هدایت شده از 𖣘 ܢܚــــܦ̇ܝܘܭܝࡅ࡙ـܩߊࡅ߭ـܘ
زائرانت به کرامات تو عادت دارند
همه یک جور به این خانه ارادت دارند
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا
💠 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
به کانال مادرایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
🌷#دختر_شینا
#قسمت75
✅ فصل شانزدهم
💥 فردای آن روز با هواپیما برگشتیم تهران. توی فرودگاه یک پیکان صفر منتظرمان بود. آنوقتها پیکان جزو بهترین ماشینها بود. با کلی عزت و احترام سوار ماشین شدیم و آمدیم همدان. سر کوچه که رسیدیم، دیدم جلوی در آب و جارو شده. صمد جلوی در ایستاده بود. خدیجه و معصومه هم کنارش بودند. به استقبالمان آمد. ساکها را از ماشین پایین آورد و بچهها را گرفت.
💥 روی بالکن فرش پهن کرده بود و حیاط را شسته بود. باغچه آبپاشی شده و بوی گلها درآمده بود. سماوری گذاشته بود گوشهی بالکن. برایمان چای ریخت و شیرینی و میوه آورد. بچهها که از دیدنم ذوقزده شده بودند توی بغلم نشستند. صمد بین من و مادرش نشست و در گوشم گفت: « میگویند زن بلاست. الهی هیچ خانهای بیبلا نباشد. »
💥 زودتر از آن چیزی که فکرش را میکردم، کارهایش درست شد و به مکه مشرّف شد. موقع رفتن ناله میکردم و اشک میریختم و میگفتم: « بیانصاف! لااقل این یک جا مرا با خودت ببر. »
گفت: « غصه نخور. تو هم میروی. انگار قسمت ما نیست با هم باشیم. »
💥 رفتن و آمدنش چهل روز طول کشید. تا آمد و مهمانیهایش را داد، ده روز هم گذشت. هر چه روزها میگذشت، بیتابتر میشد. میگفت: « دیگر دارم دیوانه میشوم. پنجاه روز است از بچهها خبر ندارم. نمیدانم در چه وضعیتی هستند. باید زودتر بروم. »
💥 بالاخره رفت. میدانستم به این زودیها نباید منتظرش باشم. هر چهلوپنج روز یک بار میآمد. یکی دو روز پیش ما بود و برمیگشت. تابستان گذشت. پاییز هم آمد و رفت.
🔰ادامه دارد...
🌷#دختر_شینا
#قسمت76
✅ فصل شانزدهم
💥 زمستان سال 1364 بود. بار آخری که به مرخصی آمد، گفتم: « صمد! اینبار دیگر باید باشی. به قول خودت این آخری استها »
قول داد. اما تا آن روز که ماه آخر بارداریام بود نیامده بود. شام بچهها را که دادم، طفلیها خوابیدند. اما نمیدانم چرا خوابم نمیبرد. رفتم خانهی همسایهمان، خانم دارابی، خیلی با هم عیاق بودیم، چون شوهر او هم در جبهه بود، راحتتر با هم رفتوآمد میکردیم.
💥 اغلب شبها یا او خانهی ما بود یا من به خانهی آنها میرفتم. اتفاقاً آن شب مهمان داشت و خواهرشوهرش پیشش بود. یکدفعه خانم دارابی گفت: « فکر کنم امشب بچهات به دنیا میآید. حالت خوب است؟! »
گفتم: « خوبم. خبری نیست. »
گفت: « میخواهی با هم برویم بیمارستان؟! »
به خنده گفتم: « نه... این دفعه تا صمد نیاید، بچه دنیا نمیآید. »
💥 ساعت دوازده بود که برگشتم خانهی خودمان. با خودم گفتم: « نکند خانم دارابی راست بگوید و بچه امشب دنیا بیاید. » به همین خاطر همان نصفشبی خانه را تمیز کردم. لباس و وسایل بچه را آماده گذاشتم. بعد رفتم بخوابم. اما مگر خوابم میبرد. کمی توی جا غلت زدم که صدای در بلند شد.
