eitaa logo
سُلالہ..!
264 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
پســــ زمیــنہ زیبا و قشنــــــگ🌱🖐🏼 •💚• 『
۵۹ از پله ها رفتم پایین . پدرم حاضر و آماده روی مبل نشسته بود. محمد هادی هم که قرار نبود با ما بیاد روی مبل دراز کشیده بود و داشت با گوشیش بازی می کرد. نشستم روی مبل. یکم گذشت و داداش شهاب و مامان از پله ها اومدن پایین. –داداش چه خوشگل شدی. مامان:ماشاالله، ماشاالله ‌. بابا:خوب بریم؟ –بریم. مامان :محمد هادی گند کاری نکنی ها! محمد هادی:چشم خیال تون راحت باشه. رفتیم بیرون. قرار بود با ماشین بابا بریم. سوار ماشین شدیم. نگاهی به ساعت انداختم ساعت ۱۶:۴۰بود. توی راه گل و شیرینی خریدیم و رفتیم به سمت خونه ی نسیم اینا. خونه ی نسیم اینا تقریبا از خونه ی ما دور بود وتوی راه هم ترافیک..... برای همین ساعت ۱۷:۱۵رسیدیم. زنگ زدیم و وارد شدیم . بعد از سلام و احوال پرسی مشغول صحبت کردن شدیم. یکم بعد مامان گفت:خوب بهتره الان آقا شهاب و نسیم جون با هم صحبت کنن.... صدیقه خانم:بله،می تونن برن توی اتاق نسیم جان،توی تراس هم می تونن برن..... مامان:هرجایی که شما راحت ترید نسیم:فکر میکنم توی اتاق بهتر باشه. صدیقه خانم:بله..... داداش شهاب و نسیم رفتن توی اتاق. بعد از حدود نیم ساعت اومدن بیرون . مامان:به به........به به...... چند دقیقه بعد مامان گفت:خوب بچه ها بریم... صدیقه خانم:بمونید. مامان:دیگه باید بریم. صدیقه خانم اینا تا دم در مارو همراهی کردن. تا رسیدیم خونه سریع لباس هام رو عوض کردم و اومدم پایین ادامه دارد.....
+سلام کوثر -سلام😔 +چی شده چرا پکری؟ -هیچی +بگو دیگه -ناراحتم چون وقتی داشتم با فائزه چت میکردم دیدم وای چه استیکر های میزاره. +چرا زود تر نگفتی من یک کانال دارم محشره.پر استیکر های ناز و کیوته. -دختر باز که دست از نصفه حرف زدن برنداشتی. +بخشید بیا لینکش فقط به کسی ندیا!! خز میشه لینکش👇🏻 @ghmljik +حتما عضو شو و با استیکراش پز بده
اسامی: ❤️حسنا❤️ 💚یا زینب💚 💜زینب💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چی رو دستشه؟؟ دستبند ساعت هیچی دوفرصت
فقط یه نفر جواب درست داد و برنده هست