eitaa logo
نوستالژی
60.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
4.9هزار ویدیو
1 فایل
من یه دختردهه‌ هفتادیم که مخلص همه ی دهه شصتیاوپنجاهیاس،همه اینجادورهم‌ جمع شدیم‌ تا خاطراتمونومرورکنیم😍 @Adminn32 💢 کانال تبلیغات 💢 https://eitaa.com/joinchat/2376335638C6becca545e (کپی باذکر منبع مجازه درغیر اینصورت #حرامم میباشد)
مشاهده در ایتا
دانلود
از اتاق رفتم بیرون که مامان اومد طرفم _چیشد؟ +هیچی خان گفت خودش موافقه با تو حرف میرنه... _خیله خب...امروز دست از لجبازی بردار برو لباس مرتب بپوش خاستگارای گلبهار میخوان بیان +مگه گلبهار ردشون نکرد؟ _چمیدونم الان موافقت کرده! باشه ای گفتم و سر تکون دادم!!رفتم تو اتاق و لباس پوشیدم و موهام و گیس کردم... به خاطر گلبهارم که شده بود باید مرتب و زیبا به نظر میومدم .نه مثل یه کلفت! رفتم کمک مامان داشت به گلبهار میگفت که دهنشو بشوره تا بو نده و حموم رفته لباس زیادی نپوشه بو نگیره و گلبهارم غر میزده مگه میخوان بیان من و بو بکشن مامانم میگفت بله ... مشغول بحث بودن که به در ضربه ای زده شد و ماهجانجان اومد تو _ گلبانو + سلام.بله ماهجانجان _ اماده نیست دخترت؟! +نه ماهجانجان .اومدن مگه؟ _ نه اما الاناست برسن .این چه لباسیه یک رنگ روشن بپوش دختر.موهاتو گیس کن مثله خواهرت ... به طیبه که پشت سرش بود اشاره ای زد و طیبه اومد جلو جعبه ای داد دست مامان + اینارو هم دست دخترت کن . مامان جعبه رو باز کرد داخلش چند تا النگو و گردنبند و پلاک بود مامان با لبخند گفت _ دستت درد نکنه ماه جانجان +ابروی دخترت ابروی خانه . چه خواسته چه ناخواسته فعلا که وصلت کردیم _بله + گلاب تو بیا اتاق من . متعجب نگاهش کردم که گفت _ امشب به عنوان نشون الوند معرفی میشی این چه سر و وضعیه به نظر خودم که خوب بودم _بیا دنبالم از مقابل چشمای عصبی گلبهار گذشتم مامان با سر بهم گفت برم دنبال ماه جانجان رفتم تو اتاقش که طیبه بقچه ای اورد و گذاشت جلوم + اینا از طرف الوند برای توعه _الوند؟ + خودم تهیه اشون کردم اما یک رسمه دختر جان .روز اول از طرف داماد برای دختر پیشکش میبرن .. داری عروس خانزاد میشی خان و وارث این عمارت چیز کمی نیست .. سر تکون دادم و تشکر کردم که گفت +بقچه رو بازش کن بقچه رو باز کردم و چشمم موند رو لباس مخمل ابریشمی زرشکی رنگ لبخند رو لبام نشست همیشه این رنگ و دوست داشتم .یه جعبه ام بود که وقتی بازش کردم دهنم باز موند پر بود از طلا +امشب استفادشون کن دستای نشون کرده خانزاد نباید خالی باشه _ چشم +حرفای دیگه ایم دارم که الان وقتش نیست فعلا برو کمک مادرت _چشم از اتاق اومدم بیرون صدای جر و بحث از اتاق ترنج میومد حتما داشتن بهش میگفتن شونه ای بالا انداختم و برگشتم تو اتاق خودمون ... +چیکارت داشت ؟ بقچه تو دستم و بالا گرفتم _گفت لباسا و دستای خالیت در شان عروس ما نیست ..پیشکشی داد +بهش برخورده الان گدا که نیستی پیشکش اوردن برای گلبهارم میارن امشب ..وظیفشونه ..بیار ببینم بردم برای مامان و وقتی چشم گلبهار و مامان بهشون افتاد دهنشون باز مونده بود . _چه خبره؟ +وظیفشونه مامان چشم غره ای بهم رفت که باز شونه بالا انداختم و لباسی که بهم داده بودن و پوشیدم. _چجوری به این زودی لباس اماده کرد و پیشکش +لباس که حتما مال ترنج بوده یا یکی از دخترا .طلام که چیزی که زیاد دارن طلا _یعنی لباس یکی دیگه رو داده به من +استفاده نشده مشخص نیست؟ _هر چی چه اندازه هم هست +الان ناراحتی انقدر غر میزنی؟ به گلبهار و صورت در هم رفته اش نگاه کردم _تو چته دو سه روزه کلا توهمی؟ + توهمم اما حداقل رو واعصاب بقیه نمیرم غر نمیزنم . _ چی میگی ؟ مامان نگاهش کرد که گلبهار با عصبانیت گفت +چیه باز من شدم مشکلتون؟ مامان اخماشو کشید توهم و چیزی نگفت گلبهار با قهر و عصبانیت رفت سمت لباسش ... منم به خواست مامان لباسمو پوشیدم و طلاهای عزیزم و انداختم تو دست و گردنم . دروغ بود اگه بگم ذوق نکردم از ظاهر جدیدم اما در هر حالت همچنان یادم مونده بود من چرا اینجا وایستاده ام و هدف اصلیم چیه ... رفتم سمت گلبهار و شونه چوبی و از دستش گرفتم _بده من شونه رو داد و مخالفتی نکرد موهاش و شونه زدم و گیس کردم پایین موهاش و با پارچه قشنگی بستم و گرهی بهش دادم . زیر لب تشکری کرد که دستشو گرفتم _گلبهار چرا ناراحتی ..چند روزه تو خودتی اصلا . +ناراحت نیستم فقط کلافه ام _چرا؟ +برای همین خاستگاره . لبخندی نشست رو لبام _خاستگار از این بهتر دختر؟ +اره خوبه اما من نمیخوام از این عمارت برم _ واقعا گلبهار؟ میخوای اینجا بمونی؟ تو این عمارت نفرین شده کوفتی؟ + دلم نمیخواد از تو و مامان جدا بشم . _ بلاخره که چی ؟ خوشبحالت که داری میری از این عمارت +اگه انقدر دلت میخواد بری چرا داری زن الوند میشی؟ _چون کارای زیادی باهاش دارم +گلاب تورو خدا دیوونه بازی در نیار خب؟ فقط نگاهش کردم که باز ادامه داد + من و مامان دیگه حوصله یک بدبختی تازه رو نداریم تازه حالت داره خوب میشه نمیخوایم باز مشکلی پیش بیاد _ نمیاد نگران نباش . ادامه دارد... •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f