💥 خوشحال شدم. گفتم حتماً صمد است. اما صمد کلید داشت. رفتم و در را باز کردم. خانم دارابی بود. گفت: « صدای آژیر آمبولانس شنیدم، فکر کردم دردت گرفته، دنبالت آمدهاند. »
گفتم: « نه، فعلاً که خبری نیست. »
خانم دارابی گفت: « دلم شور میزند. امشب پیشت میمانم. »
💥 هنوز نیمساعتی نگذشته بود که حس کردم واقعاً درد دارد سراغم میآید. یک ساعت بعد حالم بدتر شد. طوری که خانم دارابی رفت خواهرشوهرش را از خواب بیدار کرد، آورد پیش بچهها گذاشت. ماشینی خبر کرد و مرا برد بیمارستان. همین که معاینهام کردند، مرا فرستادند اتاق زایمان و یکی دو ساعت بعد بچه به دنیا آمد.
🔰ادامه دارد...
هدایت شده از محمدی
#یااباعبدللهحسینشهید
پیچیده شمیمت همہ جا
ای تـَنِ بــی سـَــر...
چون شیشہۍ عطرۍ ڪہ
درَش گم شده باشد...🥀
التماس دعا
شبتون حسینی
اللهم عجل لولیک الفرج
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
هدایت شده از محمدی
باید حرف زد ، ارتباط گرفت ،
صمیمیت ایجاد کرد ،
تا رفاقت صورت بگیرد .
وقتی این ارتباط برقرار شود ،
این دو رفیق ، شبیه یکدیگر می شوند ،
خوبی های یکدیگر را به ارث خواهند برد ،
دل یکدیگر را آزرده نخواهند کرد ،
آنکه بهتر است ، دست پایین تر از خودش را می گیرد و بالا و بالا می برد .
.
با امام زمان ، رفیق شویم .
#صحبت_کنید.
به کانال مادرایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
هدایت شده از محمدی
••|🌿🖇|••
#تلنگر
شاید امسال از کاروان پیاده زائران #اربعین جا بمونیم
این باید تلنگری باشه برای اینکه از لشکر یاران امام زمان جا نمونیم.
که قطعا حسرت جا موندن از سپاه حسینِ زمان خیلی بیشتر از حسرت جا موندن از پیادهروی اربعینه...🌸🌿
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#حب_الحسین_یجمعنا 🏴🚩
#اربعین
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
468.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
🌹آغاز می کنیم
❤️روزی دیگر از کتاب زندگیمان را
🌹با ذکر مقدس
❤️صلوات بر حضرت محمد (ص)
🌹و خاندان پاک و مطهرش
🌹❤️اللّهُمَّصَلِّعَلي
🌹❤️مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌹❤️وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
سلام برتو ای نورخدا که هرگزخاموش نگردد
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیهَ اللّه ...
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بابَ اللّٰهِ الَّذِي لَايُؤْتىٰ إِلّا مِنْهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَبِيلَ اللّٰهِ الَّذِي مَنْ سَلَكَ غَيْرَهُ هَلَكَ،اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا ناظِرَ شَجَرَةِ طُوبىٰ وَسِدْرَةِ الْمُنْتَهىٰ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِي لَايُطْفَأُ،
سلام بر تو ای درگاه "رحمت" خدا که هیچ کس جز تو از آن درگاه به سوی قرب خدا نائل نگردد ،
سلام برتو ای راه خدا " ای کسی که راه و طریقه تو ، طریق حق و راه دین خداست " که هر که به غیر از آن طریق رود، هلاک می شود ،
سلام بر تو ای کسی که درخت طوبی و وَسِدْرَةِ المنتهای بهشت را ، به چشم مشاهده می کنی، سلام بر تو ای نور خدا که هرگز خاموش نگردد .
فرازی از زیارت حضرت صاحب الامر
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh