eitaa logo
نَحنُ عُشاق الرِضا
96 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
138 فایل
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي
مشاهده در ایتا
دانلود
و‍ خدا‍ گفت‍ تو‍ ریحانه‍ ی‍ خلقت‍ منی‍⛅️🧡 تجمع‍ دختران‍ زهرایی‍☝️🏻💜 @yaFatemee_313💕 کانالی‍ بسیار‍ زیبا‍ مخصوص‍ بانو‍ های‍ 💚🧕🏻(: کلی‍ انگیزشی‍ و‍ پروفایل‍ های‍ خوشگل‍🧚🏻‍♀🍓 آدم‍ پستاشونو‍ میبینه‍ غش‍ میکنه‍ از‍ بس‍ خوشگلن‍🤤🐢💜 کلی‍ شهیدانه‍ رفیقونه‍ استوری‍ تلنگرانه‍🍔💕 کلی‍ اسکرپ‍ بوک‍ و‍ بولت‍ ژورنال‍ مخصوص‍ دختر‍ خانم‍ های‍ زیبا‍👱🏻‍♀💛 (کلی‍ چالش‍ با‍ جوایز‍ متنوع‍🐳🌸) کلی‍ روتین‍ و‍ درسی‍ برای‍ دختر‍ خانم‍ های‍ درسخون‍🤓🦋 جوjoinین بده‍ ناناصم‍👇🏻🦕🌸 @yaFatemee_313🌵💜 فاطمیون‍💗
°•خداوندمایی ومابنده ایم•°                       °•به نیروی تو یک به یک زنده ایم•° سلامی چو بوی خوش آشنایی ♡ آمدہ ایم تا باهم ثانیه هایی از جنس نگاهت ❣ دقیقه هایی از جنس لبخندت ❣ ساعت هایی از جنس صدایت ❣ و روز های از جنس خودت ❣ رقم بزنیم 💕 ←دخـتـــرانـ بـهــشـــتـے→ براے اضافہ شـدن بہ جمـع ما ڪــافیہ ݪینڪ زیر را با انگــشت مبــارڪ ݪمــس ڪنیــد↓ 𝐣𝐨𝐢𝐧↠『 @yazahramadarzahra 』 به جمع ساده زیستان بی ادعا بپیوندید ✍🚶🏿‍♂!-
واے ڪشف جَـدیـدی کردم ♥️🕶 یک پاتوق مذهبے مخصوص دختراۍ چادری و پسراے علوۍ ،راسٺۍ اخـبارروهم میگہ👀🌱 مشتے سریـع بیـا اینجـا تـاخـودم بہ زو نیاوردمـٺ😂☝️ معدن همہ چیـز لـازم براۍ دختر و پسࢪ📞 ٺنوعش از همہ جا بیشٺره چہ دختر چہ پسربراۍ ٺو عضویـت توش واجبہ🔗📓 𓏲🌸https://eitaa.com/joinchat/1736048827C51733fd070 "💙" و . . ^♥️^ همه دختر و پسـرای مذهبے ایتا حملہھ🕶! جا نمونۍ بـا اٺوبوس میریـم حاجے😌✋️.
توضیحی نیست🚶🏿‍♂ فقط پستاشون گنگه 🕶 https://eitaa.com/joinchat/1762787545C328243bf1a بیا‌کانالشوݩ‌شریڪ‌جرم‌شون‌باش!" یھ‌سربزن‌حتماخوشت‌میاد✌️🏼 تجمع‌دهه‌هشتادیآی‌آ‌سید‌علۍ🖤📸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂 🍃🍁🍂🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁 🍃🍁 🍁 ༻﷽༺ 🍃ڀݭࢪ ݕڛيڄے_ڋݗټࢪ ڨࢪټے🍂 اگه این عملیات تموم بشه من چه خاکی تو سرم بریزم اینقدر به بودنش عادت کردم و به هروز دیدنش که اگه یه روز نبینمش دیونه میشم دریا برای خرید بیرون رفته بود و من تنها توی خونه بودم که صدای زنگ گوشیم بلند شد: -سلام بی بی قربونت برم خوبی -سلام پسرم خدا نکنه خودت خوبی ؟ چکار میکنی ؟ وقتش نشده برگردی ؟ -سلامتی ، نه هنوز خواستم بیام خبرت می کنم چه خبرا ؟ شما چکار می کنید ؟ رقیه خانم خوبه ؟ -اونم خوبه سلام میرسونه ، خبر سلامتی ... مکث کوتاهی کرد و گفت: - می دونستی علی میخواد زن بگیره -علی داداش محمد؟ -آره دیگه -به سلامتی حالا کی هست؟ -دریا -دری..دریا ؟ قلبم تیر کشید ، با دستم قلبم رو فشردم تا دردش آرومتر بشه: -آره زنگ زدن مادرش اجازه گرفتن تا برن خواستگاری نفسم به سختی بالا می اومد ولی برای اینکه بی بی حالم رو متوجه نشه گفتم: نویسنده : آذر_دالوند 🍁 🍃🍁 🍂🍃🍁 🍁🍃🍂🍁 🍃🍂🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍃
🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂 🍃🍁🍂🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁 🍃🍁 🍁 ༻﷽༺ 🍃ڀݭࢪ ݕڛيڄے_ڋݗټࢪ ڨࢪټے🍂 اونا چی گفتن ؟ -چیزی نگفتن ظاهرا گفته دریا باید نظر بده فعلا خبری نشده ازشون -هرچی خیره -همین امیر فقط همین هرچی خیره پسر ، من می خواستم این دختر عروس خونه من بشه نه یکی دیگه -حالم اینقدر خراب بود که دیگه بی بی روی زخمم نمک نپاشه -ولی بی بی.. -واقعا که تو زن بگیر نیستی همون مبارک علی باشه بدون خدا حافظی گوشی رو قطع کرد آتیش توی دلم داشت زبانه می کشید از عشق از خشم و غیرت -غلط کرده بره خواستگاری زن من می کشمش پسره... با این فکر شماره محمد رو گرفتم : -به به سلام امیرخان کجای نیستی ؟ -سلام باید ببینمت -اومدی مگه -بیا آدرسی که بهت میگم همه چی رو برات میگم -چیزی شده امیر ؟ -بیا حالا بهت میگم -باشه داداش اومدم آدرس بفرس بعد فرستادن آدرس بدون اینکه بدونم اصلا چی پوشیدم با ظاهری آشفته از خونه بیرون زدم و خودم رو به محل قرارم رسوندم با دیدین محمد داغ دلم تازه شد -سلام امیر این چه وضعیه چی شده ؟ -سلام بشین میگم روی صندلی پارک نشستیم: -شنیدم علی میخواد بره خواستگاری ؟ -آره عصبی یقش رو گرفتم و گفتم: نویسنده : آذر_دالوند 🍁 🍃🍁 🍂🍃🍁 🍁🍃🍂🍁 🍃🍂🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁
🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂 🍃🍁🍂🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁 🍃🍁 🍁 ༻﷽༺ 🍃ڀݭࢪ ݕڛيڄے_ڋݗټࢪ ڨࢪټے🍂 غلط کرده میفهمی غلط کرده با تعجب دستم رو گرفت و گفت : -آروم باش امیر مگه چی شده ؟ -تازه میگی چی شده تو مگه من رو نمی شناسی؟ -چرا می شناسم -پس باید بدونی منی که با هیچ دختری حرف نمیزنم ، منی که به هیچ دختری نگاه نمی کنم وقتی یه دختر رو میارم تو خونم وقتی میارمش جلوی چشمم یعنی اون دختر برام مهمه برام خاصه برام عزیزه اینقد برات سخت بود بفهمی -با خونسردی گفت نه سخت نبود می دونم همون روزای اول فهمیدم، از هول کردنات ، از غیرتی شدن و علی رو دس به سر کردنات -ده لا مصب پس چرا گذاشتی داداشت بره خواستگاریش ؟ مگه منم داداشت نبودم لعنتی؟ -آروم باش امیر ، بخدا من تمام تلاشم رو کردم ولی حریف علی نشدم ، من نمی تونستم راز رفیقم رو نقل دهن زنا کنم تقریبا مطمعن بودم که ردش می کنه برا همین کوتاه اومدم -از کجا مطمعنی علم غیب داری؟ نویسنده : آذر_دالوند 🍁 🍃🍁 🍂🍃🍁 🍁🍃🍂🍁 🍃🍂🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁
🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂 🍃🍁🍂🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁 🍃🍁 🍁 ༻﷽༺ 🍃ڀݭࢪ ݕڛيڄے_ڋݗټࢪ ڨࢪټے🍂 نه علم غیب ندارم از حرکتاش فهمیدم یکی دیگه رو دوس داره احساس کردم قلبم ایستاد: - یکی دیگه رو دوست داره؟ !! خندید و گفت: -یعنی باور کنم اینقد ر خنگی که هنوز نفهمیدی؟ -بس کن محمد بگو جون به لب شدم - اون تورو دوس داره یعنی هنوز نفهمیدی ؟ یعنی اینقدر پرتی ؟ -تو از کجا میدونی -از اونجا که شبای محرم هرجا می رفتی نگاهش دنبالت بود از اونجای که با دیدنت سرخ و سفید می شد از اونجا ی که تسبیح تو گردنش بود ... با اخم گفتم : - حق نداشتی نگاهش کنی.. -امیر چی میگی یعنی فکر میکنی من با نظر بدی به کسی که ناموس رفیقمه نگاه می کنم ؟ بخدا اتفاقی تسبیح رو دیدم همون شب که غذا ریخت از اینکه دریا رو ناموس من دونست دلم زیرو رو شد سری تکون دادم و گفتم : - اینا که گفتی دلیل نمیشه که بدونم دوسم داره -سحر هم فهمیده با تعجب گفتم اون دیگه چطور: -وقتی علی موضوع خواستگاری رو مطرح کرد همون روز سحر به من گفت الکی نذارید بره جلو این دختر امیرعلی رو دوس داره ، ظاهرا چند بار پیشش سوتی داده نویسنده : آذر_دالوند 🍁 🍃🍁 🍂🍃🍁 🍁🍃🍂🍁 🍃🍂🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