هدایت شده از - معارف ناب دانشی و ارزشی !
هزینه رویارویی علامه مصباح یزدی با لیبرالیسم دولتی
۱۰ دی ۱۴۰۰ - ۱۵:۲۱
اخبار سیاسی
اخبار سیاست ایران
"علامه مصباح، یک خطّ معرفتیِ قوی و غیرقابلانکار است؛ او در قالبِ یک مکتبِ فکری، ماندگار و پابرجا شده و حذفشدنی و کنار نهادنی نیست."
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی بمناسبت یکمین سالگرد درگذشت آیتالله مصباح یزدی، در یادداشتی نوشت، علامه مصباح، یک خطّ معرفتیِ قوی و غیرقابلانکار است؛ او در قالبِ یک مکتبِ فکری، ماندگار و پابرجا شده و حذفشدنی و کنار نهادنی نیست. راهِ او، با دروغپراکنی و اتهامزنی و جوّسازیهای نیروهای سیاسیِ لیبرال، بیرهرو نخواهد شد.
متن یادداشت به شرح زیر است:
1. بیش از یک قرن است که جامعۀ ایران، دستخوش سلسلهای از «تنشها» و «تکانهها» است که در اثر حضور تحمیلیِ «تجدّد غربی»، شکل گرفتهاند. از اواسط دورۀ قاجار به اینسو، این مسأله بهتدریج آغاز شد و هرچه که پیش میرفت، صورت جدّیتر و بنیادیتری مییافت تا اینکه در ماجرای «مشروطیّت»، به اوج خود رسید و یک «نزاعِ بزرگِ تاریخی» را در ایران رقم زد. دراینمیان، کسیکه پرچم روشنگری را برافراشت و با درک عمیقی که از ماهیّتِ تجدّد غربی داشت، تعارض و ناسازگاری آن را با «سنّت دینی» تشخیص داد، شهیدشیخفضلالله نوری بود که پس از چندی، به دار کشید شد و از صحنه حذف شد. پس از این بود که تجدّدِ «آمرانه» و «شتابان» و «وحشی» بهدست رضاخان پهلوی، پدید آمد و او کوشید تمام ساختارها و بنیانهای فرهنگِ بومی و دینیِ ایران را ویران، و تجدّد غربی را جایگزین آنها گرداند. بهاینترتیب، جامعۀ ایران برخلاف گذشتۀ خود، در «مسیر» و «مدار» متفاوتی فروغلتید و به «دنبالۀ تجدّد غربی» تبدیل شد.
[2]. تجدّد غربی در ایران، با هر دو شاخۀ «مارکسیستی» و «لیبرالیستی»اش وارد شد و فعّال بود. آنچهکه موافق طبعِ حکومت پهلوی بود، روایتِ لیبرالیستی از تجدّد بود، امّا در واکنش به انتخاب و تبعات آن، ایدئولوژی مارکسیستی نیز شکل گرفت و بدنۀ اجتماعیِ نیرومندی یافت، از جمله، حزب توده، از مهمّترین و اثرگذارترین جریانهای مارکسیستی در ایران بود. در دهههای بعدی، ایدئولوژی مارکسیستی در ایران، روایتهای دیگری را نیز ساختهوپرداخته کرد که هویّت «التقاطی» و «چندپاره» داشتند، از جمله «سازمان مجاهدین خلق» و «گروهک فرقان» و ... . در این زمان بود که مغز متفکّر انقلاب ایران، شهید آیتالله مرتضی مطهری پا به معرکۀ دشوار و خونباری نهاد و در برابر موج اجتماعیِ ایدئولوژی مارکسیستی، صفبندی و سنگربندی کرد. کسانی که مانند او میاندیشیدند و این وضع را یک «خطر بزرگ و مهلک» قلمداد میکردند، اندک بودند. او در تنهایی و غربت، شمشیر برکشید و وارد عرصۀ «نبرد نظری» شد.
