هدایت شده از غزه آری کربلا گشته
.
🖋 #معمای_هستی
آری با غزه لبخندها بر لبها خشکید و گرمای قطرات اشک بود که روی گونه حس میشد.
خدایا در عجب تلاطمی قرار گرفته ام و دیگر من نیستم که تصمیم میگیرم بلکه مواجه شدن با پیشامدهایی است که با گوش جان ندای توست که در وجودمان نفوذ می کند.
امروز در روضه ی حضرت مادر به انتظار اشکها نشسته بودم و جایی برای باز کردن عقده ی دل، اما خدا به گونهای دیگر رقم زده بود.
آری انگار رسالتمان نشاندن لبخند بر لبان دختر بچهای از سلسله سادات بود با درست کردن موشک کاغذی آنچنان لبخندی بر لبان دختر می نشست که انگار خودت را در نگاه مادر حس میکردی.
یکمرتبه به یاد تصویری افتادم که مادرِ غزه دو کودکش را در میان آوارها در وانی از آب با نشاط حمام می کرد و از این لحظه هم برای نشاط بچه ای که شاید ثانیهایی دیگر در آغوش
فرشتگان باشد دریغ نمی کرد.
آری با غزه معنای گستردهای از روضه به رویمان باز شد
به راستی مادرِغزه کجا ایستاده، که چنین حدود را می شکند و ما را به ساحتی متعالی فرا می خواند.
#غزه
🇵🇸 @gaze_karbala