eitaa logo
نَحنُ عُشاق الرِضا
99 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
138 فایل
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 🌱 ۞اَللّهُمَّ۞ ۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞ ۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞ ۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞ ۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞ ۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞ ۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞ ۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞ ۞طَویلا۞ 🌺@havalybehesht🌺
سـ❄️ـلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 🗓 امروز  سه شنبه ☀️  ٢٧   دی   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ٢۴  جمادی الثانی     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ١٧    ژانویه   ٢٠٢٣    ميلادی ذکرروز: یاارحم الراحمین ۱۰۰مرتبه 🌺@havalybehesht🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـــلام صبحتون بخیر🕊🎈 آرزو میڪنم در این روز سه شنبه🕊🎈 دلتون پر از محبت🕊🎈 روزتون پُر از رحمت🕊🎈 زندگیتون پر از برکت🕊🎈 لحظه‌هاتون پر از موفقیت🕊🎈 و عاقبتتون ختم به خیر باشد🕊 🎈 امروزتون سراسر عشق و خوشبختی🕊🎈 🌺@havalybehesht🌺
✨🌹✨ از سختی تمامی دوران دلم گرفت از این همه گناه فراوان دلم گرفت از این همه دورویی وبی مهری و نفاق از قحطی نبودن ایمان دلم گرفت نوری که بی توجلوه کند تارمیشود حتی بهشت بی تو همان نار میشود 🌺@havalybehesht🌺
خدایـا🙏 در این روز سه شنبه درهای رحمتت را بروی دوستانم بگشا غـم ناراحتی و گرفتاری را از وجودشان دور کن و عاقبت بخیری را در تقدیرشان حک کن 🌺@havalybehesht🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 تاخیر روزی 🔹 امام علی علیه السلام: هرگاه در روزی تو تاخیر و تنگی پدید آمد، از خدا آمرزش بخواه تا روزی را بر تو فراوان گرداند. 📚 (بحارالأنوار/ج1/ص270/ح77) 🌺@havalybehesht🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
# طنز - جبهه کتک خوردن در حد شهادت ! 😱😆 😂 خاطره ای زیبا و خنده دار از جنگ.😂 بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛  توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب. بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش. با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.  پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛  اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.  دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!  یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!  گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!  یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!  پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!  همگی گفتیم: نه! کجاست؟  پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟  همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!  رفتیم کنار تختش ؛ عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !  با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟ یهو همه زدیم زیر خنده. گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !  عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!  بچه ها خندیدند. 😄😄😄   اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:  - وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم... بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂  دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂  عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم: - یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید! صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂  پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون! خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!  عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂 😂 🤲🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شروع تبادلات پر جذب یاس💜🌿 ادمین تبادل کانال تون میشم:)🍓✨ آمار تون +⁶⁰🍶💗 آیدیـم جهت شرکت در تبادلات: @CUKWHK اطلاعات و شرایط تبادلات 👇🏻🐟💙 https://eitaa.com/joinchat/166920416Cc502712b28
💙﷽💙 . پاتوق کنکوری های عزیز http://eitaa.com/Engizshi_garam ♨️بهترین کانال کاربردی اول متوسطه دوم http://eitaa.com/Engizshi_garam اولین چنل درخواستی کتاب کمک درسی در ایتا🔺️📚 http://eitaa.com/Engizshi_garam بهتر و سریع تر با برنامه باشید "انگیرشۍ ‍گ‍ࢪﺍﻡ"
