4.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#وقت_سلام
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
پیامبر اکرم فرموده اند:
اگر کسی در پی افزایش رزق و روزی است باید هر صبح و هرشب سه بار دعای زیر را قرائت کند:
یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ،یا رَبُّ یا رَبُّ یا رَبُّ،یا حَیُّ یا قََیُّومُ
یا ذَالجَلالِ وَ الإِکرامِ
أَسئَلُکَ بِاسمِکَ العَظیمِ الأَعظَمِ
أَن تَرزُقَنی رِزقاً واسِعاً حَلالاً طَیِّباً
بِرَحمَتِکَ یا أَرحَمَ الرَّاحِمینَ
این دعا به قدری قوی و مجرب است که به دعای ثروت سلیمان مشهور است🤲🧚♀
به کانال ما در ایتا بپیوندید 👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید👇
@sofreh_ckareimaneh
🌷#دختر_شینا
#قسمت103
✅ فصل نوزدهم
💥 فکر کردم پدرشوهرم به خاطر اینکه ستار را پیدا نکرده، اینقدر ناراحت است. تعارفشان کردم بیایند تو اما ته دلم شور میزد.
با خودم گفتم اگر راست میگوید، چطور با برادرم آمده! امین که قایش بود! خبر دارم که قایش بوده. نکند اتفاقی افتاده!
دوباره پرسیدم: « راست میگویید از صمد خبر ندارید؟! حالش خوب است؟! »
پدرشوهرم با اوقاتتلخی گفت: « گفتم که خبر ندارم. خیلی خستهام. جایم را بینداز بخوابم. »
با تعجب پرسیدم: « میخواهید بخوابید؟! هنوز سرشب است. بگذارید شام درست کنم. »
گفت: « گرسنه نیستم. خیلی خوابم میآید. جای من و برادرت را بینداز بخوابیم. »
💥 بچهها داییشان را دوره کرده بودند. احوال شینا را از او پرسیدم. جواب درست و حسابی نداد. توی دلم گفتم: « نکند برای شینا اتفاقی افتاده. »
برادرم را قسم دادم. گفتم: « جان حاجآقا راست بگو، شینا چیزی شده؟! »
💥 امین هم مثل پدرشوهرم کلافه بود، گفت: « به والله طوری نشده، حالش خوب است. میخواهی بروم فردا بیاورمش، خیالت راحت شود؟! »
دیگر چیزی نگفتم و رفتم جای پدرشوهرم را انداختم. او که رفت بخوابد، من هم بچهها را به برادرم سپردم و رفتم خانهی خانم دارابی. جریان را برایش تعریف کردم و گفتم: « میخواهم زنگ بزنم سپاه و از صمد خبری بگیرم. »
💥 خانم دارابی که همیشه با دستودلبازی تلفن را پیشم میگذاشت و خودش از اتاق بیرون میرفت تا من بدون رودربایستی تلفن بزنم، این بار نشست کنار تلفن و گفت: « بگذار من شماره بگیرم. »
نشستم روبهرویش. هی شماره میگرفت و هی قطع میکرد. میگفت: « مشغول است، نمیگیرد. انگار خطها خراب است. »
💥 نیم ساعت نشستم و به شماره گرفتنش نگاه کردم. انگار حواسش جای دیگری بود. زیرلب با خودش حرف میزد. هنوز یکی دو شماره نگرفته، قطع میکرد. گفتم: «اگر نمیگیرد، میروم دوباره میآیم. بچهها پیش برادرم هستند. شامشان را میدهم و برمیگردم..»
برگشتم خانه. برادرم پیش بچهها نبود. رفته بود آن یکی اتاق پیش پدرشوهرم. داشتند با صدای آهسته با هم حرف میزدند، تا مرا دیدند ساکت شدند.
💥 دلشورهام بیشتر شد. گفتم: « چرا نخوابیدید؟! طوری شده؟! تو را به روح ستار، اگر چیزی شده به من هم بگویید. دلم شور میزند.
