eitaa logo
سُلالہ..!
264 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قدسیان
➣°~° 🥀۱۰۰سینـــــ بخوࢪھ🥀
سُلالہ..!
اسامی👇🏻 🌺مبینا جان🌺 🌺سحر جان🌺 🌺آوینی فر جان🌺 🌺فاطمه جان🌺 🌺مبینا جان🌺
این اسامی لطفا ساعت ¹⁸ آنلاین باشید تا چالش رو برگزار کنیم🌹
سلام دوباره🌺 ان‌شاء‌الله‌ که همگی این بزرگواران هستند
🌹♥️🌹بریم برای چالش🌹♥️🌹
♥️راند اول♥️
³ عزیزی که زودتر این جمله رو فرستادن🌹 👈ما به دریا حکم طوفان می‌دهیم ما به سیل و موج فرمان میدهیم. ❌لطفا نه کپی کنید نه ویرایش در غیر این صورت قبول نیست
✅اسامی برندگان این راند✅👇🏻 🌺مبینا جان🌺 🌺آوینی فر جان🌺 🌺فاطمه جان🌺
بقیه حذف❌
♥️راند دوم♥️
² نفر اولی که یک ست استیکر فرستادن🌹 یکی از این رنگها👈آبی💙 یا سبز💚
✅اسامی برندگان این راند✅👇🏻 🌺مبینا جان🌺 🌺فاطمه جان 🌺
کجایید؟
بقیه حذف❌
♥️راند سوم♥️
هر کی زودتر این عکس رو ادیت کرد🌹
؟؟؟
برنده چالش امشب کسی نیست جز 🌺مبینا جان🌺 با رعایت شیوه نامه های بهداشتی بیاید پیوی😷😅
نظر برنده چالش امشب🌹
النا:وایی،اینقدر دوست دارم مثل اون باشم. -من که زیاد نمی شناسمش. النا:خیلی باحالا،اینقدر اعتماد به نفس داره که حد نداره،برای هرحرفی هم یه جوابی داره......هیچکس روی حرفش حرف نمیزنه! -آها. النا:حالا یکم بیشتر باهاش آشنا بشی می فهمی. یکم با النا صحبت کردیم و بعدش سفره پهن کردن و ناهار خوردیم بعد ناهار کیک رو بریدیم و کادو ها رو باز کردیم. مهسا مسئول باز کردن هدیه ها شد. مهسا:این ساعت خوشمل از طرف لیلا جان. مهسا:این هودی و شلوار خفن از طرف ملینا جان. النا رفت و از ملینا و لیلا تشکر کرد. مهسا:این کیف ناز از طرف پارمیس جان. النا اومد و من و بغل و کرد ازم تشکر کرد. مهسا:این شال قشنگ هم از طرف رها جان هستش. النا:چرا زحمت کشیدی رها جون؟ رها:زحمتی نبود،مبارکت باشه. مهسا:این ساعت مچی ناز هم از طرف زینب هستش. مهسا به ترتیب هدیه ها رو باز کرد. بعد از اینکه همه هدیه ها رو باز کردیم و کیک رو خوردیم همه رفتن ولی قرار شد من و رها و زینب یکم بیشتر بمونیم. من و رها و النا و زینب رفتیم داخل اتاق النا. زینب:من برم چایی بیارم؟ النا :آره اگه زحمتی نیست! زینب:نه زحمتی نیست.... زینب از اتاق خارج شد. النا:رها جان کجا بودی؟دلمون واست تنگ شده بود؛! رها تمام ماجرا رو برای النا تعریف کرد. النا دهنش باز مونده بود از تعجب. النا :واقعا که،خاک عالم بر سرت رها... رها سرش انداخت پایین. توی همین لحظه زینب با سینی چایی وارد شد... زینب:بفرمایید . رها:مرسی النا :ممنون چایی رو که خوردیم زینب و رها رفتن تا فیلم بزارن و من و النا توی اتاق موندیم. -النا.... النا :بله؟ -خیلی نگران رها هستم! النا :چرا؟ -رها اصلا مزاحم ما نیست ولی آخه نمی تونه تا آخر عمر پیش ما بمونه! النا :اصلا یه فکری... ادامه دارد.. @dokhtarane_mahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا