Emotional detective;
امتحان نهایی هم یه وقتایی خیلی چیز باحالیه
امروز تو یه سالن خیلی بزرگ، فقط چهارنفر بودیم که امتحان میدادیم
و سکوت و فضای اون سالن
خیلی چیز قشنگی بود واقعا...
امروز همه چیز سر جلسه امتحان عادی و خوب بود، تا اینکه دیدم بالای برگه نوشته:
"شهادت معلم خدمت رئیس جمهور و همرهانش تسلیت باد"
همون لحظه انگار که تازه خبر رو شنیده باشم، تو شوک فرو رفتم.
چه کردی ای با دل ما سید؟...
Why do you cry?
چرا گریه میکنی؟
And I’m sorry I left, but it was for the best
من متاسفم که رفتم، ولی این بهترین کار بود
Though it never felt right
اگر چه هرگز درست به نظر نیومد
در پس این لبخندهای بی معنی و چشم های غمگین
دو دختربچه قرار دارند...
که دنیا را با تمام شادی هایش متعلق به خودشان میدانستند،
و فکر میکردند به همه چیز خواهند رسید حتی اگر غم بر آنها هجوم بیاورد...
و مطمئن بودند که تا ابد، پر شور و خندان باقی خواهند ماند.
عجیب نیست؟
آبجی کوچیکم، استعاره گونه حرف میزنه و این رو دوست دارم.
امروز اومده به من میگه: موی بابابزرگ داریم نمیخوای بخوری؟
و منظورش از موی بابابزرگ پشمک بود:)