eitaa logo
🌷 کانال سخنرانی کوتاه 🌷
2.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
586 ویدیو
42 فایل
بدون آگاهی نمی توان به جای رسید ،، آنچنان باش که خدا می خواهد ،،، #پایان #زندگی پایان راه نیست. خادم کانال @Khadem41 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3015442432C2e3cfb2f80 لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✅راه حلی برای گناه نکردن ✍جواني نزد عالمي آمد و از او پرسيد: من جوان هستم اما نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟ عالم كوزه‌اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد... ☀️به يكي از طلبه‌هايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همه‌ي مردم او را كتك بزند. جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند. و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم. ☀️عالم هم گفت: حكايت انسان مؤمن هم همین است مومن هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از حساب روز قيامت و بی‌آبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد 🔰 @sokhanranan9
ما خیال می‌کنیم که آمده‌ایم تا خانه‌ای بسازیم، بَزمی بسازیم و همین‌که خانه‌مان را خراب می‌کنند و بَزممان را به هم می‌زنند ناله می‌کنیم و بانگ برمی‌داریم که : مسلمانی نیست . . . خدا نیست . . . بی‌خبر ! بی‌خبر ! آنها می‌خواهند تو را بسازند و این است که بَزمت را می‌سوزانند، که خانه‌ات را خراب می‌کنند، که محبوب‌هایت را می‌شکنند، که مگر برخیزی. خرابت می‌کنند، تا آباد شوی. دیوارهایت را می‌ریزند تا به وسعت برسی و این است که تو باید خودت بخواهی و طلب کنی و اگر نخواستی و کردند، شکر کنی و یا لااقل صبر داشته باشی تا بارور شوی، نه آنکه جزع بزنی و فریاد، که فریاد در زیر این گنبد کبود خریداری ندارد . . . ‎🔰 @sokhanranan9
هدایت شده از 🌹 مفاتیح صوتی تصویری
Samavati-Dua-Alqama.mp3
18.75M
🌺🌺🌺 باصدای 🌺 @Doavanniyaesh متن دعا علقمه بالا 🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀چه کنیم تا در دنیا راحت زندگی کنیم؟ 📖پاسخ : قرآن می‏فرماید: لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم ... ( سوره حدید، آیه ۲۳) آن گونه باشید که اگر چیزی را از دست دادید، تاسف نخورید و اگر چیزی به شما دادند، شاد نشوید. راستی آیا می‏شود انسان اینگونه متعادل باشد که دادن‏ها و گرفتن‏ها در او اثری نگذارد؟!!! کارمند بانک، یک روز مسئول دریافت پول مردم می‏شود و روز دیگر مسئول پرداخت پول به مردم می‏شود. نه آن روزی که پول می‏گیرد خوشحال است و نه آن روزی که می‏پردازد، ناراحت. زیرا او می‏داند هر دو روز، امانتداری بیش نبوده است.... برای لاستیک تراکتور،حرکت در زمین هموار و غیر هموار یکسان است، ولی برای لاستیک دوچرخه، تفاوت دارد. نشستن و برخاستن یک گنجشک، روی شاخه گل اثر می‏گذارد ولی روی درخت تنومند، اثر چندانی ندارد. آری،انسان‏های بزرگ به خاطر سعی صدری که دارند، مسایل جزئی در روح آنان اثر چندانی ندارد. امام حسین (ع) ظهر عاشورا در برابردهها تیر که به سویش رها شد و ده ها داغی که دید، نماز با حال و خشوعی خواند، در حالی که کوچک‏ترین حرکت، ما را از نماز یا خشوع آن باز می‏دارد. 🔰 @sokhanranan9
1_206423925.mp3
2.83M
🌴🌴🌴 🎙 شب مردان حق اینچنین می‌گذرد... 🔰 با روایتگری 🔰 @sokhanranan9
🌸🍃🌸🍃 بعضی میگویندحوصله ی ما از نشینی سررفته! کافیست تخت بیمارستان را مجسم کنیم که میتوانستیم هم اکنون روی آن از ناراحتی جسمی و روانی کلافه باشیم! کدام ترجیح دارد؟ یا بیمارستان؟ میتوانستیم جای پزشکی باشیم که بیماران توی صورتش عطسه و سرفه میکنند و هر آن ممکن است به کام ویروس کشیده شود. کدام راحت تر است مبل کسل کننده ی یا جایگاه او؟ میتوانستیم جای پرستاری باشیم که روزهاست فرزندانش را به دیگران سپرده از ترس اینکه موقع بازگشتن از بیمارستان آنها را آلوده کند! کدام سختتر است ندیدن فرزندان یا کنارشان وقت گذراندن کنج ؟ هر چقدر هم کسل کننده باشد، راحت است! خودخواه نباشیم! تاوان سرگرمی و حوصله سرنرفتن خودمان را از دیگران نگیریم! 🔰 @sokhanranan9
🌸🍃🌸🍃 کشاورز مستأجری با صاحب خانه اش جر و بحث داشت. ماه ها بود که کارشان شده بود اره بده و تیشه بگیر! اما هیچ کدامشان هم یک ذره کوتاه نمی آمد. تا این که کشاورز تصمیم گرفت به دادگاه شکایت کند. بنابراین پیش وکیلی رفت و از او خواست که راه پیروز شدن را به او نشان بدهد. وکیل به او امیدواری زیادی نداد، چون بنابر صحبت های کشاورز، قانون بیش تر طرف صاحب خانه را می گرفت تا او را. بالاخره کشاورز گفت: «چه طوره برای شام قاضی پیر یک جفت مرغابی سرحال درست و حسابی بفرستم.» وکیل با ترس و لرز گفت: «تو چه کار می کنی؟! این رشوه است!» کشاورز با شرم و خجالت گفت: «نه بابا، این فقط یه هدیه ی محترمانه ست، نه بیش تر.» وکیل جواب داد: «همینه که بهت می گم، اگه می خوای فرصتت رو از دست بدی، این کار رو بکن.» خلاصه کشاورز به دادگاه رفت و وکیل را هم مثل بقیه متعجب کرد. او پیروز شد! کشاورز همین طور که دادگاه را ترک می کرد به طرف وکیلش برگشت و گفت: «مرغابی ها رو فرستادم .» وکیل گفت: «نه؟!» کشاورز گفت : «چرا، اما به اسم صاحب خونه م فرستادم .» 🔰 @sokhanranan9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ اولین روز دیدن ✨ مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور وهیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن، درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند و از پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند. ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می‌کنند. زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می‌بارد،‌ آب روی من چکید. زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی‌کنید؟ مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم، امروز اولین روزی است که پسرم می تواند ببیند...