هدایت شده از 🌸دختران بهشتی🌸
ی اصغر خنده ای کرد و گفت بله☺️ همه ی ما شهید شدیم☺️ مگه شما نمی دانستید؟؟؟ ما همگی شهید شدیم🌷
جا خوردم و زبانم بند آمده بود اشک از چشمانم جاری شده بود😭 باورم نمی شد به چهره های رزمندگان و بسیجیان نگاه می کردم یکی از دیگری زیباتر و رشید تر، با اخلاق و مهربان و....... .
خدایاااا مگه میشه😮 خدایا تمام اینها شهید شده اند بغض گلویم را گرفته بود و می فشرد نمیدانستم چه بگویم به همسرم نگاه کردم مجدداً ایشان اشاره کرد که سکوت کنم🤫 باورم نمی شد من بین شهدا بودم و لحظه ای به ذهنم رسید که شاید قرار است من نیز با آنان بپیوندم در این فکرها بودم که شهید یاسینی از داخل دروازه ی پر از نور بیرون آمد و به سمت ما آمد گفتند خستگی شما رفع شد؟؟؟؟ نگاه می کردم نمی توانستم پاسخ بدهم به سختی گفتم بله. بغض گلویم را گرفته بود😩 شهید یاسینی به علی اصغر گفت آقای قلعه ای بروید و سوغاتی خانم .......... را بیاورید. علیاصغر به سرعت وارد نور شد و بعد از مدتی از دروازه ی نور خارج شد و یک جعبه سفید بسیار بزرگ که شباهت زیادی به جعبه شیرینی داشت در دستانش بود و به شهید یاسینی تحویل داد. شهید یاسینی جعبه را گرفتند و به من گفتند خانوم آقاجانی نگران سوغاتی برای خویشاوندان و دوستان و آشنایانتان نباشید آنچه از سوغاتی که نیاز است برای آنان ببرید در این جعبه گذاشتهایم. این جعبه آنقدر سوغاتی در درونش است که به هر کس بدهید تمام نمی شود.🌷
من به قدری خوشحال شدم 😍که نمی دانستم چی بگم فقط به همسرم گفتم خدا را هزار مرتبه شکر 🙏 چون بسیار نگران خرید سوغاتی و هدر رفتن زمان زیارت بودم.به لطف خدا و حاج آقا یاسینی دیگه نیاز نیست زمانی را صرف خرید کنیم و می توانیم تماماً به زیارت امام حسین علیهالسلام برسیم👍
با شوق زیادی جعبه را در دست گرفتم ولی در ذهنم دائماً می گفتم مگر در این جعبه چقدر سوغاتی هست که ایشان میگویند به هرکس بدهید تمام نمی شود؟؟؟؟🤔
این فکرها ذهنم را درگیر کرده بود که شهید یاسینی فرمودن راستی خانم............. از این سوغاتی ها حتما به خانم ها............... بدید.( نام سه نفر از آشنایان را بردن) .
پاسخ دادم چشم حتما.
همراه با شهید یاسینی و شهید قلعه ای کم کم به سمت درب خروجی سنگر رفتیم و همسرم از پذیرایی و زحماتشان تشکر میکردن و تعدادی از بسیجیان عزیزی که متوجه شده بودم همگی شهید شده اند به همراه شهید یاسینی و علی اصغر عزیز (که زحمت زیادی برای من کشیده بود ) تا دم درب اتوبوس ما را همراهی و بدرقه کردن.
یکی از شهدای عزیز درب اتوبوس را باز کرد و به همراه همسرم سوار شدیم. همزمان با حرکت اتوبوس و دست تکان دادن و خداحافظی با شهدا از خواب بیدار شدم. گویا کسی بیدارم کرد .نگاهم به اولین چیزی که افتاد ساعت دیواری بود ساعت هفت را نشان میداد. نمیدونستم چه موقعی از روز هست. هفت صبح یا عصر؟🤔 دست راستم را حرکت دادم متوجه تسبیح شدم که هنوز در دستم بود. کمی فکر کردم یادم افتاد که در حال صلوات فرستادن برای شهید علی اصغر قلعه ای بودم که مثل روزهای قبل فقط چندتا صلوات فرستاده و بی اختیار خوابم برده بود.😶 بیشتر فکر کردم و یادم افتاد که چند دقیقه به ساعت دو بعدازظهر روی تخت خواب دراز کشیده بودم و با این حساب نزدیک پنج ساعت خوابیده ام.
