eitaa logo
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
349 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4هزار ویدیو
63 فایل
💬مباحث مختلف برای رسیدن به راه درست زندگی همراه با...✅ ❣آرامش واقعی..😘😍💞 🔆با ما همراه باشیددد🤗❤ 👈کپی آزاد با ذکر یه صلوات...✔ 💚«هدف رضایت خدا و امام زمان»💚 ⏪نظرات 👇 @masire_zendegi_ziba 💥منتظر نظرات سازنده شما عزیزان هستیم..😉😊🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
PTT-20200904-WA0032.opus
684.5K
✴️چگونه برای دختر بچه ۹ ساله فرق تاسوعا و عاشورا ▪️و علت نامگذاریی آنها را به شکل صحیح توضیح بدهیم❓ @sokhananiziba http://eitaa.com/joinchat/3902734367Ce416201848
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 برای فرزندت یک الگو معرفی کن قبل از این‌که قهرمان‌های پوشالی، سوپرمن، مرد عنکبوتی بن تن و ... بشن قهرمانش. 👤 حسن رحیم‌ پور ازغدی 💝 @sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
() تا حالا فک کردی داستان کدوم شهید جذاب تره یا آدم رو بیشتر متحول میکنه؟؟؟🤔🤔 شهیدی که با اذانش عراقی ها را هدایت کرد❣شهید ابراهیم هادی❣ شهیدی که نشانی قبر خود را داد❣شهید حمید (حسین) عرب نژاد❣ شهیدی که قرض های یک نفر را داد❣شهید سید مرتضی دادگر درمزاری❣ شهیدی که بدنش با اسید هم از بین نرفت و پس از 16سال با پیکر سالم به میهن بازگشت❣شهید محمد رضا شفیعی 14 ساله❣ شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت❣شهید محمود رضا ساعتیان❣ شهیدی که در قبر خندید❣شهید محمدرض حقیقی❣ شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند❣شعید عباس صابری❣ شهیدی که روز تولدش شهید شد❣شهید سید مجتبی علمدار❣ شهیدی که هر هفته مادرش را سر قبر صدا می زد❣شهید مستجاب الدعوه سید مهدی غزالی❣ شهیدی که لحظه خاک سپاریش خندید❣شهید علیرضا حقیقت❣ شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است❣شهید هادی ثنایی مقدم 15ساله❣ دوشهیدی که پیکرشان هنگام نبش قبر سالم بود❣شهید بهنام محمدی از دوران دفاع مقدس و شهید رخشانی از شهدای قبل از انقلاب که توسط ساواک شهید شد❣ شهیدی که سید حسن نصرالله سخنرانی خود را با نام او نامگذاری کرد❣شهید احمد علی یحیی❣ شهیدی که قبرش بوی گلاب می دهد❣شهید سید احمد پلارک❣ شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت❣شهید رجبعلی غلامی از افغانستان❣ شهیدی که سر بی تنش سخن گفت❣شهید علی اکبر دهقان❣ شهیدی که به خاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد❣شهید بروجعلی شکری❣ شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود❣شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز❣ شهیدی که عاشورا متولد شد و اربعین به شهادت رسید❣شهید مهدی خندان❣ شهیدی که با پیشانی بند "یا حسین شهید"ایرانی بودنش محرز شد❣ار شهدای گمنام هستند❣ شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود. ایشان غواص بودند دوست نداشت کسی آن تصویر را ببیند برای همین جاوید الاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند و علی رغم ذکر داستانشان هم رزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند❣ شهیدی که به حرمت مادرش در قبر خندید❣شهید حاج اکبر صادقی❣ ✨یک صلوات بفرستید برای شادی روح همه شهدا✨ 💫اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_یکم 💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای هم
✍️ 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و غرق خون را همانجا مداوا می‌کردند. پارگی پهلوی رزمنده‌ای را بدون بیهوشی بخیه می‌زدند، می‌گفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت و خونریزی خودش از هوش رفت. 💠 دختربچه‌ای در حمله ، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمی‌دانست با این چه کند، جان داد. صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین بود و دل من همچنان از نغمه ناله‌های حیدر پَرپَر می‌زد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. 💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی‌ام برد، زن‌عمو اعتراض کرد :«سِر نمی‌کنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمی‌بینی وضعیت رو؟ رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!» و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :« واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک می‌فرسته! چرا واسه ما نمی‌فرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!» 💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا تو آمرلی باشه، کمک نمی‌کنه! باید برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«می‌خوان بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!» پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته مردم رو تماشا می‌کنه!» 💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی‌آمد که دوباره به سمت من چرخید و با که از چشمانش می‌بارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی‌ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله‌های حیدر ضجه بزنم و بی‌واهمه گریه کنم. 💠 به چه کسی می‌شد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زن‌عمو می‌توانستم بگویم فرزندشان در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می‌دانستم نه از عباس که از هیچ‌کس کاری برای نجات حیدر برنمی‌آید. 💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز حیدر نداشتم که در دلم خون می‌خوردم و از چشمانم خون می‌باریدم. می‌دانستم بوی خون این دل پاره رسوایم می‌کند که از همه فرار می‌کردم و تنها در بستر زار می‌زدم. 💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس می‌کردم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله‌اش را می‌شنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد. عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد. 💠 انگشتانم مثل تکه‌ای یخ شده و جرأت نمی‌کردم فیلم را باز کنم که می‌دانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم می‌خواست ببینم حیدرم هنوز نفس می‌کشد و می‌دانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. 💠 انگشتم دیگر بی‌تاب شده بود، بی‌اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک می‌زدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. 💠 لب‌هایش را به هم فشار می‌داد تا ناله‌اش بلند نشود، پاهای به هم بسته‌اش را روی خاک می‌کشید و من نمی‌دانستم از کدام زخمش درد می‌کشد که لباسش همه رنگ بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی‌ام به‌جای اشک، خون فواره زد. 💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ می‌زدم و به التماس می‌کردم تا کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه‌ها با اهل خانه چه می‌کند، بی‌پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا می‌زدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره‌های شهر را به هم ریخت. 💠 از قداره‌کشی‌های عدنان می‌فهمیدم داعش چقدر به اشغال امیدوار شده و آتش‌بازی این شب‌ها تفریح‌شان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت... ✍️نویسنده: 🌟 @sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازار دنیا....عجیب شلوغ است.... و ما، راه نور را گم کرده ايم! و تو.... تنها راه بلد جاده نوری... بر تاریکیهای دلمان، خط بکش... سلام یگانه طلوع زمین بیا... چشم انتظار ظهور زیبایت هستیم.. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
سلام صبحتون بخیر خدا قوت🌹 دیروز بحث‌ معجزه ادب رو نتونستیم خدمتتون ارائه بدیم. ضمن‌ عذر خواهی از محضر همه بزرگواران الان در خدمتتون هستیم‌☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
#معجزه_ی_ادب 7 ✨بسم الله الرحمن‌الرحیم✨ 🔰مفهوم ادب به قدری اهمیت داره که ما حتی بیش از اینکه از مر
8 ✨بسم‌الله الرحمن‌الرحیم✨ ⭕️همونطور که نمیشه نماز رو عاشقانه خوند‌ ، نمی‌شه صرفاً بر اساس اعتقاد هم خوند، چون شما می‌گید, من که به خدا اعتقاد دارم، چه لزومی داره که هر روز نماز بخونم؟! 🔰یعنی انسان بین اعتقادش به خدا و این رفتار یعنی نماز خوندن، نمی‌تونه یک ربط دقیق برقرار کنه. انگیزه‌سازی بین اعتقاد و یک عمل مکرّر و مداوم، سخت هست. 💸ما اگه بخوایم نماز رو بر اساس «منفعت» هم بخونیم، باز هم با موانعی روبرو می‌شیم، چون انسان دقیقاً نمی‌تونه درک کنه که نماز به نفعش هست. ⏳بعضی از جوونا میگن, ما در اوقات حساس،مثلاً روزهای نزدیک به کنکور، به نمازمون مقیدتر هستیم، یعنی وقتایی که در معرض منفعت یا ضرر خاصی قرار داریم! 🚫اما وقتی احساس می‌کنن که در معرض منفعت یا ضرر خاصی قرار ندارن، اهتمام شون به نماز کم میشه و حتی گاهی اصلاً نماز نمی‌خونن. کلا بر اساس انگیزه‌های منفعت‌طلبی، اعتقاد، محبت و... نمیشه محکم نمازخون شد ✅⭕️ 💕@sokhananiziba