eitaa logo
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
350 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4هزار ویدیو
63 فایل
💬مباحث مختلف برای رسیدن به راه درست زندگی همراه با...✅ ❣آرامش واقعی..😘😍💞 🔆با ما همراه باشیددد🤗❤ 👈کپی آزاد با ذکر یه صلوات...✔ 💚«هدف رضایت خدا و امام زمان»💚 ⏪نظرات 👇 @masire_zendegi_ziba 💥منتظر نظرات سازنده شما عزیزان هستیم..😉😊🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خدمت همراهان عزیز.شکر خدا کد ۲۴ که برنده مسابقه ما شدن به ما پیام دادن و جایزشون رو دریافت کردن..مبارکشون باشه..😊🎁🌺 الان لطفا و دوستانی که دیروز و امروز وارد کانال شدن از من کد قرعه کشی جایزه رو بگیرن☺️🙏🌹👇 @masire_zendegi_ziba برای دوستان قدیمی بعدا مسابقه میزاریم .... دوستای قدیمی دوستتون داریم🌹❤️🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😋🍣🍣🍣 نخود 2لیوان _سیر 4حبه _سبزی گشنیز ساطوری 4ق غ_کنجد خام در صورت تمایل_تخم گشنیز 1ق غ _فلفل قرمزو سیاه ونمک _پودر انبه _بگین پودر یک ق غذاخوری طرز تهیه : ابتدا نخود ها رو دو سه بار چرخ کنید. بعد سیر رنده شده وگشنیز ساطوری رواضافه کنید.ادویه ها وبگین پودر رو هم اضافه میکنیم . سس انبه رو 100در صد در صد بزارین😋👌چون طعمشو فوق العاده میکنه وقتی مواد چرخ و یکدست شد و خواسید سرخ کنید 👇 🗣🍶فوت کوزه گریش اینه که به اندازه سه چهار قاشق تو همون کاسه ی موادتون جدا میکنید ومقدار یه ق آب میزنید و مخلوط میکنید که موادتون زیاد سفت نباشه البته شل هم نباید باشه که وا بره . در حد نرم باشه اگه قالب فلافل دارید که بهتر، ولی اگه ندارید دایره های کوچیک درست کنید ودر یه قابلمه ی کوچیک دیواره بلند که روغن داغ گذاشتید یدونه یدونه فلافل ها رو میندارید تا سرخ بشه ، روغن حتما رو فلافل رو بگیره وگرنه توش خام میمونه زیر شعله رو اول زیاد کنید تا داغ بشه بعد متوسط رو به کم بزارید که هم نسوزید😜و هم فرصت پخت داشته باشید و روغن دود نکنه ❌نکته :تخم مرغ وپیاز و... اصلا نیاز نداره خودش چسبناک هست 🍔🍣 پودر انبه 2ق سوپ خوری( همه عطاری ها به وفور دارن ) سرکه 3 قاشق، آب سه چهارم لیوان، رب گوجه 1ق غ،نمک وفلفل همه مواد را با هم مخلوط کرده در ظرف لعابی روی حرارت قرار داده با حرارت ملایم تا غلیظ شود بعد از سرد شدن در شیشه در بسته در یخچال به مدت 1ماه قابل استفاده است. 🌸🍃 زندگی به سبک عاشقا 🌸🍃@sokhananiziba
یه نکته دوستان عزیز، خیلیییی پیام تشکر برای فرستادن😌 ❤️ادمینش از شما تشکر کردن و گفتن تلاششون رو میکن غذاهای کم خرج اما خوشمزه براتون بفرستن و ترجیحا محلی و امتحان شده باشن😋 اگه عزیزان دستورات آسون و خوشمزه و محلی داشتن به آیدی مسیره زندگی زیبا بفرستن ....ما ازشون تو کانال استفاده میکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی قراری ام را به باران می سپارم ❤️ زاویه ی دید من در عصر پاییزی 😍👌 ۹۹/۹/۱۷ 🌸🍃 زندگی به سبک عاشقا 🌸🍃@sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
