eitaa logo
به سوی خدا
200 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
5.1هزار ویدیو
33 فایل
✨به سوی خدا ┄┅═✾•••✾═┅┄ 🆔@sooye_khoda
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ✨ 🔷 چند عمل ساده براي چند برابر كردن ثواب نمازها ؛ 📢اذان و اقامه : باعث ميشود دو صف از فرشتگان، پشت سر مومن نماز بخوانند. 📚ثواب الاعمال صدوق ص٧٢ 🌾🌹🌾 🌹ركوع كامل: باعث نداشتن وحشت قبر ميشود. 📚ثواب الاعمال صدوق ص٧٣ 🌾🌹🌾 🔮انگشتر عقيق: دو ركعت نماز با عقيق معادل هزار ركعت بدون آن است. 📚عدة الداعي ابن فهدحلي ص٢٢٠ 🌾🌺🌾 💎مسواك زدن: دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتاد ركعت نماز بدون مسواك است. 📚من لايحضره الفقيه صدوق 🌾💐🌾 📖خواندن سوره قدر: خواندن سوره قدر در يكي از نمازها باعث آمرزش گناهان ميشود. 📚ثواب الاعمال ص٢٦٧ 🌾💐🌾 استنشاق و مزه مزه در وضو: باعث آمرزش و غلبه بر شيطان است. 📚ثواب الاعمال صدوق ص٤٣ 🌾🌺🌾 🔮عطر: باعث ميشود ثواب نماز هفتاد برابر شود. 📚ثواب الاعمال ص١٢٠ 🌾🌸🌾 📿تسبيحات حضرت زهراء سلام الله عليها: بهتر از هزار ركعت نماز نزد حضرت صادق (عليه السلام) است. 📚فلاح السائل ص١٥٥ 🌾🌸🌾 ✨🍃🍀🌸🌺🌸🍀🍃
🌺کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری از همان کودکی کار میکرد و خمس میداد با یک پتو میخوابید 📌قسمت نهم راوی : جمعی از دوستان شهید بارها شده بود که احمد آقا در مسجد برای ما صحبت می کرد و بچه ها یکی یکی به جمع ما وارد می شدند.ایشان با تواضع جلوی پای همه این بچه ها بلند می شد و به آن ها احترام می کرد خدا می داند که احترام و ادبی که برای بچه ها قائل بود چقدر در روحیه آن ها تاثیر داشت. بچه هایی که تشنه محبت بودند، با یک مربی ارتباط داشتند که اینگونه برای آنها احترام قائل بود.. خانواده آنها نسبتاً ثروتمند بود.پدرش از خارج از کشور برای او یک کتانی بسیار زیبا آورده بود. آن موقع این چیزها اصلا نبود. احمد آقا همان شب کتانی را به مسجد آورد و به من نشان داد. می دانست که خانواده ما بضاعت مالی چندانی ندارد، برای همین اصرار داشت که من آن کتانی را بردارم.می گفت: من یک کتانی دیگر دارم. در خانه وقتی می خواست بخوابد به انداختن تشک و یا داشتن تخت و... مقید نبود، بااینکه در خانه هر چه که می خواست برایش فراهم بود، اما یک پتو بر می داشت و به سادگی هرچه تمام تر می خوابید. مدتی در چای فروشی کار کرد، احتیاجی به پول نداشت اما« می دانست که اهل بیت؛ بیکاری را بزرگترین خطر برای جوانان معرفی کرده اند» آخر هفته حقوق می گرفت.همان موقع خمس حقوق را حساب می کرد و سهم سادات آن را به یکی از سادات مستحق می رساند. سهم امام را نیز غیر مستقیم به حاج آقا حق شناس می داد. اماکارش زیاد طول نکشید.. او بسیار اهل مطالعه بود، برخی کتابهای ایشان اصلا در حد یک جوان یا نوجوان نبود اما با کمک اساتید حوزه از آنها استفاده می کرد.این کتابها بعد ها جمع آوری و به حوزه علمیه قم اهدا شد. ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تفسیر سوره مبارکه مبارکه استماع این آیه شریفه به نیابت از شهید نوجوان 🌸 بهنام محمدی🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 سخنان کمتر شنیده شده آیت الله ناصری درباره رهبر انقلاب @Fars_plus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْه الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تفسیر سوره مبارکه مبارکه استماع این آیات شریفه به نیابت از سردار شهید 🌸 حاج حسین همدانی🌸
✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ ⬅️ مرحوم علامه طهرانی می‌گوید: دوستی داشتم از اهل شیراز به نام حاج مومن که به رحمت ایزدی واصل شده است مرد بسیار روشن دل، با ایمان و با تقوائی بود می‌گفت: مکرر خدمت حضرت حجت‌ بن الحسن‌ العسکری‌ عج رسیده‌ام و مطالب بسیاری را از ایشان نقل می‌کرد و از بعضی هم ابا می‌نمود از جمله اینکه می‌گفت: یکی از ائمه‌ جماعات شیراز روزی به من گفت: بیا به زیارت حضرت رضا‌ علیه‌السلام برویم یک ماشین دربست اجاره کرد و برخی از تجار نیز در معیت او بودند حرکت نموده به شهر قم رسیدیم و در آنجا یکی دو شب برای زیارت حضرت معصومه‌ سلام الله علیها توقف کردیم و بعد به تهران رسیدیم و سپس به طرف مشهد مقدس راه افتادیم از نیشابور که گذشتیم، دیدیم مردی عامی در حالی‌ که فقط یک خورجین داشت از کنار جاده به طرف مشهد می‌رود اهل ماشین گفتند این مرد را سوار کنیم ثواب دارد، چند تن از دوستانم پیاده شدیم و از او خواهش کردیم سوار ماشین ما شود قبول نمی‌کرد تا بالاخره پس از اصرار زیاد حاضر شد سوار شود به شرط آنکه کنار من بنشیند و هر چه بگوید مخالفت نکنم سوار شد و کنار من نشست در تمام راه برای من صحبت می‌کرد و از وقایع بسیاری خبر میداد و آنچه را که در آینده تا زمان مرگم برایم پیش می‌آید گفت من از اندرزهای او بسیار لذت می‌بردم و آشنائی با چنین شخصی را از موهبت‌ پروردگار و ضیافت حضرت رضا‌ علیه‌السلام دانستم کم کم رسیدیم به قدمگاه به موضعی که شاگرد شوفر از مسافرین گنبدنما می‌گرفتند همه پیاده شدیم، موقع ظهر بود خواستم بروم و با رفقای شیرازی خود مثل گذشته بر سر یک سفره ناهار بخورم گفت آنجا مرو بیا با هم غذا بخوریم من خجالت کشیدم که پیش رفقای شیرازی نروم زیرا پیوسته در کنار هم غذا می‌خوردیم ولی چون ملزم شده بودم از حرف‌های او سرپیچی نکنم به ناچار با آن مرد موافقت کردم گوشه‌ای رفتیم و نشستیم از خورجین خود سفره‌ای بیرون آورد، نان تازه در آن بود با کشمش سبز شروع به خوردن کردیم برایم آن نان و کشمش بسیار لذتبخش بود پس از اینکه هر دو سیر شدیم گفت حالا می‌خواهی به رفقای خود سر بزنی و تفقدی کنی عیبی ندارد من برخاستم و به سراغ آنها رفتم و دیدم کاسه‌ای که مشترکاً از آن غذا می‌خورند پر از خون است و دست و دهان آنها به خون آلوده شده و خود اصلاً متوجه نیستند که چه می‌خورند هیچ نگفتم چون مأمور به سکوت در همهٔ احوال بودم نزد آن مرد بازگشتم گفت بنشین، دیدی رفقایت چه می‌خورند؟ تو هم از شیراز تا اینجا غذایت از همین چیزها بوده اما تا به حال نمی‌دانستی! غذای حرام و مشتبه چنین رنگ و طعمی دارد  گفت: حاج مؤمن وقت مرگ من رسیده من از این تپه بالا می‌روم و آنجا می‌میرم این دستمال بسته را بگیر در آن پول است صرف غسل و کفنم کن و هر جا که آقا سید هاشم صلاح بداند همانجا دفن کن گفتم: ای وای! تو می‌خواهی بمیری! گفت: ساکت باش من می‌میرم و این را به کسی نگو سپس رو به مرقد حضرت رضا علیه‌السلام ایستاد و سلام عرض کرد و بسیار گریه کرد و گفت: تا اینجا به پابوس آمدم ولی سعادت بیش از این نبود که به کنار مرقد مطهرت مشرف شوم از تپه بالا رفت و من حیرت زده و مدهوش بودم گوئی زنجیر فکر و اختیار از کفم بیرون رفته بود به دنبال او از تپه بالا رفتم دیدم به پشت خوابیده و پاهایش را رو به قبله دراز کرده و با لبخند جان داده است گوئی هزار سال است که مرده است از تپه پائین آمدم و به سرعت رفتم پیش آقای سید هاشم و سایر رفقا و داستان را گفتم خیلی تأسف خوردند و مرا مؤاخذه کردند که چرا به ما نگفتی و از این اتفاقات مطلع ننمودی؟ گفتم: خودش دستور داده بود و اگر می‌دانستم که بعد از مردنش نیز راضی نیست حالا هم نمی‌گفتم راننده ماشین و شاگرد حضرت آقا و سایر همراهان تاسف خوردند و همه با هم به بالای تپه آمدیم و جنازه او را پائین آورده و داخل ماشین قرار دادیم و به سمت مشهد رهسپار شدیم حضرت آقا می‌فرمودند: حقاً این مرد یکی از اولیای خدا بود که خدا مشرب صحبتش را نصیب تو کرد و باید جنازه‌اش با احترام دفن شود وارد مشهد شدیم، حضرت آقا مستقیم به حضور یکی از علما رفت و این واقعه را توضیح داد آن مرد عالم با جماعتی بسیار آمدند جنازه را غسل داده و کفن نمودند و بر او نماز خواندند و در گوشه‌ای از صحن مطهر دفن کردند و من مخارج را از دستمال میدادم چون از دفن فارغ شدیم پول دستمال نیز تمام شد نه یک شاهی کم و نه یک شاهی زیاد مجموع پول آن د ستمال دوازده تومان بود ↲معادشناسی، جلد۱، صفحه ۱۰۰ تا ۱۰۴ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° ☑️ ⇦ کــانال احـادیـث چـهــارده مـعـصــوم علیـه‌السـلام                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @Ahadis14masuom
28.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای جذاب تدبر در سوره فیل 🐘 توسط نوجوان ۱۲ ساله؛ 😍 محمدمهدی آهنی 👏 با یک مثال جالب و دیدنی 👌 تولید شده در استودیوی موسسه قرآنی راه بهشت تدبردرقرآن برای کودک‌ونوجوان 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمان توبه قبل از مرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: 🌹هرکس یکسال پیش از مرگش توبه کند، خداوندتوبه اش را می پذیرد. سپس فرمود:یکسال زیاد است. هرکس یک ماه پیش از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد. سپس فرمود: یک ماه بسیاراست. هرکس یک هفته قبل از مرگش توبه کند، خدا توبه اش را میپذیرد. سپس فرمود:یک هفته زیاد است. هرکس یک روز قبل از مرگش توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد. سپس فرمود یک روز زیاد است. هرکس پیش از دیدن ملک الموت و جایگاهش در آخرت، توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد. پس زودتر توبه کنید....🌹 چقدر مهربان است خالق زیبای من 📚 اصول کافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز که روز زیارتی امام رضاست...از دور و نزدیک...چشمان‌مان را ببندیم...دستی روی سینه بگذاریم و...با سلامی...زائر امام هشتم شویم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تفسیر سوره مبارکه مبارکه استماع این آیه شریفه به نیابت از شهید انتفاضه🌸 محمد حسین اثنی عشری🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی آقای طاهری در دیدار رهبر عزیزم ⬅️تا انتها ببینید احسنتم👏 ماشاءالله ...اللهم ثبت اقدامنا...
🌺کتاب خاطرات شهید احمدعلی نیری امام زمان عج دستم را گرفت 📌قسمت دهم شهید نیری خودش تعریف میکرد: خواب دیدم سوار یک ماشین شدیم.ما پشت ماشین نشسته بودیم و خودرو با سرعت از گردنه هایی عبور میکرد. این ماشین هیچ حفاظی اطراف خود نداشت. در سر هر پیچ یکی دونفر از کسانی که سوار شده بودند به پایین پرت می شدند! جاده خراب بود.ماشین هم با سرعت زیاد می رفت.یک باره به اطرافم نگاه کردم و دیدم فقط من پشت ماشین مانده ام!سر پیچ بعدی ان قدر با سرعت رفت که دست من هم جدا شد نزدیک بود از ماشین پرت شوم. اما در آن لحظه آخر فریاد زدم یا صاحب الزمان ... در همین حال یک نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زمین بیفتم.من به سلامت توانستم آن گردنه ها را رد کنم. در همین لحظه از خواب پریدم.فهمیدم که باید در سخت ترین شرایط دست از دامن امام زمان عج بر نداریم. وگرنه تندباد حوادث همه ما را نابود خواهد کرد.این ماجرا را احمد آقا در جمع بچه های مسجد تعریف کرد... ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) اللهم عجل لولیک الفرج 🍃🌹🍃