در این دوره، آیتالله محمّدتقی مصباحیزدی نیز جزو نوادری بود که این وضع تاریخیِ خاص را بهدرستی دریافت و «مبارزۀ فعّال و روشنگرانه»ای را در پیش گرفت. مصباح در این مقطع، نظریۀ «ماتریالیسم دیالکتیک» را که جوهرۀ ایدئولوژی مارکسیستی را تشکیل میدهد، فراگرفت و آن را به شاگران خویش نیز یاد داد و به «نقد بنیادینِ» آن اهتمام ورزید. اگر مصباح در برخی جلسههای نقادی خویش، مورد «حملۀ فیزیکی» و «ضربوشتم» نیروهای مارکسیستی قرار گرفت، امّا مطهری بهعنوان خطر اصلی و عمده برای ایدئولوژی مارکسیستی، بهکلّی از صحنه کنار نهاده شد و به «شهادت» رسید.
[3]. در سالهای پایانی دهۀ شصت شمسی که ایدئولوژی مارکسیستی در ایران، از رمق افتاده بود و توش و توانی نداشت، «ایدئولوژی لیبرالیستی» از راه رسید و در سطح نخبگانی و روشنفکری، به یک جریان پُررنگ و مؤثّر تبدیل شد. در سالهای آغازین پیروزی انقلاب، «نهضت آزادی» به رهبری مهدی بازرگان، خطّ لیبرالیسم دولتی را در دستورکار خویش قرار داد و پس از چندی نیز بهواسطۀ همین اختلافها و تضادهای ایدئولوژیک با انقلاب، کنارهگیری کرد. امّا اینبار، کسانیکه جزو مخالفان و منتقدان ایدئولوژی لیبرالیستی بودند و اسلام را با روایتی چپگرایانه شناخته بودند، روندی معرفتی را آغاز کردند که از یک «چرخش معرفتیِ چشمگیر» حکایت میکرد. کسیکه بیشازهمه، «تسهیلکننده» و «محرّک» این دگردیسی بود، عبدالکریم سروش بود. او در «حلقۀ کیان»، نظریۀ «قبض و بسطِ تئوریک شریعت» را مطرح کرد و به «تجدیدنظرهای معرفتشناختی و فلسفی» در قلمروی دینشناسی روآورد. بهدنبال او، دیگرانی نیز به راه افتادند و به الهام از گفتهها و نوشتههای او، کمکم جریان «روشنفکری لیبرالیستی» را شکل دادند.
[4]. در همین مقطع، یک اتّفاق بزرگ دیگر نیز در عرصۀ «رسمی» و «حاکمیّتی» رخ داد و آن عبارت بود از آغاز سیاستِ «لیبرالیسم اقتصادی» در دولت سازندگی. نیروهای تکنوکرات که در اطراف هاشمیرفسنجانی حضور داشتند،
هدایت شده از - معارف ناب دانشی و ارزشی !
سیاستِ اقتصادیِ متفاوتی را بهنام سیاستِ «تعدیل اقتصادی» آغاز کردند که برآمده از «صندوق بینالملی پول» و «بانک جهانی» بود. این سیاست، از چند جهت، فضای انقلابی و ارزشی را دستخوش تحوّل کرد: حاکمیّت نیروهای تکنوکرات، بهفراموشیسپردن معرفت و فرهنگ، عملگرایی و رواج منطقِ موقعیّت، تقدّم رشد اقتصادی و تولید ثروت بر عدالت، شکاف میان دولت و ملّت، پیدایی نارضایتیهای اجتماعی و شورشهای شهری و ... . در این دورۀ تاریخی، مصباح، منتقد و نگران بود امّا فضای تنگ سیاسی، مجال مباحثۀ شفاف را از او گرفته بود.
[5]. با رخدادن اتّفاق سوّم، مثلث تجدّد غربی به روایت لیبرالیستی در ایران کامل شد و آن، عبارت بود از قدرتگیریِ جریانِ روشنفکریِ سکولار در نیمۀ دهۀ هفتاد شمسی و جایابی آنها در درونِ «ساختار رسمی دولت». در این نقطه از تاریخ بود که تمام «امکانها» و «فرصتها» در کنار یکدیگر قرار گرفتند و نیروهای تجدّدی، یکپارچه و آشکار، «ایدئولوژی انقلابی» را به چالش کشیدند. این موج، بسیار شبیه موجی بود که در ماجرای مشروطیّت و از سوی روشنفکران آن دورۀ تاریخی شکل گرفت. اینجا بود که مصباح، «تصمیم قاطع» خویش را گرفت و «صریح» و «بیپروا»، به صحنۀ نزاع و ستیز وارد شد؛ همانگونه که مطهری در دهۀ پنجاه شمسی، از چیزی نهراسید و خطر اصلی و عمده را تشخیص داده بود.
این «مواجهۀ انتقادی و شفاف»، جریان رسمی و غیررسمیِ ایدئولوژی لیبرالیستی را بهشدّت ناخشنود کرد؛ چنانکه هرچه زمان میگذشت، بیشتر احساس میشد که مصباح، در حال بر باد دادن فتوحاتِ آنهاست و بدنۀ اجتماعیشان را دچار واگرایی میکند. «قاطعیّت» و «جدّیّت» مصباح دراینباره، جریان لیبرالیسم ایرانی را نیز در مبارزۀ با وی، مصمّم کرد و ازاینپس، مصباح به «کلیدیترین شخصیّتِ معرفتی» تبدیل شد که روزانه و هفتگی، آماج «حملههای رسانهای و تبلیغی» این جریان واقع میشد.
در آن مقطع، هیچ شخصیّتی همچون او، مورد «هجوم» و «تخریب» قرار نگرفت. بااینحال، او از راهرفته، بازنگشت و به روشنگری و نقادی خویش ادامه داد. بهاینترتیب، انبوهی از شبههها و اشکالها و ابهامها و ایرادهای رسانهای دربارۀ مصباح شکل گرفتند و او که تا آن زمان چندان شناختهشده نبود، ناگهان صدرنشین خبرها و تحلیل گردید. تقابلِ «جریانِ لیبرالیسمِ دولتی و روشنفکری» با مصباح، از جنس «دلیل» نبود و بلکه «غرضها» و «سیاسیکاریها» و «قدرتمداری»، بحث و گفتگو را از عرصۀ «دلیل» به عرصۀ «علّت» سوق داد و تفکّر مصباح، به دستمایۀ «تقطیع» و «تحریف» و «بازیسازیهای تبلیغی» و «جوسازیهای سیاسیکارانه» تبدیل گشت.
[6]. حجم «حملههای تخریبی» بر ضدّ مصباح، آنچنان زیاد بود و آنقدر دروغهای کوچک و برزگ دربارۀ او «تکرار» و «تکرار» شدند که بهتدریج، حقایق به حاشیه رفتند و «چهرهای دیگر» از مصباح، ساختهوپرداخته شد که نسبتی با وی نداشت. ما به تجربه دیدیم که چگونه «تکرار دروغ»، موجب میشود که «دروغ»، بر جای «حقیقت» تکیه بزند و امکان هرگونه چونوچرا و تأمّلی را بستاند. چند دهه گذشت امّا نهفقط بسیاری از نگرشها نسبت به مصباح تغییر نکردند، بلکه دیگرانی نیز به جرگۀ منتقدان وی پیوستند و آنها نیز، همان گفتههای میانتهی و مغالطهآمیزِ جریان لیبرالیسم دولتی و روشنفکری را تکرار کردند. برای مطهری نیز چنین اتّفاقی رخ داد؛ مطهری نیز از سوی جریانی که او آنها را «ماتریالیسم منافق» خوانده بود، ترور شخصیّت شد و جز به بهای شهادتش، احیاء نشد.