پدرشوهرم رفت توی جایش دراز کشید و گفت: « نه عروسجان، چیزی نشده. داریم دو سه کلام حرف مردانه میزنیم. تعریف خانوادگی است. چی قرار است بشود. اگر اتفاقی افتاده بود که حتماً به تو هم میگفتیم. »
🌷#دختر_شینا
#قسمت104
✅ فصل نوزدهم
💥 از دلشوره داشتم میمردم. دل توی دلم نبود. از خیر شام درست کردن گذشتم. دوباره رفتم خانهی خانم دارابی. گفتم: « تو را به خدا یک زنگی بزن به حاجآقایتان، احوال صمد را از او بپرس. »
💥 خانم دارابی بیمعطلی گفت: « اتفاقاً همین چند دقیقه پیش با حاجآقا حرف میزدم. گفت حال حاجآقای شما خوبِ خوب است. گفت حاجی الان پیش ماست. »
از خوشحالی میخواستم بال درآورم. گفتم: « الهی خیر ببینی. قربان دستت. پس بیزحمت دوباره شمارهی حاج آقایتان را بگیر تا صمد نرفته با او حرف بزنم. »
خانم دارابی اول ایندست و آندست کرد. بعد دوباره خودش تلفن را برداشت و هی شماره گرفت و هی قطع کرد. گفت: « تلفنشان مشغول است. »
دست آخر هم گفت: « ای داد بیداد، انگار تلفنها قطع شد. »
💥 از دست خانم دارابی کفری شدم. خداحافظی کردم وآمدم خانهی خودمان. دیگر بد جوری به شک افتاده بودم. خانم دارابی مثل همیشه نبود. انگار تفاقی افتاده بود و او هم خبردار بود.
همین که به خانه رسیدم، دیدم پدرشوهر و برادرم نشستهاند توی هال و قرآنی را که روی طاقچه بود، برداشتهاند و دارند وصیتنامهی صمد رامیخوانند.
پدرشوهرم تا مرا دید، وصیتنامه را تا کرد و لای قرآن گذاشت و گفت: « خوابمان نمیآمد. آامدیم کمیقرآن بخوانیم. »
💥 لب گزیدم. از کارشان لجم گرفته بود. گفتم: « چی از من پنهان میکنید. اینکه صمد شهید شده. »
قرآن را از پدرشوهرم گرفتم و روی سینهام گذاشتم و گفتم: « صمد شهید شده میدانم. »
پدرشوهرم با تعجب نگاهم کرد و گفت: « کی گفته؟! »
💥 یکدفعه برادرم زد زیر گریه.
من هم به گریه افتادم. قرآن را باز کردم. وصیتنامه را برداشتم. بوسیدم و گفتم: «صمد جان! بچههایت هنوز کوچکاند، این چه وقت رفتن بود. بیمعرفت، بدون خداحافظی. یعنی من ارزش یک خداحافظی را نداشتم. »
💥 دستم را روی قرآن گذاشتم و گفتم: « خدایا! تو را قسم به این قرآنت، همه چیز دروغ باشد. صمدم دوباره برگردد. ای خدا! صمدم را برگردان. »
🔰ادامه دارد...
.
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
✨﷽✨
✅آیا می دانید استاد جبرئیل علیه السلام کیست ؟! ....
سيّد هاشم بحرانى قدس سره در كتاب «روضة العارفين» از كتاب «حياة القلوب» روايت مى كند: جبرئيل عليه السلام نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نشسته بود على عليه السلام وارد شد، جبرئيل به احترام آن حضرت از جاى خود برخاست، پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: آيا براى اين جوان برمى خيزى؟ جبرئيل عرض كرد: نعم، إنّ له عليّ حقّ التعليم. بلى، زيرا او حقّ استادى و تعليم بر من دارد. فرمود: اى جبرئيل ؛ در كجا و چگونه بوده است؟ عرض كرد: خداوند تبارك و تعالى كه مرا آفريد از من سئوال كرد: تو كيستى و اسمت چيست؟ من كيستم و نامم چيست؟
من در پاسخ آن دچار حيرت و سرگردانى شدم، و در آنجا يعنى عالم انوار همين جوان ظاهر شد و پاسخ آن سئوال را به من آموخت و به من فرمود: بگو: أنت الربّ الجليل واسمك الجميل، وأنا العبد الذليل واسمي جبرئيل. تو پروردگار جليل (بزرگ مرتبه) هستى و اسم تو جميل (خوب و نيكو) است، و من بنده خوار و بى مقدار توام و نام من جبرئيل است.
