ماه عسل98_19.mp3
8.45M
#ماه_عسل 19
اشهد ان لااله الا الله...
من یقین دارم دلبری جز تو ندارم...!
الله اکبر...
تو بزرگترین دارایی منی...!
✅ رمضان، فرصت رسیدن به دارایی عظیم است.
@sokhananiziba
👈⚜ جزء خوانی قرآن کریم
جزء نوزدهم
👈 شرحدعای روز نوزدهم رمضان و احکام
آیت الله مجتهدی
🌸🍃شبیه ابراهیم باشیم...
💠هر وقت می دید، بچه ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب می گفت صلوات بفرست و یا هر طریقی بحث را عوض می کرد.
✅ @sokhananiziba
39.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برنامه تلوزیونی #زندگی_پس_از_زندگی
🔻توصیف مرگ از زبان کسانی که به این دنیا برگشتند!
💠 بسیار اثر بخش
🔻 قسمت پانزدهم
@sokhananiziba
🔰🔰🔰
در آن شب، بسیار از اتاق بیرون میآمدم و آسمان را مینگریستم و میگفتم:
بــه خــدا ســوگند، بــه مــن دروغ گفتــه نشــده اســت و مــن نیــز دروغ نمیگویــم! قطعــا امشــب همــان شــب موعــود اســت
هنگامــی کــه وقــت اذان صبــح شــد، لباســم را پوشــیدم و از اتــاق بیــرون آمــدم و ایــن اشــعار را زمزمــه میکــردم:
کمربند خود را برای مرگ محکم ببند
که مرگ را ملاقات خواهی کرد
و وقتی مرگ به وادی تو رسید،
بیتابی مکن.
در بیــرون خانــه، مرغابیهــا اطرافــم را گرفتنــد و ســروصدا کردنــد. اهــل منــزل ســعی کردنــد کــه آنهــا را از اطــراف مــن دور کننــد. بــه آنــان گفتــم:
با آنها کاری نداشته باشید. آنها نوحهخوانی و مرثیهسرایی را شروع کردهاند!
وقتــی خواســتم دِر خانــه را بــاز کنــم، لباســم بــه میــِخ در گیــر کــرد و کمربنــدم بــاز شــد. آن
را محکــم بســتم و دوبــاره ایــن ابیــات را تکــرار کــردم:
کمربند خود را برای مرگ محکم ببند
که مرگ را ملاقات خواهی کرد.
و وقتی مرگ به وادی تو رسد،
بیتابی مکن. کسانی را میشناسم
که از مال دنیا بهرهای ندارند و تهیدستاند، اما با دلاوری، شتابان بهسوی مرگ قدم برمیدارند و مرگ را بر زندگی آمیخته با شر ترجیح میدهند!
از منزل که بیرون آمدم و بهطرف مسجد میرفتم، این ابیات را زمزمه میکردم:
باز کنید راه جهادگر و مجاهد راه خدا را! مجاهدی که عمر خویش را پیوسته در جهاد برای خدا سپری کرد
و غیر از خدای واحد را نپرستید
و در بیداری مردم و دعوت آنان به عبادت کوششها کرد.
[وارد مسجد شدم و برای اینکه مردم متوجه وقت نماز صبح شوند، ندا سر دادم:] ای مردم، برای نماز برخیزید! آمادۀ نماز باشید!
[مــردم را کــه بــرای نمــاز صبــح بیــدار میکــردم، دیــدم ابنملجــم را کــه در میــان آنــان خــود را بــه خــواب زده بــود. او را هــم صــدا زدم]:
برخیز برای نماز!
[در محــراب مســجد قــرار گرفتــم و نمــاز را شــروع کــردم. ابنملجم فریــاد زد: یا علی، حکم بــه خــدا اختصــاص دارد، نــه بــه تــو و نــه بــه اصحــاب تــو! ســپس ضربــت را بــر ســرم وارد کــرد .
ابتدا گفتم:
مراقب باشید این مرد از دست شما فرار نکند! [و سپس گفتم ]:
سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم!
فرزندم حسن آمد و سرم را به دامن گرفت. او را دلداری دادم:]
به خدا سوگند، رستگار شدم. پدر تو از امروز بهبعد دیگر ناراحتی نخواهد دید.
📚 کتاب علی(ع) از زبان علی(ع) ص ۵٩٠
@hosein_darabi
24.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠چیکار کنم بچه ام نماز بخونه !!!
زندگی به سبک عاشقا.....
@sokhananiziba