قربانی🌷 💠امید است با مهر مهدوی جلوه ای از جامعه مهدوی که همراه با عدل، علم، برادری و همیاریست را شاهد باشیم.♥️ 💠 دعای خیر ایتام و خانواده های نیازمند بدرقه زندگیتان، برکت در کسب و کارتان و حاجت روا باشید. نشر پیام صدقه جاری است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 مصطفی چندقدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل می‌شنیدم در چشمان او می‌دیدم. هنوز نمی‌دانستم چه عکسی در موبایل آن بوده و آن‌ها به‌خوبی می‌دانستند که ابوالفضل التماسم می‌کرد :«زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری ، مجبور شدم ۶ ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت .» 💠 و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را می‌گرفت که ابوالفضل مرتب تماس می‌گرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم می‌چرخید. مادرش همین گوشه ، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمی‌برد. رگبار گلوله همچنان شنیده می‌شد و فقط دعا می‌کردیم این صدا از این نزدیک‌تر نشود که اگر می‌شد صحن این قتلگاه خانواده‌هایی می‌شد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده (علیهاالسلام) شده بودند. 💠 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمه‌های شب، زمزمه کم آبی در بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد می‌کرد و دلم می‌خواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود. چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی می‌خواند که خواب سبکی چشمان خسته‌ام را در آغوش کشید تا لحظه‌ای که از آوای حرم پلکم گشوده شد. 💠 هنوز می‌ترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم می‌خواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود. خواست به سمتم بچرخد و نمی‌خواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بی‌خبر از بیداری‌ام با پلک‌هایم نجوا کرد :«هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمی‌تونم تحمل کنم...» 💠 پشت همین پلک‌های بسته، زیر سرانگشت تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و می‌ترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد :«خواهرم!» نمی‌توانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش می‌زد و او دوباره با صدایم زد :«خواهرم، نمازه!» 💠 مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند. از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را می‌دیدم و این خلوت حالش را به‌هم ریخته بود که از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد. 💠 تا وضوخانه دنبال‌مان آمد، با چشمانش دورم می‌گشت مبدا غریبه‌ای تعقیبم کند و تحمل این چشم‌ها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف می‌کشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند. آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلوله‌ای که تن و بدن مردم را می‌لرزاند. 💠 مصطفی لحظه‌ای نمی‌نشست، هر لحظه تا درِ می‌رفت و دوباره برمی‌گشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم :«زینب جان! نمی‌ترسی که؟» و مگر می‌شد نترسم که در همهمه مردم می‌شنیدم هر کسی را به اتهام یا حمایت از دولت سر می‌برند و سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانواده‌ها تمام شد. 💠 دست خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بی‌معطلی از داریا خارج شویم که می‌دانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد. حرم (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود که با هر قدم، مصطفی جان می‌داد و من اشک‌هایم را از چشمانش مخفی می‌کردم تا کمتر زجرش دهم. 💠 با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه می‌دیدیم کوچه‌های داریا مردم شده است. آن‌هایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکر‌های پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود. مصطفی خیابان‌ها را به سرعت طی می‌کرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم داریا را ببینیم و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا می‌زد. دسته‌های ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلم‌برداری می‌کردند... ✍️نویسنده: ادامه دارد... روزهای یکشنبه,سه شنبه,پنجشنبه ساعت 21 لینک کانال سفره کریمانه در ایتا 👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇 @sofreh_kareimaneh
شبی با شهدا 🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید گرانقدر محمود جنگجو🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت: 1350 محل ولادت: فیروزآباد فارس_روستای رودبال تاریخ شهادت: 1365/10/4 مزار: گلزار شهدای فیروزآباد ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ . به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh