eitaa logo
⌟حافظان‌ِامنیت⌜
366 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1هزار ویدیو
11 فایل
. . ﷽ . . ماراهی‌نداریم‌جزاینکه‌دراین‌عصر یك‌شھیدِ‌زنده‌باشیم‌وتمام! «شهیدحاج‌احمدکاظمی» ↫شروعِ‌خدمت‌مون؛ ¹⁴۰¹٫⁷٫⁵ ↫کانال‌وقف‌آقا‌صاحب‌الزمانﷻمی‌باشد. شرایطِ‌کپی‌،تبادل‌و‌اطلاعات؛↶ https://eitaa.com/Information_hafezanehamniat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردارسلیمانی‌میگفت: این‌انقلاب؛آن‌قدرتلاطم‌وسختۍ داردڪھ‌یك‌روز؎شھداآرزومیکنند زنده‌شوند‌و‌براۍدفاع‌ازاین‌انقلاب دوبار‌ه‌شھیدشوند 「حافظان‌ امنیت」
💢و سلام بر اوکه میگفت : در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هرچه به جنبه‌های خصوصی ترِ زندگیشان نزدیکتر می‌شوید تجلی ایمان را بیشتر می‌بینید... 「حافظان‌ امنیت」
⌟حافظان‌ِامنیت⌜
- بسا احسان پياپۍ خدا، گناهكار را گرفتار كند و پرده پوشے خدا او را مغرور سازد، و با ستايش مردم فري
- آن هنگام كه تهاجم ياران معاويه به شهر انبار، و غارت كردن آن را شنيد، تنها و پياده به طرف پادگان نظامے كوفه «نخيله» حركت كرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند اۍ امير مؤمنان ما آنان را كفايت مۍكنيم، فرمود شما از انجام كار خود درمانده ايد چگونه كار ديگرى را برايم كفايت مى كنيد؟ اگر رعاياۍ پيش از من از ستم حاكمان مۍناليدند، امروز من از رعيّت خود مۍنالم، گويۍ من پيرو، و آنان حكمرانند، يا من محكوم و آنان فرمانروايانند. سید رضۍ گوید: وقتے سخن امام در يك سخنرانے طولانے كه برخۍ از آن را در ضمن خطبه هاۍ گذشته آورديم، به اينجا رسيد. (دو نفر از ياران جلو آمدند و يكے گفت: من جز خود و برادرم را در اختيار ندارم، اۍ امير المؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهے انجام دهم، امام فرمود) شما كجا و آنچه من مے خواهم كجا؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1). نخيله، جايۍ نزديكے كوفه در سر راه شام، كه لشگرگاه بود، سربازان و داوطلبان جنگ در آنجا گرد مۍ ‏آمدند و سازماندهے مى ‏شدند. |مولاعلے ، حکمت۲۶۱ | 「حافظان‌ امنیت」
- دعایِ روز چهارم ماه مبارك رمضان🌙. - التماس دعا ✨ 「حافظان‌ امنیت」
Γ🌿 • . اگر کسے مۍخواهد ببیند خیراتے که در ماه مبارک رمضان نصیب انسان مۍشود چیست، به اعمال و دعاهاۍ این ماه توجه کند. معمولاً از اعمال و دعاهاۍ ماه معلوم مۍشود که در این ماه چه چیزۍ به آدم مۍدهند ‌. . ! - استاد میرباقری . 「حافظان‌ امنیت」
بیزارزِجنگیم‌ولی‌مردجهادیم ! 「حافظان‌ امنیت」
Γ🌿 • . اگر بنده ۍِ خدا مۍدانست که در مـٰاه رمضان چیست و چہ برکتے وجود دارد دوست‌ مۍداشت که تمام سال رمضان باشد ! - بحارالانوار . 「حافظان‌ امنیت」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⌟حافظان‌ِامنیت⌜
- آن هنگام كه تهاجم ياران معاويه به شهر انبار، و غارت كردن آن را شنيد، تنها و پياده به طرف پادگان
- حارث بن حوت نزد امام آمد و گفت: آيا چنين پندارۍ كه من اصحاب جمل را گمراه مۍدانم چنين نيست . امام فرمود: اۍ حارث تو زير پاۍ خود را ديدۍ، امّا به پيرامونت نگاه نكردۍ، پس سرگردان شدۍ، تو حق را نشناختے تا بدانے كه اهل حق چه كسانے مۍباشند و باطل را نيز نشناختے تا باطل گرايان را بدانے. حارث گفت: من و سعد بن مالك، و عبد اللّه بن عمر، از جنگ كنار مۍرويم. امام فرمود همانا سعد و عبد اللّه بن عمر، نه حق را يارۍ كردند، و نه باطل را خوار ساختند. |مولاعلے ، حکمت۲۶۲ | 「حافظان‌ امنیت」
- دعایِ روز پنجم ماه مبارك رمضان🌙. - التماس دعا ✨ 「حافظان‌ امنیت」
هدایت شده از سِدخارجی
37.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سال ۱۴۰۲ در ۴ دقیقه! با کیفیت بالا در یوتیوب ببینید با کیفیت بالا در آپارات ببینید @sedkhareji ✔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 بِهم می‌گفت: ملیحه... ! ما یِه دیدن داریم، یِه نگاه کردن ! من تو خیابون شایَد ببینم ولی نگاه نمی‌کنم 「حافظان‌ امنیت」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⌟حافظان‌ِامنیت⌜
- حارث بن حوت نزد امام آمد و گفت: آيا چنين پندارۍ كه من اصحاب جمل را گمراه مۍدانم چنين نيست . امام
- همنشين پادشاه مانند شير سوارۍ است كه ديگران حسرت منزلت او را دارند، ولے خود مۍداند كه در جاۍ خطرناكے قرار گرفته است. |مولاعلے ، حکمت۲۶۳ | 「حافظان‌ امنیت」
- دعایِ روز ششم ماه مبارك رمضان🌙. - التماس دعا ✨ 「حافظان‌ امنیت」
Γ🌿 • . برنامه ماه‌ رمضان، برنامه ترقے روح‌ است ، ‌وگرنه تحمل گرسنگے و تشنگے و بی‌خوابۍ هیچ نتیجه‌‌اۍ ندارد اگر آخر‌ ماه تغییری نکنیم ! - شهید مطهرۍ . 「حافظان‌ امنیت」
این حجاب ها بوۍ حضرت زهرا (س) نمیدهد ! - شهید محمد هادۍ ذوالفقارۍ . 「حافظان‌ امنیت」
«دنیا آدم را آهسته آهسته در کام خود فرو می برد؛ قدم اول را که برداشتی تا آخر میروی باید مواظبِ همان قدم اول باشی» ‎‎‌‌‎‎ 「حافظان‌ امنیت」
از خــون چشم حــمید بگویم؛ آن دو شبی کــه در جزیره‌ی مجنون بودیم حمید اصلا چشم روی هم نگذاشت... ناغافل دیدم از چشم های حـمید دارد خون می‌آید؛ داد زدم: حمید! چشم هات... ترکش خــورده؟ خندیـد... برگــشت زل زد بهم،گــذاشت خــودم بفهمم بعد از دو شــــبانه روز کــار و بــی خــوابی مــویرگ هــای چشمش پــاره شــده وآن خــون... 「حافظان‌ امنیت」