هنوز گیج بودم. بعد از مدتها احساس گرسنگی داشتم.
دهانم خوش بو و معطر شده بود.🥰 کمی مزه مزه کردم.
حس گرسنگی و مزه ی خوش دهانم😳 خیلی ناگهانی تصویر شربتهایی که در خواب دیده بودم یک لحظه از جلوی چشمانم عبور کرد. تصویری از شهید یاسینی و علی اصغر قلعه ای و در یک لحظه تمام خوابی که دیده بودم مانند رعدی از جلوی چشمانم عبور کرد.
بی اختیار از حالت خوابیده بلند شده و روی تخت نشستم. هنوز نمیدانستم چه اتفاقی افتاده.
خدایااااااا چه اتفاقی افتاده.
شهدا؟؟؟؟ 🤔 شربتی که خوردم🤔 شربت شفا!!!!!!!
کمی روی تخت جا به جا شدم .
هنوز خوابم رو باور نکرده بودم.😳
احساس گرسنگی که مدتها بود از دست داده بودم به شدت اذیتم می کرد.😕
به خودم آمدم من گرسنه شدهام اشتها به غذا دارم😊 ولی اینکه باور کنم این اشتها به غذا بواسطه ی خوابی هست که دیدم، برام قانع کننده نبود.
مگر من چه کسی هستم که بخوام اینگونه مورد توجه ی شهدا قرار بگیرم.🧐
شک و تردید لحظه ای مرا رها نمیکرد.
تلاش میکردم خوابم را جز رویاهای صادقه نگذارم. ولی باز هم کنجکاو بودم شااااید یک درصد صحت داشته باشه و لطف خدا شامل حالم شده باشه. استخوانهام که از درون لرزش داشتن ، الان کاملا خوب هستن و هیچ مشکلی رو احساس نمیکنم.
ترس از اینکه مبادا باور کنم و بعد از مدتی دوباره کسالت و بیماری برگرده، واقعا اذیتم میکرد .
از روی تخت بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم سعی میکردم آهسته آهسته قدم بردارم که مبادا دوباره مشکلات برگرده. ترجیح میدادم برای چندلحظه هم که شده حس خوب سلامتی رو داشته باشم.
به سمت یخچا
لینک ناشناسمون👇
https://harfeto.timefriend.net/16199604472794
حرف های قشنگتون رو در ناشناس به ما بگید😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•✨🌿•⊱
.
.
گفت قول میدم دیگہ چادࢪمو دࢪ نیاࢪم:)
🖤⃟🌱|⇠ #چادرم_را_عاشقم
🌈@ipqtfgu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید با چادرت...♥️
@ipqtfgu
#دلانه
خیلی ها میگن!
شما افسردگی نمی گیرید؟
نه آهنگی،رقصی!
آدم دق میکنه!🙄
شما مگه اسم آهنگ و رقصیدن رو هم می زارین شادی؟؟!
ما چیز هایی داریم که هزار برابر بیشتر از رقص و آهنگ شادمون میکنه😌
مثلا:)
شاد کردن دل امام زمان.
آره!
شاید ماآهنگ گوش نکنیم ونرقصیم!
ولی داریم دل امام زمان رو شاد می کنیم
و امام زمان که شاد بشه
ماهم تز ته دل شاد میشیم!😌
نمی دونستید؟)
{کپی باذکر۱صلوات آزاد}
🎀@ipqtfgu
فعالیت امروز کانال رو تقدیم می کنیم به روح پاک شهید مجید رضایی♥️
عشقا وضو قبل از خواب رو فراموش نکنید 😉❤️
شبتون زهرایی🌷👋🏻
هر صبح ڪہ بلند مےشوم.....
آراستہ روے قبلہ مےایستم و میگویم:
"السلام علیڪ یاصاحب الزمان"
وقتے بہ این فڪر میڪنم ڪہ خدا
جواب سلام را واجب ڪرده است،
سرشارازمحبت میشوم.
آقاجانم! دوستت دارم❤️
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام اے خورشید پشت ابر🌤
@ipqtfgu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناراحتی که چرا عاشق خدا نیستی؟
@ipqtfgu
#ایستگاه_مطالعه
این قسمت:#چشم_خداجون_روچشمم
_⁉️سلام استاداجازه،چندتاسوال داشتم؟
_👤سلام به به،بفرمایید؟
_⁉️میخواستم بدونم به چه شخصی مکلف میگن؟
_👤✅خب کسی که هم بالغه(یعنی شرایط بلوغ روداره مثل سن تکلیف)وهم عاقله(ببخشید یعنی دیوانه نیست)وهم قادره(یعنی قدرت انجام دادن وظایف شرعی روداره)دیگه مکلف هست.
_که اینطور...
⁉️خب حالا وظایف شرعی یعنی چی؟
_✅👤یعنی همون دستوراتی که خداداده،یااحکام شرعی دیگه،
به عبارتی دیگه:به بایدها ونبایدهای دین اسلام،که همون واجبات ومحرمات وغیره هستند،احکام شرعی میگن که وظیفه مکلف رومشخص کرده ومکلف باید به وظایفش عمل کنه.
_درست فهمیدم؟
یعنی عمل به احکام شرعی به شخص مکلف واجبه؟
_👤بله،درسته
هم عمل وهم دانستن احکام شرعی واجبه.
مثلاً احکام شرعی مثل اینکه نمازواجب است و خیلی هاشو ازمامان باباها شنیدیم
🛑 اما احکام شرعی بیشتر ازاین ها هست و بایدهمه اش رو بلدبشیم ومیتونیم برای اینکارازمتخصصش کمک بگیریم که بهش مرجع تقلید میگن.
_⁉️👤إ إ وایستا ببینم حالا شماسوال منوجواب بده
شما اصلا مرجع تقلید داری؟
_⁉️مگه واجبه داشته باشم؟
_👤بله که واجبه❌❌بر هر مکلفی که به درجه اجتهاد نرسیده و طریقه احتیاط را نمیداند،
✅✅ واجب است در احکام از مجتهد تقلید کند:یعنی اعمال خود را به اِستناد فتوای مجتهد انجام دهد.
_⁉️کمکم میکنید انتخاب کنم؟
_👤کاری نداره شمابا تحقیق وبررسی وبه دلخواه ازبین مراجع تقلید زنده، مثلاً
مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای
آیت الله مکارم شیرازی
آیت الله سیستانی
آیت الله صافی گلپایگانی
آیت الله جوادی آملی
آیت الله سبحانی
آیت الله مظاهری
آیت الله نوری همدانی
آیت الله علوی گرگانی
یک نفر روانتخاب کن و بعد کتابی رو که ایشان احکام شرعی روتوش جمع آوری کرده تهیه میکنی وعمل میکنی،اینجوری ایشون مرجع تقلید شما میشه .
👌توضیحات بیشترم بمونه برای جلسه بعد..
_👤🌈🎈تایادم نرفته تکلیفتو بهت بدم..
⬅️تکلیفت اینه تافردا،مرجع تقلیدتو انتخاب کنی..
یادت باشه که این تکلیف بابقیه تکلیفایی که ازمن گرفتی فرق داره
👌💎چون این تکلیف باتوضیحاتی که گفته شد برتو ازسمت خدا، واجبه
چون دستور اوست و زمین ننداختن دستورخدا ..
وضمناً اگر کسی اعمالش رو طبق دستورات شرعی وصحیح انجام نده ،باطل هست.
_که اینطور
وقتی دستور خداهستش منم میگم #چشم_خداجون_روچشمم
باشه استاد حتما انجامش میدم بازم مزاحم میشم فعلاخدانگهدار..
_👤احسنت،موفق باشی،درپناه خدا..
@ipqtfgu
#شهید_امیر_حاج_امینی:
فقط یک بار کافی است از ته دل خدا رو صدا کنید،
دیگر مالِ خودتان نیستید مال او میشوید!🌱
و اکنون باید انتخاب کرد: «خدا را یا خود را؟»
و انتخاب خواهم کرد خدا را..🌱
- شهیدمحمدحسینتجلی