✨بسم ربّ الـشُهـدا✨
خدمت به شهـــدا🌹
#شهید_حیدر_عسکرپور با توجه به توان جسمی و بدنی بسیار قوی نیز داشتند تا آنجا که امکان داشت نمی گذاشتند جنازه شهدا در منطقه بماند . بارها تا خط مقدم زیر آتش دشمن در منطقه جنازه شهدا را بر دوش میگرفت و به عقب منتقل میکرد . تمام سعی و تلاشش این بود که جنازه شهدا دست دشمن نیفتد و میگفت که اکثر خانواده این عزیزان چشم به راه هستند علاوه بر این حضور به تشییع شهدا در شهرها باعث معنویت و روحیه معنوی مردم میشود و همین طور هم میشد هر شهیدی که به شهر یا روستای خود منتقل میشد ده ها نفر به جای او به جبهه ها اعزام میشدند.
#شهیدحیدر؛ همیشه حدیثی را نقل میکرد که هربار ناراحت شدید به قبرستان بروید و خودش نیز به این گفته عمل میکرد حضور در قبور شهدا به صورت یک واجب برایشان در آمده بود به خصوص بعد از این که چند شهید در روستا به خاک سپرده شده بودند هروقت که اینجا بودند بر مزار شهدا میرفتند و عهد و پیمان با آنها میبست برای ادامه راه آنها هرجایی که بود به خصوص پنجشنبه ها بر مزار شهدا حاضر میشدند .
📙سیب معطر در کربلای ۱۰
✍راوی: برادرشهید؛ مهدی عسکرپور
سلام و درود برشهدا یادشان باصلوات🌹
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
#باشهـــداتـاظهــــور🇮🇷
@FADAEI_312_1
✨﷽✨
#دلنوشته_رمضان
سحر بیست و چهارم...
به خط پایان، که نزدیک می شویم؛
تعارضی عظیـم، قلبمان را گرفتار می کنـــد؛
"شــوقِ" تجربه قنوت هايی که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زنــــد،
یـــــا....
"غــــمِ" از دست دادن سحر هايی که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تـو بوده اند
دلــم برایت تنــگ می شود.... خدا
برای لحظه هايی که هیـــچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت.
برای لحظه هايی که چراغ های روشن خانه های همسایه، شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می کرد.
برای لحظه هايی که، با هر کدام از نامهای تو، قنوت می گرفتم و با تکرار مکررشان، بوسه های مداوم تو را احساس می کردم.
دلم برایت تنگ می شود خدا...
تـــو، همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم.
تـــو... همان احساس خالی شدنم، در لابلای العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا، با آرامشی عظیم، احاطه می کردی.
دلـــم برایت تنگ می شود... خدا
نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده ای؟
امــــا...
بگــذار، سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک باقی بماند.
بگذار...تمام اِرثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد، که تا رمضان دیگـــر، حتی یک سحر نیز، از ادراکــش، جا نمانم.
بگـــذار...خالی شدنم را تا رمضان دیگر، به کوله باری سیاه تبدیل نکنم.
تصور جمع شدنِ سفره ات، دلم را می لرزاند.
رمضان می رود ...
و....مــــن می مانم... و یک دنیای شلوغ.
می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ_بازار دنیا گم کنم.
خدایا برای تمام نعماتت شکرت 🤲
🥀🕊🥀🕊🥀
@FADAEI_312_1
از مسجد مقدس صاحب الـزّمان و
گلـزار شهــدا بین المللی کـرمان ؛
نائب الزیاره تمام همراهان خوبم هستیم.
خدایا به حق خون پاک شهید سلیمانی
و تمام شُهــدا امسال سال ظهــور
مولاجان مهــدی(عجّ) قرار ده 🤲
#باشهـــداتـاظهــــور🇮🇷🏴
@FADAEI_312_1