eitaa logo
سندس | کانال تخصصی حجاب 🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
74 فایل
موسسه تخصصی عفاف و حجاب کریمه اهل بیت (سلام الله علیها)- سندُس نظرات و پیشنهادات👇🏻 @imortezasharifi ارتباط با مدیر موسسه 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 @nahirat
مشاهده در ایتا
دانلود
بانو مجتهده امین می گفتند: برای خود از خیلی چیزها صرف نظر می کردم، ولی به شوهر کاملاً می رسیدم و در جاهایی که میسّر بود کسی را با پول کمک می گرفتم که در کارها به من کمک کند تا مسئولیت و کارهایم زمین نماند و به درس هم برسم." بانو 🌺سندس(کانال تخصصی حجاب) ─━━━━ 𔘓 🤍⃟🕊  ━━━━─ •❊•🧕🏼↡↷°🅙🅞🅘🅝 ❤️:) 🦋【ꗴ @sondosir ꗴ】🤍
سندس | کانال تخصصی حجاب 🇵🇸
بانو مجتهده امین می گفتند: برای خود از خیلی چیزها صرف نظر می کردم، ولی به شوهر کاملاً می رسیدم و در
مصاحبه ای با بانو مجتهده امین آیا می توان گفت مردان بهتر از زنانند و بر زنان یک نوع برتری و تفوق دارندآیا این حالات خودنمایی در زنان باید کشته شود؟ در مورد حلال و محرمشان خوب است ولی درموارد دیگر باید تاحد امکان با آن صفت مبارزه کنند. چون باقی بودن به این صفت٬ باعث انحراف او می شود،  زیرا نوعی از شهوت است. در این که خداوند این صفت را در زن قرار داده است حکمتی است که مردان به آنها راغب شوند و ازدواج و در نتیجه تولید نسل زیاد شود و در ثانی زنان تحت سرپرستی و مدیریت مردان قرار گیرند. 🌺سندس(کانال تخصصی حجاب) ─━━━━ 𔘓 🤍⃟🕊  ━━━━─ •❊•🧕🏼↡↷°🅙🅞🅘🅝 ❤️:) 🦋【ꗴ @sondosir ꗴ】🤍
⇠◗فکـر رشـد زنان بایــستـی یک فکـر رایــج در میان خـود زنان باشــد... مقام معظم 🌺سندس(کانال تخصصی حجاب) ─━━━━ 𔘓 🤍⃟🕊  ━━━━─ •❊•🧕🏼↡↷°🅙🅞🅘🅝 ❤️:) 🦋【ꗴ @sondosir ꗴ】🤍
سندس | کانال تخصصی حجاب 🇵🇸
۹- وابستگی عاطفی در روابط دختر پسر و این نوع دوستی ها، افراد تمام عواطف خود را چنان نثار هم می
۱۰- عدم شناخت واقعی و صحیح طرف مقابل معمولا اینگونه روابط دختر پسر و دوستی با جنس مخالف به انگیزه شناخت بیشتر شکل می گیرد ولی اهدافی که در این نوع دوستی ها دنبال می شود، شهوت و است. ممکن است در این دوستی ها شناخت ظاهری از جنس مخالف بالا رود، اما وقتی پای احساسات و عشق های کاذب به میان می آید میزان شناخت واقعی و صحیح کم می شود و این ارتباطات نه تنها کمکی به شناخت افراد از نمی کند بلکه با بروز احساسات در بین دو طرف، باعث می شود آنان از شناخت یکدیگر فاصله بگیرند. میگنا دات آی آر، پس بهترین روش شناخت فرد، تکیه بر عقل و منطق و همراه با نظارت خانواده هاست. ۱۱- ازدواج ‌های ناپایدار ارتباط دختر و پسر اغلب بر اساس جاذبه‌ های ظاهری شکل می‌گیرد و شرط اصلی یک ازدواج موفق که و همسان بودن طرفین است در نظر گرفته نمی شود، در نتیجه میزان در ازدواج کاهش خواهد یافت، از سوی دیگر، ارتباط عاطفی پسر و دختر به هم به وابستگی ختم شده و نقص‌ها دیده نمی‌شوند. اما وقتی هیجانات و احساسات کاذب فروکش کند، ایرادات آشکار می شود و به اختلافات خانوادگی می ‌انجامد. 🌺سندس(کانال تخصصی حجاب) ─━━━━ 𔘓 🤍⃟🕊  ━━━━─ •❊•🧕🏼↡↷°🅙🅞🅘🅝 ❤️:) 🦋【ꗴ @sondosir ꗴ】🤍
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ داستان شیعه شدن بانوی اوکراینی #اوکراین 🌺سندس(کانال تخصصی حجاب) ─━━━━ 𔘓 🤍⃟🕊  ━━━━─ •❊•🧕🏼↡↷°🅙🅞🅘🅝 ❤️:) 🦋【ꗴ @sondosir ꗴ】🤍
42.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم نگاهاتون😍 اینم از جشن پیروزی ۴۶ سال😉🌹 🌺سندس(کانال تخصصی حجاب) ─━━━━ 𔘓 🤍⃟🕊  ━━━━─ •❊•🧕🏼↡↷°🅙🅞🅘🅝 ❤️:) 🦋【ꗴ @sondosir ꗴ】🤍
بر آمریکا 🌺سندس(کانال تخصصی حجاب) ─━━━━ 𔘓 🤍⃟🕊  ━━━━─ •❊•🧕🏼↡↷°🅙🅞🅘🅝 ❤️:) 🦋【ꗴ @sondosir ꗴ】🤍
🍭 🍭 🍎🍓🍒نذر کرده 🍒🍓🍎 🎂 پدر و مادرم هر دو دوست داشتند که من قران یاد بگیرم مکتب خانه در کپرآباد بود معلم ما آقایی اصفهانی بود، که از بد روزگار، شیره ای بود به ما قرآن یاد میداد. پسرها خیلی مسخره اش می کردند خودش هم آدم سبُکی بود سر کلاس می‌گفت: ( الم تره....مرغ و کره...) منظورش این بود که باید علاوه بر پولی که خانواده هایتان برای یاد دادن قرآن می دهند از خانه هایتان نان و مرغ و هرچه که دستتان می رسد برای من بیاورید! بعد از مدتی که به مکتب‌خانه رفتم به سختی مریض شدم در آنجا انقدر حالم بد شد که رفتند و مادرم را خبر کردند او خودش را رساند و من را بغل کرد و برای همیشه از مکتب خانه برد و یاد گرفتن قرآن نیمه تمام ماند مدتی بعد ما از محله جمشید آباد به محله احمدآباد اثاث کشی کردیم تا ۱۴ سالگی که جعفر (بابای بچه ها) به خواستگاری ام آمد در همان خانه بودم ۱۴ سال و نیم داشتم که مستاجر خانه مادرم جعفر را معرفی کرد و به خواستگاری آمد و دل پدر و مادرم را به دست آورد آن زمان سن قانونی برای ازدواج ۱۵ سال بود جعفر ۶ ماه منتظر ماند تا من سن قانونی رسیده و توانستیم عقد کنیم خداوکیلی تا روز عقد نه جعفر را دیده بودن و نه میشناختمش او دوبار برای خواستگاری به خانه ما آمد ولی من در اتاقی دیگر بودم نشستن دختر در مجلس خواستگاری عیب و عار بود. زمان ما عروسی ها اینطوری بود همه ندیده و نشناخته زن و شوهر می‌شدند. چند ماه اول بعد از عروسی در یکی از اتاق های خانه مادرم ساکن بودیم. بعد از مدتی جعفر در ایستگاه ۶ آبادان در یک خانه کارگری اتاقی اجاره کرد. اوایل زندگی ماد شوهرم با ما زندگی می‌کرد. جعفر کارگر شرکت نفت بود ولی هنوز امتیاز کافی نداشت و باید چند سال کار می‌کرد تا به ما خانه شرکتی بدهند. چند سال در اتاق‌های اجاره ای زندگی کردیم مهران و مهرداد مهری و مینا و شهلا در خانه اجاره ای به دنیا آمدند. هر وقت حامله می شدم برای زایمان به خانه مادرم در احمدآباد می‌رفتیم. آنجا زایشگاه بچه‌هایم بود یک قابله خانگی به نام (جیران) می‌آمد و بچه را به دنیا می آورد. جیران میانسال بود و مثل مادرم فقط یک دختر داشت. خدا از همان یک دختر سیزده نوه به او داده بود. بابای مهران حسابی به جیران می رسید و هوای او را داشت بعد از فارغ شدن من به جز پول مقداری خرت و پرت مثل قند و شکر و چای پارچه به جیران هدیه می داد. 🌧🌈فرزند ششم ✨🌈 سر بچه ششم باردار بودم که یک خانه شرکتی دو اتاقه در ایستگاه ۴ فرح آباد، کوچه ده، پشت درمانگاه شرکت نفت به ما دادند. خانه ما نبش خیابان بود همه می دانستیم که قدمِ تو راهی خیر بوده که بعد از سالها از مستاجری و اثاث کشی نجات پیدا کردیم. از آن به بعد خانه ای مستقل دستمان بود و این آخر خوشبختی و راحتی برای خانواده ۸ نفره ما بود. مدتی بعد از اثاث کشی به خانه جدید، درد زایمان سراغم آمد. دو روز تمام درد کشیدم. جیران سواد درست و حسابی نداشت و کاری از دستش بر نمی آمد برای اولین بار، بعد از پنج زایمان طبیعی در خانه، من را به مطب خانم دکتر مهری بردند. آن زمان آبادان بود و یک خانم دکتر مهری مطب او در احمدآباد بود. من تا آن موقع خبر از دکتر و دَوا نداشتم. حامله می شدم و نه ماه تمام شب و روز کار می کردم نه دکتری نه دوایی تا روزی که وقتش می‌رسید. جیران می آمد و بچه را به دنیا می آورد و می رفت💝 ادامه دارد.. 🌺سندس(کانال تخصصی حجاب) ─━━━━ 𔘓 🤍⃟🕊  ━━━━─ •❊•🧕🏼↡↷°🅙🅞🅘🅝 ❤️:) 🦋【ꗴ @sondosir ꗴ】🤍
هر‌کس برای  شدن ڪار نکند خدا‌ برای دیده‌ شدنش کار‌ میکند... میزان،دیــده  نیست میزان  بودن است! ❤️ ─━━━━ 𔘓 🤍⃟🕊  ━━━━─ •❊•🧕🏼↡↷°🅙🅞🅘🅝 ❤️:) 🦋【ꗴ @sondosir ꗴ】🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا