#رمانریحانه
#پارت۵
خاله سمانه :کیه؟
–منم خاله جون.
خاله سمانه:سلام خاله بیا تو.
رفتم داخل
وارد آسانسور شدم و طبقه ی ۵رو فشار دادم،بعد از چند ثانیه آسانسور توی طبقه ی پنجم ایستاد.
از آسانسور خارج شدم.
خاله سمانه و محدثه جلوی در ایستاده بودند
–سلام.
خاله سمانه: سلام ریحانه خانم.
محدثه: سلام ریحانه.
خاله سمانه: خوبی عزیزم؟
– ممنون شما خوبید؟
وارد خونه شدیم.
من و محدثه روی مبل توی پذیرایی نشستیم و خاله رفت و برای ما چای و شکلات آورد.
خاله سمانه : شنیدن شهاب میخواد بیاد پیشه شما
–بله.
خاله سمانه: چه کار خوبی کردید اصلاً خوبیت نداره یک پسر جوان تنها زندگی کنه.
حیف که ما اینجا اتاق خواب براش نداشتیم
وگرنه خودم زودتر میآوردمش
خوب خاله خان چایی ت رو بخور تا سرد نشده.
–چشم.
بعد از خوردن چای رفتیم داخل اتاق محدثه.
–کتاب جدید نگرفتی.
محدثه: دیروز با بابام رفتیم کتاب فروشی و من سه تا کتاب جدید گرفتم.تو چی؟ کتاب نگرفتی؟
–نه،من تازگی کتاب نگرفتم فردا می خوام برم کتاب های تازه بخرم.
محدثه:وای ریحانه من اینقدر حوصلم سر میره.
تو چه کار میکنی تو خونه؟
–من بیشتر بیرونم .راستی من فردا می خوام با کوثر برم گلزار شهدا می یای؟
محدثه:کوثر کیه؟
–همون دختره که پارسال اومده بود تولدم،همون که اون مانتو بلند صورتی رو برام خریده بود.
محدثه:وای اون دختره رو میگی.چقدر ازش خوشم اومده بود، عجب سلیقه ای داره.
–آره سلیقه ش حرف نداره.
محدثه:آره منم میام. فقط ساعت چند؟
–ساعت ۵عصر بیا خونه خودمون بعد باهم میریم ونبال کوثر.
–باشه.
ادامه دارد......
کپی؟با انجام دادن شروط آزاد 💖
💖@ipqtfgu
در باره ی رمان هامون اینجا نظر بدید👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/16260113888630
ناشناس رمان هامون👆🏻😍
سُلالہ..!
در باره ی رمان هامون اینجا نظر بدید👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16260113888630 ناشناس رمان ها
درباره رمان هامون نظر بدید👆🏻
لینک ناشناسمون👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/16258125930594
حرف های قشنگتون رو در ناشناس بگید😍
سُلالہ..!
لینک ناشناسمون👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16258125930594 حرف های قشنگتون رو در ناشناس بگید😍
درباره کانالمون نظر بدید 👆🏻