مصباح نیز با «لیبرالیسم منافق»، دستبهگریبان شد و تا آنهنگام که زنده بود، تاوان این مواجههاش را پرداخت و زخم خورد و طعنه شنید. وقتی «عملیّات روانی»، جایگزین «مباحثۀ فکری» میشود؛ وقتی «جهان غیرمعرفت» بر «جهان معرفت»، سایه میفکند؛ وقتی بهجای «صد جلد کتابِ مصباح»، به «مشهورات رسانهای»، ارجاع داده میشود؛ وقتی «قدرت»، حقّ «معرفت» را تضییع میکند؛ وقتی «غرضورزی»، «حقیقتطلبی» را میبلعد؛ و ... روشن است که چنین وضعی پدید میآید. امروز نیز «به مصباح ارجاع دادن»، فضیلت نیست و «در کنار مصباح بودن»، هزینه دارد. مصباح، «متفکّرِ همیشهمتهم» بود و هست. هنگامیکه «علّت» به معرکه پا بنهد، بساط «دلیل»، برچیده خواهد، و روشن است که آتشِ «علّت»، با آبِ «دلیل»، خاموش نخواهد شد.
[7]. علامه مصباح چه کرده که عدّهای - به تعبیرِ رسای شهید سیّد اسدالله لاجوردی، «منافقانِ انقلاب» - تا این اندازه با او «دشمنی» دارند؟! چقدر «نفرّت» و «کینه» و «بددلی»!! قاعده این شده که «اتهامزدن» نسبت به علامه مصباح، محتاجِ «دلیل» نیست، بلکه همین که گفته بشود، پذیرفته هم خواهد شد!! مظلومیّت از این بیشتر؟! زندگی و وجود و رفتارِ علامه مصباح، چقدر شبیهِ «شمع» بود و هست: رسمِ «روشنگری»، «سوختن» هست و میانِ این دو، امکانِ انتخاب نیست! پس برای روشنگری، باید سوخت.
هدایت شده از - معارف ناب دانشی و ارزشی !
اگر شهید، از جانش می گذر، در اینجا باید از «آبرو» و «اعتبارِ اجتماعی» گذشت! برای رضای الهی و اقامۀ دین. علامه مصباح تا وقتیکه بود، «بیدفاع» بود و از خودش دفاع نمیکرد، و اکنون که نیست، در بر همان پاشنه میچرخد! حمله میکنند و زخم میزنند! احساس میکنم که بخشِ عمدهای از مراتب و کمالاتِ معنویِ علامه مصباح، برخاسته از همین «ملامتها» و «اهانتها» و «تخریبها» بود! شاید خدا برای علامه مصباح، اینگونه خواسته باشد.
علامه مصباح، باید مقارنِ شهید سلیمانی از دنیا برود تا «عمّار» در کنارِ «مالکاشتر» بنشیند. باید از قم به تهران بیاید و در تهران باشد تا آیتالله خامنهای بر پیکرش «نمازِ منحصربهفرد» بخواند. باید در زمانهای از دنیا برود که مزارش در کنارِ «آیتالله بهجت» باشد. و ... . علامه مصباح، یک «خطّ معرفتیِ قوی و غیرقابلانکار» است؛ او در قالبِ یک «مکتبِ فکری»، ماندگار و پابرجا شده و حذفشدنی و کنارنهادنی نیست. راهِ او، با «دروغپراکنی» و «اتهامزنی» و «جوّسازیها»ی نیروهای سیاسیِ لیبرال، بیرهرو نخواهد شد. مانندِ علامه مصباح باشیم؛ علامه مصباح از «ارزشها» دفاع کرد، و چون خودِ «علامه مصباح» هم ارزش است، پس امروز بر ماست که از او دفاع کنیم. «خاموشی» و «نظارهگری»، طریقِ جوانمردی نیست.
