eitaa logo
𖣘 ܢܚــــܦ̇ܝ‌ܘ‌ܭܝ‌ࡅ࡙ـܩߊ‌ࡅ߭ـܘ
384 دنبال‌کننده
17هزار عکس
5.6هزار ویدیو
161 فایل
باسلام این گروه جهت اجرای برنامه های فرهنگی وقرآنی درماه مبارک رمضان ایجادشده است دعای فرج،ذکر و دعای روز،سخنرانی کوتاه سبک زندگی،آشپزی،متفرقه،تقویم و مسائل روزو مسابقات در مناسبت ها. سلام امام رضا ع، یادشهدا، نیایش و سلام امام حسین ع و تلنگر اوقات شرعی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ امام صادق علیه السلام فرمود: در زمان‌های گذشته در میان بنی اسرائیل عابری زندگی می‌کرد که از امور دنیا محروم بود و در وضع بسیار دشواری زندگی می‌کرد همسرش آنچه داروندار داشت در تأمین زندگی مصرف کرد و دیگر آهی در بساط نماند و عابد و همسرش روزهائی را با گرسنگی بسر بردند تا اینکه همسرش مقداری نخ را که ریشه بود پیدا کرد و به شوهرش داد تا به بازار ببرد و با فروش آن غذائی تهیه کند عابد آن را به بازار برد وقتی به بازار رسید دید بازار تعطیل است و خریدارها جمع شده‌اند و مأیوس برمی‌گردند عابد با خود گفت دریا نزدیک است بروم در آنجا وضو بگیرم و دست و صورتم را بشویم تا بلکه راه نجاتی پیدا شود کنار دریا آمد دید صیادی تور به دریا می‌اندازد و ماهی می‌گیرد اتفاقاً تورش را به دریا انداخت و کشید و تنها یک ماهی پلاسیده و بی ارزشی در میان تور افتاده بود! عابد به صیاد گفت این بسته نخ را به این ماهی می‌فروشم صیاد با کمال میل قبول کرد عابد آن ماهی را برداشت و به خانه آمد و جریان را به همسرش گفت همسر ماهی را گرفت و مشغول پاک کردن و بریدن آن شده تا برای پختن آماده کند ناگهان در شکم ماهی مرواریدی گرانبها یافت شوهرش را خبر کرد شوهر آن مروارید را به بازار برد و آن را به بیست هزار درهم فروخت و سپس آن پول کلان را که در دو کیسه بود به منزل آورد در همین لحظه فقیری به در خانه آمد و تقاضای کمک کرد عابد به فقیر گفت: بیا و این یک کیسه را بردار و ببر فقیر خوشحال شد و یک کیسه را برداشت و برد همسر عابد گفت: سبحان الله ما خودمان در حالی که در سختی و دشواری فقر به سر می‌بریم نصف سرمایه ما رفت چند لحظه نگذشت که فقیر دیگری آمد و تقاضای کمک کرد عابد به او اجازه ورود داد تا به او نیز کمک کند او وارد خانه شد و همان کیسه درهم را که فقیر قبلی برده بود آورد و در جای خود نهاد و به عابد گفت: «کُل هَنیا مَریئا» از این روزی بخور گوارا و نوش جانت باد من فرشته‌ای از فرشتگان خدا هستم پروردگار تو خواست به وسیله من تو را امتحان کند و تو را شاکر و سپاسگزار یافت ↲داستان دوستان، جلد ۳ ✍ محمد محمدی اشتهاردی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• به کانال سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
‍ ‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━> 🌷 ✅ فصل سوم ... شستم خبردار شد، با خود گفتم: « قدم! بالاخره از حاج‌آقا جدایت کردند.». آن شب وقتی مهمان‌ها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمی‌دانم چطور شد قضیه تا اینجا کشیده شد. تقصیر پسرعمویم بود. با گریه‌اش کاری کرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او می‌دادی؟! حالا فکر کن صمد پسر من است. » پسرِ پسرعموی پدرم سال‌ها پیش در نوجوانی مریض شد و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش یاد او می‌افتاد، گریه می‌کرد و تأثیر او باعث ناراحتی اطرافیان می‌شد. حالا هم از این مسئله سوءاستفاده کرده بود و این‌طوری رضایت پدرم را به دست آورده بود. در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریش‌سفید‌های فامیل می‌نشینند و باهم به توافق می‌رسند. مهریه را مشخص می‌کنند و خرج عروسی و خرید‌های دیگر را برآورده می‌کنند و روی کاغذی می‌نویسند. این کاغذ را یک نفر به خانواده‌ی داماد می‌دهد. اگر خانواده‌ی داماد با هزینه‌ها موافق باشند، زیر کاغذ را امضا می‌کنند و همراه یک هدیه آن را برای خانواده‌ی عروس پس می‌فرستند. آن شب تا صبح دعا کردم پدرم مهریه و خرج‌های عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانواده‌ی داماد آن را قبول نکنند. فردا صبح یک نفر از همان مهمان‌های پدرم کاغذ را به خانه‌ی پدر صمد برد همان وقت بود که فهمیدم پدرم مهریه‌ام را پنج‌هزار تومان تعیین کرده. پدر و مادر صمد با هزینه‌هایی که پدرم مشخص کرده بود، موافق نبودند؛ اما صمد همین‌که رقم مهریه را دیده بود، ناراحت شده و گفته بود: «چرا این‌قدر کم؟! مهریه را بیشتر کنید» اطرافیان مخالفت کرده بودند. صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنج‌هزار تومان دیگر اضافه کرده و زیر کاغذ را خودش امضا کرده بود. 🔰ادامه دارد..... . به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 @sofreh_kareimaneh
خداوندا در این شب معنوی و شهادت امام جواد علیه‌السلام چشمی عطا کن تا بهترین‌ها را ببینیم قلبی عنایت کن تا خطاها را ببخشیم ذهنی بما ارزانی دار تا بدی‌ها را فراموش کنیم و روحی که هیچ‌گاه ایمان به تو را از دست ندهد شهادت غرییانه و مظلومانه جوان‌ترین شمع هدایت نهمین بحر کرامت ابن الرضا، باب المراد حضرت جواد الائمه علیه‌السلام بر امام زمان عج و همه پیروانش تسلیت باد🕯🥀 امیدوارم امشب حاجت دلتون رو از باب الحوائج جواد الائمه بگیرید •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• به کانال سفره کریمانه بپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌾🌿 بسم الله الرحمن الرحیم نیایش صبحگاهی 🌸🍃 💗بارالها ✨در این آدینه 🌸عطا فرما ✨آرامش به دلهای عزیزانم 🌸عافیت به تمامی دردمندان ✨ثبات به ایمان مان 🌸عزت به لحظه لحظه عمرمان ✨و برکت به روزی مان... 🌸آمین ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌سلام درود صبح جمعه تون خرم .......به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇 @sofrehkareimaneh
269.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام✋ صبحتون  بخیر شادی و شادکامی روزتون پر بار و پر خیر و برکت از خدا میخوام امروز بهترین روز رو داشته باشید الهی حال دلتون شاد احوالتون خوب روزگارتون عالی و سرنوشتتون خوشبختی و عاقبت بخیر باشید🌹 @sofrehkareimaneh
سلام آقا جمعه است و با زبان تشنه دنبال تو هستیم کجا باید بجوییم رد پایت بیا یابن الحسن جانم فدایت اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج @sofrehkareimaneh
ما خادم درگه جوادیم همه در عشق، غلام خانه زادیم همه بخشید به ما دلی پر از مهر ، خدا دل را به جواد ، جمله دادیم همه بر عهد قدیم عشق با آل رسول با جان و دل خود ایستادیم همه 🖤شهادت مظلومانه نهمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت بر همه ولایتمداران تسلیت باد 🖤 @sofrehkareimaneh
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امیدوارم جبرِ روزگار جبران کنه اون روزایی که اصلاً صبر کردن آسون نبود اما تو صبر کردی @sofrehkareimaneh
شادی را در دل هرکسی که می‌بینید بکارید، شاید قلبی را زنده کنید که آرزوها در آن مرده باشند @sofrehkareimaneh