تمامی کارهای بالا حراج شد ❌❌❌❌ 😍تولیدی اصلی ست های دو نفره😍 شروع قیمت ها از ۵۰ تومان♨️♨️♨️ ارسال فوری به سراسر کشور 🛺🛺 بورس انواع لباس های ست با نازل ترین قیمت ممکن🥳🥳 تضمین جنس و کیفیت تمامی اجناس 😃😃 اگر به دنبال سود بالا هستی بیا اینجا👇👑👇👑 https://eitaa.com/joinchat/1896415260Cdf7ca10de0
✿🍃رܩانـے کـہ با صداے نم نم بارونـ و بوے شکلاتـ داغ ترکیب شده‍!🍃✿ ________________________________________ در حیاط باز شد و طاها با پریشانی وارد شد. چشمانش سرخ بود و صورتش سفید! با نگرانی، وحشیانه به پیراهنش چنگ زدم و با بغض گفتم: _ چی...چی شده... طاها؟ چی... شده؟؟؟ طاها بدون اینکه چیزی بگوید، روی صندلی چوبی که در گوشه ای از حیاط وجود داشت نشسته و آرام آرام شروع به گریستن کرد. پس از لحظه ای سرش را پایین گرفت و با لحنی تأسف بار، غمگین و سرد گفت: + چه دنیای وحشتناکی! اخه... آخه چرا این اتفاق... باید برای ما می افتاد؟ چرا؟ آخه...اینطور یتیم شدن حق ما بود؟ با شنیدن کلمه یتیم، دیوانه وار بر روی زمین افتادم. ناگهان همه جا برایم تار شد. صدا های مبهمی از طرف طاها می شنیدم... ________________________________________ بیا اینــجا و ادامه رمـ✨ـان رو بخون دختر!😉💕 https://eitaa.com/joinchat/1519386809Ce938a23d96
| 🕯💌 | ⇩ 😍 یھ کانآݪ شَهیــــــــــداݩھ 😍 ⇩ ࢪهبࢪانھ 😌 وصیت نامھ 📃 شاعࢪانھ 🌱 پࢪوفایل 🏞 زندگینامھ 📕 والپیپر ✨ تم 🎀 حرف شهید ✍🏻 تلنگرانھ 🖇 رمان های 😍😍 ✿•---••...•💔•...••---•✿ 🥀 ●°•➣ { @pelak_khoni }
◗ یادمه‌همیشـه‌مـی‌گـفت: سعـی‌کـن‌جـوری‌زنـدگـی‌کـنی! کـه‌خـداعـاشقت‌بشـه:) اگـه‌خـدا‌عـاشقـت‌بشـه خـــوب‌تورو‌خریــداری‌مـی‌کـنـه..:)♥️ این جملھ زیبا از شهیدمحسن حججے هست کھ قضیه شهید شدن آن همانند امام حسین است:)!🙂❤️ اگر میخوای داستان شهادتش را متوجه بشی بیا کانال زیر🌱👇 نسݪ حججۍ ها @vcdjjcdeubk
‹ رمانِ مدافعِ عشق › ژانر: 👩🏻‍💻نویسنده: افسران جنگ نرم خلاصه رمان: سرگذشت دو دخترجوان، دوست که علاقه مند به فعالیت درسازمان های امنیتی واطلاعاتی هستند ، و در راه رسیدن به اهدافشون با موانعی مواجه میشن گاهی دلسرد می شوند اما امیدشان را از دست نمی دهند ، گاهی عاشق میشوند اما به پاکی عشقشان خیانت می کنند . کی میداند آخر سرنوشت زندگانی شان چه می شود ...(: _______________________ - من میخوام برمم چرا نمیذاری رسول آخههه! ... - چرا این بازی کثیفو راه انداختی؟! ... - یعنی باید به عنوان دوتا نفوذی بریم تو سازمانشون؟ ... - وقتی خیلی بچه بودیم با هم نامزدمون کردن ... - نباید از خواهرت دفاع کنی؟! ... - از فرزند ناخلفی مثل تو کمتر از اینم توقع نداشتم ... -کما برای چی؟؟؟ یه گلوله خوردن چی داره مگه که ... - با دستای خودم میکشمت! ... - هر بلایی سرش بیاد خونش گردن توئه ... - من این قاتل زنجیره ای رو که جلوم وایساده نمیشناسم ... - خواهر من به تو چه ربطی داره که ازش دفاع میکنی؟ ... - دختره ی لوس بی دست و پا ... -تموم شد...دیگه همه چی تموم شد...راه برگشتی وجودنداره... -داری زودقضاوتم میکنی... -ما...ما...ن به قلم: افسران جنگ نرم https://eitaa.com/Qarar_hemishhgi
واقعی دوییدم سمت خیابون با دیدن یه ماشین که با سرعت به سمتم میومد وسط خیابون خشکم زد میخواستم از جام تکون بخورم ولی نمیتونستم پاهام یاری نمیکردن با پرت شدنم به عقب به خودم اومدم نگاهی به دور و اطرافم کردم....مردم یه قسمت جمع شده بودن‌...زنی اومد طرفم..‌.کمکم کرد گفت: -دخترم یه نفر به سرعت تو رو پرت کرد و ماشین به شدت به اون زد _کی؟ گفت: همونی که اونطرف خیابون بود رد نگاهشو گرفتم وبلندشدم ودوییدم سمت جمعیت‌.‌... اشکام راهشونو پیدا کرده بودن دستمو محکم گرفت با صدای کم جونش زیر گوشم گفت: آوا وسط هق هقم بزور گفتم: جانم؟ لبخندی زدو....... دستمو گرفتم جلوی دماغش.. نفس نمی کشید _ تروخدا نرو جون آوا پاشو... چشماتو باز کن ... دختره عزیز ترین کس زندگیش رو تو تصادف از دست داد 😭🖤 ادامه پارت توی کانال پایین👇 https://eitaa.com/joinchat/3898474687C305ca690b5
🌱📜 دنبال ی کانال سبز میگردی!🌿 خب رفیق اینجا ما ی کلبه داریم تو ی جنگل سبز! من نمیخوام مثل بقیه چنل ها توضیح زیاد و خاص و الکی بدم، کانال ما قَلب ش سبزه🏔 اگر دلت خاص در بزن بیا تو کلبه ما، مهمان دار های خوبی هستیم ^-^🗺 . (@behliii🛤) . . . . کلبه جادویی📰🌳
﹝قشنگ‌ترین کانالِ دخترونه!🌻✨﹞ •᯾🌸📒درست کردنِ بولت ژورنال ‌ رنگی https://eitaa.com/booookkk •᯾ 🖊🦋آموزش برنامھ ریزی درسی https://eitaa.com/booookkk •᯾🧝🏻‍♀✨ شیوه هایِ درس خوندن https://eitaa.com/booookkk رنگی‌رنگی شدنِ دفترات با من 🍓🧚🏻‍♀ جانمونی قیشینگم🐰💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این پستای مذهبی و همچنین درسی میخوای؟ پس چرا معطلی؟ بزن روی لینک زیر که پشیمون نمیشی^^ یه دنیا پر از انگیزشی:) جمله های ناب :) جمله های لبیک... ویدئو های جهادی... اصلا می میری واسه این کانال 💚 @fhcbgjf