انتهای پیام/
*#آیا فرق بین نمازهای پنجگانه و نماز شب را میدانی؟*❗
*💗 از زیباترین متن هایی که تاکنون در مورد نماز شب خوانده ام.👌*
*💗 سخنی و مطلبی که بدن ها با آن به لرزه می افتند، از همه ی عزیزان می خواهم تا آخر با دقت بخوانند.👇*
*💗 دعوت نامه ای از جانب «پروردگار جهانیان» 💗*
*◼ نماز شب مرا به تفکر وادار نمود و عجایب زیادی را در آن مشاهده نمودم:*
*✅ منادی(موذن) نماز واجب ، انسان است، اما منادی نماز شب «رب العالمین» است.*
*✅ صدای منادی(موذن) نماز واجب را همه ی انسان ها می شنوند، اما صدای منادی نماز شب را فقط بعضی از انسان ها احساس می کنند.*
*✅ ندای انسان ها به طرف نماز واجب «حي علی الصلاة حي علی الفلاح» (بشتابید به سوی نماز بشتابید به سوی رستگاری) می باشد اما ندای رب العالمین به سوی نماز شب «هل من سائل فأعطیه» (آیا نیازمندی و خواهنده ای هست تا به او عطا کنم؟) می باشد.*
*✅ نماز واجب را بیشتر انسان ها ادا میکنند اما نماز شب را فقط انسان های برگزیده و خاص خداوند به جای می آورند.*
*✅ نماز واجب را بعضی از انسان ها برای ریا و خودنمایی انجام میدهند، اما نماز شب را هیچ کس به جای نمی آورد مگر پنهانی و خالصانه.*
*✅ در هنگام ادای نماز واجب، فکر انسان با امور دنیوی و وساوس شیطانی مشغول می شود، اما نماز شب قطع رابطه با دنیا و ساختن خانه ی آخرت است.*
*✅ نماز واجب را برخی افراد بخاطر ملاقات و گفتگو با فردی انجام می دهند، درحالی که نماز شب را بخاطر سخن گفتن با خدا و مأنوس شدن با او و درمیان گذاشتن مشکلات و ناراحتی ها به جای می آورند.*
*✅ احتمال قبول شدن دعا در نماز واجب وجود دارد، اما در مورد دعای شب خداوند وعده داده که آن را اجابت نماید. «هل من سائل فأعطیه» (آیا نیازمندی و درخواست کننده ای هست که او را عطا کنم؟).*
*✅ در آخر ... هیچ فردی موفق به ادای نماز شب نمیشود، مگر کسانی که خداوند اراده کرده که آنها را با سخن گفتن با خود مأنوس گردانیده و مشکلات و ناراحتی هایشان را بشنود، زیرا که آنها از نزدیك ترین انسان ها به خداوند می باشند.*
*✅ پس خوشا به حال آن افرادی که دعوت نامه ی نشستن در برابر خداوند و سخن گفتن و لذت بردن از مناجات را از جانب خداوند تبارك و تعالی دریافت می کند.*
*💗ابن قیم جوزی رحمه الله می فرمایند:*
*«هنگامی که در تاریکی ها در برابر آن پادشاه دانا نشستی ... مانند بچه ها رفتار کن !*
*بچهها زمانی که چیزی را میخواهند و به او نمیدهند، چنان گریه میکنند تا بدستش آورند ...*
*پس تو نیز مانند بچه ها حاجت خود وعاقبتبخیری ات را بخواه».*
*💗 کسی را از این پیام محروم نکنید شاید که برای نماز شب تشویق شود و در ثوابش شریک شوید.*
🌷🍃# أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ!!!
#با ما همراه شوید و مطالب زیبا و جدید بخوانید!.