🔹 #او_را ... ۵۴ نشست رو زانوش، -حالتون خوبه؟؟ میخواید پرستار خبر کنم؟ -نه... نمیخوام😭 -اتفاقی ا
🔹 ... ۵۵ داشتم در ماشینو باز میکردم که صدام زد! -خانوم!! -بله؟؟ -با این لباسا کجا میخواید برید آخه؟؟ معلومه لباس بیمارستانه! درو بستم. -خب... اخه چیکار کنم؟؟ -بعدم شما که چیزی همراهتون نیست! نه کیف،نه گوشی، مطمئنا نمیتونید جایی برید! چندلحظه نگاهش کردم... -آدرس خونتونو بگید ببرمتون خونه! -خونه؟؟؟😳 -بله.مگه جای دیگه ای دارید؟؟ -من فرار کردم که نبرنم خونه!! اونوقت الان برم خونه؟؟😒 -یعنی از خونه فرار کردین شما؟؟😳 -نه آقا...نه‼️ من از زندگی فراریم! از نفس کشیدن فراریم! اه...😭 -چرا باز گریه کردین؟؟😳 یه چند لحظه صبر کنید!! گوشیشو برداشت و یه شماره گرفت! -به کی زنگ میزنی؟؟😰 از تو آینه نگاهم کرد و انگشتشو گذاشت روی بینیش! یعنی هیس... !! -الو؟ سلام آقای دکتر! بله اومدم،ولی راستش یه کاری پیش اومد،مجبور شدم برم!!معذرت میخوام! چی؟؟ جدا؟؟ ای بابا... باشه پس دیگه امروز نمیام! یاعلی مدد! گوشیو قطع کرد و گذاشت رو داشبورد! -پس شمایید!! -کی؟؟چی؟؟ -فهمیدن فرار کردین! -‌شما پزشکید؟؟ -نه ولی تو اون بیمارستان کار میکنم! ماشینو روشن کرد و راه افتاد! -کجا میری؟؟ -بذارید یکم دیگه از اینجا دور شیم! یه ربعی رانندگی کرد سرمو گذاشته بودم رو صندلی و آروم اشک میریختم! -‌حالا میخواید چیکار کنید؟ میخواید کجا برید؟ سرمو بلند کردم و از تو آینه به چشماش نگاه کردم! چشماشو دزدید و کنار خیابون نگه داشت! کم کم داشت هوا ابری میشد با این که دم عید بود اما هنوز هوا سرد بود...!🌦 سرمو تکیه دادم به شیشه ی ماشین و سعی کردم با خنکاش،داغی درونمو کم کنم! چه جوابی میدادم؟؟ چشمامو بستم و آروم گفتم -ببریدم یه جای خلوت... پارکی،جایی! نمیدونم! -چیزی میخورین؟ بنظر میرسه ضعف دارین. دستمو گذاشتم رو شکمم! خیلی گشنم بود اما هنوز معدم درد میکرد!😣 ماشینو روشن کرد و جلوی یه رستوران نگه داشت. -چنددقیقه صبرکنید تا بیام. رفت و با یه پرس غذا برگشت... ساعت حوالی شش بود! با اینکه روم نمیشد اما بخاطر ضعفم غذا رو گرفتم معدم خیلی درد میکرد! خیلی کم تونستم بخورم و ازش تشکر کردم! -حالتون بهتره؟؟ -اوهوم.خوبم! -نمیخواید برید خونتون؟؟ -نه! -میشه بپرسم چرا بیمارستان بودین؟؟ -چه فرقی داره!😒 -ببینید... من میخوام کمکتون کنم! -هه😏 پس منو ببر یه جهنم دره ای که هیچکس نباشه! -باشه.امشب میبرمتون جایی که کسی نباشه اما لااقل یه خبر به خانوادتون بدین، حتما الان خیلی نگرانن!! -نگران آبروشونن نه من! الان دیگه به خونمم تشنه ان!! -چرا؟؟ -چون به همه برچسبای قبلی،دختر فراری هم اضافه شد! -مگه چه کار دیگه ای کردین؟؟ -مهم نیست...! -هست! بگید تا بتونم کمکتون کنم! دیگه چیزی نگفتم و خیابونو نگاه کردم. ماشینو روشن کرد و راه افتاد....! "محدثه افشاری" لطفا اسم نویسنده و لینک را در ارسال حفظ کنید 🌸🍃 زندگی به سبک عاشقا 🌸🍃 @sokhananiziba