و به خاطر همين بود كه براى او برخاستم و او را تعظيم كردم. پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: عمر تو چه مقدار است؟ عرض كرد: ستاره اى است كه هر سى هزار سال يكبار از عرش الهى طلوع مى كند، من سى هزار بار طلوع آن را مشاهده كرده ام. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: اگر آن ستاره را ببينى مى شناسى؟ عرض كرد: بلى چگونه نشناسم. آنگاه به على عليه السلام فرمود: عمامه را از پيشانى خود بالا بزن. همين كه عمامه را كنار زد جبرئيل آن ستاره و آن نور را در پيشانى على عليه السلام مشاهده كرد.
📚سيّد نعمت اللَّه جزايرى رحمه الله در كتاب انوار النعمانيّه: ۱۵/۱ آن را از كتاب «بستان الكرامه» نقل كرده است.
📚القطره جلد۱صفحه۲۸۰
↶.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌
به کانال ما در ایتا بپیوندید 👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید👇
@sofreh_ckareimaneh
تلنگرامشب
دنیامثل شیشه ای می ماند که یکدفعه دیدی ازدستت افتادوشکست
به کانال ما در ایتا بپیوندید 👇
@sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید👇
@sofreh_ckareimaneh
سلام امامـ زمانمـ🌱
وجودم به قربان نامت
که ذکرش،
کم از لذت ختم قرآن ندارد ...
#یااباصالحالمهدیادرکنی
ای که میدانی ندارم غیر درگاهت پناهی💔
#زندگی_با_آیهها
🔹فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَٰكِنْ لَا تُبْصِرُونَ
🔸پس چرا هنگامی که روح به گلوگاه می رسد،و در آن هنگام خود نظاره گريد -و ما به او از شما نزدیک تریم، ولی نمی بینید؟
📗|سوره واقعه/آیات ۸۳ تا ۸۵|
لینک کانال سفره کریمانه در ایتا👇
@sofrehkareimaneh
پیج اینستاگرام سفره کریمانه 👇
@sofreh_ckareimaneh
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_نگرانی_پیامبر_از_بیقراری_امت_حجت_الاسلام_عالی.mp3
زمان:
حجم:
2.02M
نگرانی پیامبر از بی قراری امت!
#سخنرانی🔊
حجت الاسلام👇
#عالی🎙
#شهادت_پیامبر_اکرم(ص)🏴
لینک کانال سفره کریمانه در ایتا👇
@sofrehkareimaneh
پیج اینستاگرام سفره کریمانه 👇
@sofreh_ckareimaneh
ماه صفر برفت و عزای مصطفی شد
مسموم زهر کینه امام مجتبی شد
مدینه شور و شین است
خونین دلِ حسین است
گرم عزا ملائک در سوگ مصطفایند
ارض و سما به گریه از داغ مجتبایند
#شهادت_پیامبر_اکرم(ص)🥀
#شهادت_امام_حسن(ع)🥀
#تسلیت_باد🏴
لینک کانال سفره کریمانه در ایتا👇
@sofrehkareimaneh
پیج اینستاگرام سفره کریمانه 👇
@sofreh_ckareimaneh
💯اگر نقش هایی که در زندگی بر عهده داری را به خاطر خدا بازی کنی ،رشد می کنی.
و شبیه خدا می شوی.
💪پس هر نقشی که خدا به تو داده است را خوب بازی کن.
🔰پولدار و یا فقیر
🔰مجرد و یا متاهل
🔰مادر ویا زن.....
💚نقش هایت را به شیرینی قبول کن وبراساس شرایطی که خداوند برای ایفای نقشت به تو عطا کرده است ، عمل کن.
سعی کن در هر نقشی بهترین باشی
بهترین مادر،
بهترین پدر،
بهترین فرزند
بهترین شاگرد،
بهترین استاد،
بهترین همسر،
بهترین خواهر
ویا برادر،
بهترین عروس و یا داماد
انتخاب با خودته❌✅
لینک کانال سفره کریمانه در ایتا👇
@sofrehkareimaneh
پیج اینستاگرام سفره کریمانه 👇
@sofreh_ckareimaneh