🌐Admin
@hojjati_mohajerin
به ما بپیوندید🌷🌷🌷♻
کانال:https://eitaa.com/maaref_Danishi_arzeshi
گروه:http://eitaa.com/joinchat/1976172574C764de743b2
یاران صادق
🍃اولین سالگرد رحلت عالم ربانی و با بصیرت، فقیه وارسته، فیلسوف کم نظیر جهان اسلام حضرت آیت الله مصباح یزدی(ره) را گرامی می داریم.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
🍃آیت الله مصباح یزدی میفرماید:
🌷فطرت كلى انسان اين است كه وقتى واقعيت را بفهمد به مقتضاى آن عمل مىكند. انسان وقتى در محيط تاريك قرار مىگيرد چراغ و لامپ روشن مىكند، وقتى هوا سرد مىشود لباس گرم مىپوشد.
🌷 اينكه انسان در مواجهه با واقعيتى به مقتضاى آن عمل مىكند امرى كاملا طبيعى و مطابق فطرت او است. غير طبيعى آن است كه انسان به واقعيتى پى ببرد و به مقتضاى آن عمل نكند.
🌷غيرطبيعى اين است كه انسان مىداند خدا همه جا هست، اما با اين حال حيا نمىكند و مرتكب گناه مىشود؛ پى مىبرد كه همه قدرتها و اسباب به دست خدا است، اما باز هم براى حل مشكلات و انجام كارهايش تملق اين و آن را مىگويد.
🌷براى حل اين مشكل و اينكه انسان به مقتضاى ايمانش رفتار كند، راه اين است كه بيشتر به مورد ايمان خود توجه كند. توجه بيشتر به ايمان، باعث مىشود آثار آن بيشتر نمود پيدا كند.
🌷در مورد ايمان نيز پس از آن كه دانستيم خدا هست و نسبت به صفات او از قبيل ربوبيت، رحمت، رازقيت، علم، حكمت، قدرت و نظاير آنها علم پيدا كرديم، هر چه بيشتر به اين دانستهها و معارفمان توجه كنيم ايمانمان بيشتر خواهد شد.
🌷 از اين رو هر چيزى كه باعث توجه ما به اين دانستهها شود از عوامل تقويتكننده ايمان محسوب مىشود.
🌷 آيات قرآن كلام خدا است و از اين رو انسان با شنيدن آنها به ياد خدا مىافتد.
🌷به طور طبيعى، توجه به كلام هر گويندهاى سبب توجه به خود آن گوينده مىشود. توجه به كلام خدا نيز موجب توجه به خود خداوند مىگردد.
🌷همه اين مواردى كه در قرآن كريم سبب افزايش ايمان دانسته شده، جامع و وجه مشتركشان اين است كه همه آنها اسبابى هستند كه توجه انسان را به خدا بيشتر مىكنند و هنگامى كه توجه انسان به خدا بيشتر شد، وجود او را بهتر و بيشتر درك خواهد كرد و در نتيجه بر ايمانش افزوده خواهد شد.
📚منبع: آیین پرواز، درس نوزدهم
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
*💗 کسی را از این پیام محروم نکنید شاید که برای نماز شب تشویق شود و در ثوابش شریک شوید.*
🌷🍃# أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ!!!
#با ما همراه شوید و مطالب زیبا و جدید بخوانید!.
🌐Admin
@hojjati_mohajerin
به ما بپیوندید🌷🌷🌷♻
کانال:https://eitaa.com/maaref_Danishi_arzeshi
گروه:http://eitaa.com/joinchat/1976172574C764de743b2
اگر برای استوری هاتون خواستید میتونید از این ویدیویی که یکی ازادمین ها درست کرده استفاده کنید یادتون نره برای این ادمین صلوات بفرستید ❣👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ویدیو عکس بالا 🌸
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
تعداد صلوات ⇦¹²/ ¹⁰ /¹⁴⁰⁰
{1920}تا صلوات محمدی
خدا بده برکت
ماشالله رفقا این پیام رو تا فردا پخش کنید تا تعداد صلوات زیاد بشه😊