eitaa logo
"سکوت اجباری"🇵🇸
542 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
659 ویدیو
2 فایل
بـــســـم رب الــشـهــ♥ـــدا و صــدیــقــین وقتی عقل عاشق شود! عشق عاقل می‌شود. و شهید می‌شوی:!)) شروط کانال برای کپی و تبادل: 👇🏻 https://eitaa.com/Anonymous_channel120 شـنـوای حـرف دل🤍 https://daigo.ir/pm/G9buOm کانال ناشناس😎 @Anonymous_channel
مشاهده در ایتا
دانلود
💢آذربایجان، از مالک رئیسی به کامبیز پزشکیان می‌رسد؟ ▫️دولت پزشکیان را دولت سوم روحانی می‌خوانند و علت شکل‌گیری این نگاه، جولان منتسبانِ رئیس‌جمهور اسبق در ستاد پزشکیان است و در صورت پیروزی وی، بازگشت امثال عباس‌ آخوندی به قدرت دور از انتظار نیست.‌ ▫️اما شاید آنچه برای مردم آذربایجان‌شرقی مهم‌تر باشد، استاندارِ پزشکیان است. آذربایجانی‌ها در دولت شهید‌جمهور، مالک را دیده‌اند. در دولتی که آماج حملات اعضاء ستاد پزشکیان بود، با منش و مسلک شهید رحمتی زیسته‌اند و اکنون انتظار استانداری چون او را دارند.‌‌ ▫️برای مردمی که مالک را دیده‌اند شاید حضور کامبیز به‌عنوان جایگزین وی دور از انتظار باشد اما آنطور که از فعالیت‌های داماد حسن روحانی پیداست، کامبیز مهدی‌زاده در رویای استانداری آذربایجان‌شرقی است و پزشکیان نیز خود را وام‌دار پدرزنش می‌داند. مهدیزاده این روزها در ستاد اصلاح‌طلبان فعال است و می‌خواهد همچون سایر یارانِ ستادی سهمی از دولت پزشکیان داشته باشد و کجا بهتر از تبریزی که پیش‌تر درصدد نمایندگی مجلس آن بود.‌ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [@soko_ejbari].....♥️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرزند آذربایجان اون آدمیه که تو چهارماه خدمت به مردم آذربایجان؛ جوری مردم ازش راضی بودن که بقیه تو ۴۰ سال خدمتشون نتونستن بهش برسن. فرزند آذربایجان یعنی "شهید مالک رحمتی" نه شما آقای پزشکیان! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [@soko_ejbari].....♥️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آذربایجان سرزمین مادری جلیلی هست:)))!
ی سر بریم بیرون:)))!🥲
ولی رنگین کمان...:)))!
قشنگیجات بارون:))))!🤍🌈
تبدیل نشید به آدمی که از خودش و علایقش و اعتقاداتش میگذره تا یه سری آدما کنارش بمونن. آدما میان و میرن، ولی میرسی به جایی که میری جلو آینه و خودتو کلا نمیشناسی!
بریم برا رمان ؟ 😉😂
"سکوت اجباری"🇵🇸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 |فصل اول| "سکوت اجباری"209 کسی خواست بیاد تو که با ورو
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 |فصل اول| "سکوت اجباری" 210 (راوی) از درد به خودش می‌پیچید ، درداش یکی دو تا که نبود .. درد زخماش ، درد کتکا ، درد مواد ، درد قلبش .. درد قلبش جلوی بقیه ی درداش زانو خم میکرد چشماشو بسته بود و از شدت فشار زیاد تمام خاطراتش براش تداعی میشد ، با بعضی ها لبخند بی جونی میزد و با بعضی دیگه بغض سنگین و خفقان آوری میکرد . آهی کشید و غرق بود که دست ظریفی رو لای موهاش حس کرد ، چشم بسته هم دستای ظریف همسرش رو می‌شناخت .. دستایی که همیشه شیطنت میکردن ، دستایی که برای نوازش آرین آفریده شده بود .. لبخند کم جونی زد و آروم نالید + ن.نمیدونم چندبار بگم تا آروم ب..بشم ولی من دلم برات خ..خیلی تنگ شده بود ریحان (ریحانه) دیدمش .. روی تخت آروم دراز کشیده بود ، آرینی که همیشه در حال جنب و جوش بود حالا گوشه ی بیمارستان آروم گرفته بود .. حتی تقلا نمی‌کرد برای حرکت کردن ، برای فرار کردن از فضای بد بیمارستان یاد حرفای همکار آرین افتاد که گفته بود چی به سرش اومده .. آرینش زیر دست نامردا هزار جور شکنجه شده بود و آخش در نیومده بود آرینش آهن داغ رو بدنش خورده بود اما فقط جمله ی " یا زهرا " رو گفته بود آرینش سرنگ سرنگ مواد بهش تزریق شده بود اما لب باز نکرد تا مبادا چیزی لو بده و اگه لباش باز شده بود فقط به خاطر گاز گرفتن خودش بود تا دردش باعث نشه داد بزنه .. باعث نشه بشکنه .. باعث نشه به نامزدان التماس کنه .. این رسم زندگی مادرش حضرت زهرا 'س' نبود .. رفت سمت تخت آرین و موهاشو نوازش میکرد ، خم شد و روی خراش عمیق صورتش که چندین بخیه خورده بود رو نوازش کرد و اشکش چکید آرین شروع کرد براش حرف زدن ، حرفایی که اشکاشو بیشتر میکرد و عشق آرین تو دلش بیشتر شعله ور میشد ادامه دارد.. 🌸 کپی جایز نیست🛑