مواد لازم
گوشت چرخکرده ۳۰۰ گرم
سیبزمینی ۴ عدد متوسط
پیاز ۱ عدد بزرگ
پودر سوخاری یا آرد نخودچی ۳ قاشق غذاخوری
نمک، زردچوبه و فلفل سیاه به میزان لازم
پودر پیاز، پودر سیر، ادویه کاری به مقدار کم
طرز تهیه
برای درست کردن کتلت با همان طعم نوستالژی کافیست ابتدا سیبزمینیها را پوست گرفته و رنده کنید. به هیچ عنوان کتلت را با سیبزمینی پخته درست نکنید. همچنین حواستان باشد سیبزمینیها را بعد از رنده شدن داخل یک توری ریخته و به خوبی آب آن را بگیرید.
حالا نوبت پیاز است، پیاز تأثیر فوقالعادهای در طعم کتلت دارد اما اگر آب آن گرفته نشود مایه کتلت را خراب میکند. پس پیاز را پوست بگیرید و بعد از رنده با رنده درشت داخل یک توری ریخته و آب آن را کاملاً جدا کنید.
سیبزمینی و پیاز را با گوشت چرخکرده که بهتر است تازه باشد، مخلوط کنید. اگر گوشت چرخکرده را از قبل خریداری و فریز کردهاید، کمی زودتر در محیط آشپزخانه قرار دهید تا گوشت یخزده باز بشود. اگر فراموش کردید و حالا برای درست کردن کتلتها عجله دارید، کافیست گوشت چرخکرده یخزده را در پلاستیک فریزر قرار داده و داخل یک کاسه آب ولرم قرار دهید تا یخ آن سریعتر باز شود.
آرد و ادویهها را به سیبزمینی، پیاز و نمک اضافه کنید.
حالا باید مایه کتلت را برای یک ربع ورز دهید، ورز دادن گوشت و سیبزمینی هم کیفیت و طعم کتلت را بهبود میبخشد هم برای شکلگیری بهتر کتلتها مفید است.
مایه کتلت را حداقل ۱۰ دقیقه و حداکثر به مدت ۲۰ دقیقه درون یخچال استراحت دهید.
تابه را به همراه روغن روی شعله گاز قرار دهید تا روغن گرم شود. حواستان باشد روغن نباید در ابتدا آنقدر داغ شود که در فاصله سرخ کردن کتلتها بسوزد و بوی نامطبوعی به غذای شما بدهد.
یک گلوله متوسط به اندازه یک نارنگی کوچک از مایه کتلت بگیرید، آن را در دستانتان به شکل دلخواه فرم دهید و درون روغن قرار دهید. اجازه دهید یک طرف کتلت به خوبی سرخ شود، سپس کتلت را برگردانید. فراموش نکنید که این کار باید روی شعله ملایم انجام شود نه بر روی شعله زیاد، چراکه این غذا به خاطر گوشت خام نیاز دارد تا به خوبی مغزپخت شود.
@sonnatiii
یادتونه خوابهای نیمروزیه زورکی رو😬
مجبورمون میکردن که بخوابیم که نریم توی کوچه برای بازی و سروصدا هم نکنیم که پدر از خواب بیدار نشه. تازه گاهی که دیگه قضیه خیلی جدی میشد ما رو میخوابوندن کنار خودشون تا کوچکترین حرکتی نکنیم😐
البته راه فرار همیشه پیدا میکردیم و البته که بعد از پیدا کردن راه فرار کتک مفصلی نوشجان میکردیم😭
@sonnatiii
🟣کاشان
✍️ روایات محلی تاسیس کاشان را به زبیده زن هارون الرشید منصوب می دارد
بعضی از مورخین محلی قم و کاشان هر یک ۲۰ هزار سرباز برای لشکر آخرین پادشاه ساسانی گردآورده بودند.
بعضیا نام کاشان را شامل دو کلمه (کی) و (آشیان) یعنی مقر سلطان دانسته اند.
ظاهراً از روزگاران قدیم کاشان به پنج چیز مشهور بوده است.
۱_ استعداد صنعتی اهالی آن
۲_شال ابریشم
۳_کارهای مسگری
۴_کاشی سازی
۵_عقرب
#کاشان #اصفهان
🌹 اطلاعات تاریخی 🌹
@sonnatiii
یه اقا قدرت بود هر جمعه نه اما جمعه ها می رفتیم جعبه ی خالی نوشابه رو میدادیم در مغازه اش و یه جعبه پر می گرفتیم ، چقدر قیافه ی اقا قدرت بامزه بود همیشه میخندید هر وقت یادش میفتم ناخوداگاه خنده اش میاد جلو چشمم و میگم روحت شاد و چقدر خوبه اینطوری تو یادها موندن .. صدای به هم خوردن شیشه های نوشابه ، بوی برنج ، صدای تقِ درِ نوشابه و قصه ی ظهر جمعه .... انگار باید عمر میدادم تا بفهمم هیچ چیز به اندازه ی سادگی و مهر ، حالم رو خوب نمی کرد .. نمیکنه .. نخواهد کرد ... تو این زندگی کوتاه ... واقعا کوتاه و عجیب و پر رمز و راز ..که باید کارها کرد تا دست خالی نموند.
@sonnatiii
ایرانی ها وقتی ناراحتن »»چایی
وقتی خوشحالن »»چایی
از خواب بیدار میشن »»چایی
میخوام بخوابن »» چایی
قبل غذا »»چایی
بعد غذا »» چایی
کلا ۷۰درصد بدن یه ایرانی رو چای تشکیل میده😅
@sonnatiii
#داستانک 📚
معلمی به یک پسر هفت ساله ریاضی درس میداد. یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم میخواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد. معلم از پسر پرسید: «اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟»
پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: «چهار!»
معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه. معلم با ناامیدی با خود فکر کرد: «شاید بچه درست گوش نکرده باشه.»
او به پسر گفت: «پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟»
پسر ناامیدی را در چشمان معلم میدید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. پسر سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود و این بار با شک و تردید جواب داد: «چهار.»
یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک توت فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث میشود نتواند در شمارش تمرکز کند. معلم با این فکر، مشتاق و هیجان زده از پسر پرسید: «اگر من یک توت فرنگی و یک توت فرنگی دیگه و یک توت فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت فرنگی داری؟»
پسر که خوشحالی را بر صورت معلم میدید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: «سه؟»
معلم لبخند پیروزمندانهای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: «حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟»
پسر بدون مکث جواب داد: «چهار!»
معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: «چرا چهار سیب؟»
پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: «آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم.»
#پی_نوشت وقتی کسی جوابی به شما میدهد که متفاوت از آنچه میباشد که شما انتظار دارید، سریع نتیجهگیری نکنید که او اشتباه میکند. شاید ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آنها هنوز فکر نکردهاید یا شناخت ندارید.
@sonnatiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه غروب جمعه تصویر داشت،قطعااینطوری بود.
@sonnatiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نظرم تو زندگی هر دختری باید یک بابالنگ دراز باشه ....
نظر شما چیه ؟؟؟؟
یادش بخیر ...
#بابالنگ_دراز
#جودی_ابوت
یادش بخیر
@sonnatiii