eitaa logo
سُلالہ..!
264 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 -ڪِه‌اِحتیـٰـاج‌ِشَدیدے بِࢪایــن‌دُعـــــــــٰـادٰاࢪَمـــ💔 💚 🌱@dokhtarane_mahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چقدر رند🙃😂
گرافی مـــن نــیـــازی بـــه نـــگـــاه هـــای بـــی ارزشـ نــــدارمـ! @dokhtarane_mahdavi313
وضعیت عجیبیه 🤦🏻‍♀🚶🏻‍♀️ @dokhtarane_mahdavi313
♨️ ماشالا جاستین بیبر روز به روز حجابش کامل‌تر می‌شه😂 اون کلیدهای دور گردنش هم به تقلید از برخی مادربزرگ‌های قدیمی ایرانیه😂😂 @dokhtarane_mahdavi313
♥️ @dokhtarane_mahdavi313 ریحانه النبیـ🧕🏻🍒
نشستم پشت میز ناهارخوری. مامان هم نشست روبه روم. مامان:پارمیس... –بله؟ مامان:می خواستم راجب یه چیزی باهات صحبت کنم‌‌‌‌... –باشه،گوش می کنم. مامان:امروز که خاله الناز زنگ زده بود‌.... –خب؟ مامان:درواقع برای خواستگاری زنگ زده بود! –وا، مامان....میشه درست توضیح بدی؟ مامان :راستش سبحان می خواستن برای سبحان بیان خواستگاری ‌! –مامان، منظورت اینه که می خوان براش برن خواستگاری دیگه؟ مامان:واقعا متوجه نمیشی؟سبحان از تو خوشش اومده و می خوان بیان خواستگاری تو؟ شکه شدم! مامان:گفت با تو صحبت کنم.... –مامان شوخی ت گرفته؟ مامان:شوخی چیه؟جدی ام! –مامان مطمئنی خاله الناز سن منو می دونه؟مطمئنی اشتباه نکرده؟ مامان:معلومه که می دونه‌! –پس برای خاله الناز پسرش خیلیییی متاسفم، آخه من الان وقت ازدواجمه؟ از روی صندلی بلند شدم و رفتم توی توی اتاق در رو هم پشت سرم کوبیدم. واقعا خجالت داره.....خیلی راحت زنگ زدن میگن پسرمون دختر شما رو دوست داره......خجالت هم خوب چیزیه! پس اون محبت های آقا سبحان شون هم برای همین بوده حتما..‌... اعصابم خیلی خورد بود...... گوشیم و برداشتم‌. یک پیام جدید داشتم، رفتم توی اینیستا گرام. پیام از طرف یه نفری بود به نام امیر...عکس خودش روی پروفایلش بود. برام نوشته بود سلام با یک ایموجی قلب. براش زدم(علیک سلام) رفتم توی پروفایلش یک پسری بود که موهاشو داده بود بالا چشماش تیره بود و پوستش سفید. حدود پنج دقیقه بعد زدم (خوبی؟) –ممنون، بفرمایید؟ امیر:خیلی خوشگلی می دونستی؟ ادامه دارد ‌..... @dokhtarane_mahdavi313
امیر:خیلی خوشگلی می دونستی؟ –خیلی ممنون، کار تون رو بفرمایید... امیر:می دونم خانواده تو هم خیلی بهت فشار میارن .... –نه‌،من با خانواده ام خیلی صمیمی هستم‌ امیر:پس بیا دردل های منو گوش بده به خدا ثواب داره! یکم فکر کردم با خودم گفتم فکر نمی کنم اینکه آدم درد و دل های یکی رو گوش بده کار بدی باشه.... –خب باشه، ولی حالا چرا من؟شما مگه کسی دیگه ای رو نداری؟ امیر:نه من خیلی تنهام،خوانواده هم که اصلا متوجه حرف های من نمی شن! –ضمنا من اصلا شما رو نمی شناسما.... امیر:من امیرم ۲۰سالمه،یه آبجی دارم ازدواج کرده اون عکس پروفایلم هم خودمم‌. –آها... امیر:خب شما معرفی نمی کنید ؟ –منم پارمیسم. امیر:چند سالته؟خداهر؟برادر؟نداری؟ –۱۶سالمه،نخیر ندارم امیر:چه خوب که خواهر برادر نداری‌.. –چرا؟؟؟؟من دوست داشته باشم؟مخصوصا خواهر.... امیر: مخصوصا اگه بزرگ تر باشه که خیلی بدتره... –وا،چرا؟ امیر:همش گیر میدن،این کار بکن اون کار رو نکن.....چرا اینجوری لباس می پوشی؟چرا اونو اونو گفتی؟ اصلا تو فکر کن یه پدر مادر دیگه هم داری.... –ولی من دوست دارم ،راستی کدوم شهری شما؟ امیر:من تهرانم دیگه. –منم تهرانم. از اون روز به بعد منو امیر هر روز چت می کردیم اولش من خیلی سنگین صحبت می کردم اما بعدش کم کم باهاش راحت شدم . منو امیر صبح ها صبح بخیر می گفتیم شب ها شب بخیر می گفتید. امیر باهام خیلی خوب صحبت می کرد،همش می گفت:عشقم، عزیز‌م،خانومم.... ما قرار بود فقط باهم درد و دل کنیم ولی نمی فهمیدم معنی این کارهای امیر چیه... [روز دوشنبه] روز دوشنبه زمانی که از خواب بیدار شدم که برم مدرسه اول گوشیم و برداشتم برای امیر پیام فرستادم:(سلام صبح بخیر) امیر آنلاین بود برام زد(سلام صبح تو هم بخیر) گوشیم و گذاشتم کنار امروز پدرم از انگلیس برمی گشت،بعد یک ماه،دلم براش خیلی تنگ شده بود،بعد از ظهر هم با بچه ها توی پارک قرار داشتیم ‌. پس روز شلوغی در انتظار داشتم . حاضر شدم و رفتم مدرسه،ساعت دو که مدرسه تعطیل شد برگشتم خونه(دوشنبه ها و چهار شنبه ها دیر تر تعطیل میشدیم)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۵۰ نفر از ۳۱۳ نفر یار ویژه امام زمان (ارواحنا فداه) خانومَن❗️😍😇 یه زن باید سوال کنه من کجای لشکر حضرت هستم؟🤔 @dokhtarane_mahdavi313🍃🌱