➕ادامه ی مطلب فوق (سفر به آمریکا)
در تمام پرونده های پزشکی او را دیوید نیوسام نام بردند. (جالب است بدانید که دیوید نیوسام در آن موقع نام حقیقی معاون وزارت امور خارجه آمریکا بود!) با اینکه کوشیده بودند ورود محمدرضا به این بیمارستان را کاملا سری نگه دارند؛ اما از همان لحظات اول ورود ما این موضوع علنی شد. و از محمدرضا به عنوان یک بیمار پولدار نهایت بهره برداری را می کردند و به منظور کمک برای تجهیز بخش سرطان شناسی بیمارستان و به عنوان شرکت در یک کار خیر مبلغ یک میلیون دلار به بیمارستان کمک کند! و این باج گیری آشکار از مردی در آستانه مرگ بود! محمدرضا که با مرگ دست و پنجه نرم می کرد هیچ چاره ای نداشت که این پول را بپردازد!
🖇منبع: فریده دیبا: ص۴۴۹_۴۵۱
📱 @ruzirouzgari
➕ادامه ی مطلب فوق (سفر به آمریکا)
هر چند دقیقه یک بار پزشک جدیدی با پرونده ای در دست وارد اتاق می شد و حال او را می پرسید و پس از چند سوال پیش پاافتاده از اتاق خارج می شد. ما بعدا دلیل مراجعه ی این همه پزشک را فهمیدیم که هریک از آنها برای هر بار معاینه محمدرضا ده هزار دلار حق ویزیت مطالبه کرده بود! پزشکان پس از چند مشاوره که به طول انجامید محمدرضا را به اتاق عمل بردند و در حالی که همه ی آزمایش ها و عکس ها نشان می داد که طحال او سه برابر اندازه معمولی بزرگ شده است. کیسه صفرای او را درآوردند! فردای روز عمل جراحی با جمعیت زیادی از دانشجویان مقیم آمریکا روبرو شدیم که شعار مرگ بر شاه می دادند! دخترم با لبخند دردناکی گفت: اینها نمی دانند که دیگر نیازی به مرگ بر شاه گفتن ندارند و شاه دارد می میرد!
🖇منبع: فریده دیبا: ص۴۴۹_۴۵۱
📱 @ruzirouzgari
➕دیدار هامیلتون جوردن رئیس کاخ سفید با محمدرضا
در این دیدار جوردن به محمدرضا می گوید اعلیحضرتا ما برای تقاضای انجام کاری نزد شما نیامده ایم. ما آمده ایم مشکلی را که در کار گروگان های آمریکایی در ایران با آن روبرو شده ایم برای شما تشریح کنیم و امکان مسافرت شما را به یک کشور دیگر در حضور خودتان بررسی کنیم. محمدرضا گفت: بسیار خوب من قبلا هم گفته ام که حاضرم هرکاری که از من ساخته است برای رهایی گروگان ها انجام دهم. گفتم اعلیحضرتا می خواهم با صراحت بگویم که به عقیده ما تا زمانی که شما در آمریکا هستید رهایی گروگان های ما را تهران میسر نخواهد بود.
🖇منبع: محمود طلوعی، پدر و پسر، تهران ۱۳۷۶، ص ۷۷۵_۷۷۷
📱 @ruzirouzgari
➕ادامه ی مطلب فوق (دیدار جوردن با محمدرضا)
محمدرضا گفت: این مطلب ممکن است درست یا نادرست باشد؛ ولی آنچه شما آقای جوردن و رئیس جمهورتان باید درک کنید این است کسانی که سفارت آمریکا در تهران اشغال کرده و اتباع شما را به گروگان گرفته اند کمونیست هستند. اینها دشمنان دیرین من هستند که موجبات سقوط مرا فراهم کردند؛ همان طور که سرانجام با خمینی هم به مبارزه بر خواهند خاست. من طی سی و هفت سال دوران سلطنت خود همیشه دوست ملت آمریکا بوده ام و حالا هم حاضرم به هر فداکاری برای حل مشکل گروگان ها تن در دهم. من آماده خروج از آمریکا هستم ولی کجا می توانم بروم ؟
🖇منبع: محمود طلوعی، پدر و پسر، تهران ۱۳۷۶، ص ۷۷۵_۷۷۷
📱 @ruzirouzgari
➕ادامه ی مطلب فوق ( دیدار جوردن با محمدرضا)
در اینجا کاتلر رشته سخن را به دست گرفت و گفت: اعلیحضرتا در دوازده روز گذشته رئیس جمهوری و وریز امور خارجه آمریکا برای ترتیب اقامت شما به کشورهای دیگه منفی بوده و امکانات ما در انتخاب کشوری که شما باید به آن مسافرت کنید بسیار محدود است. محمدرضا پرسید: آیا به سوئیس و اتریش هم مراجعه شده است؟ کاتلر پاسخ داد: بلی ولی هیچ یک از آنها در شرایط فعلی حاضر به پذیرفتن شما نیستند. محمدرضا با ناباوری گفت: آیا از این موضوع اطمینان کامل دارید؟ کاتلر گفت: بلی سفرای ما در هر دو کشور طی چهل و هشت ساعت گذشته با وزیران خارجه سوئیس و اتریش ملاقات کرده و پاسخ منفی گرفته اند. محمدرضا با صدای خفه و غمناکی گفت: باید بگویم که این جریان مرا غافلگیر و ناامید کرده است. مثل اینکه هیچ کشوری در این دنیای بزرگ حاضر به پذیرفتن من نیست.
🖇منبع: محمود طلوعی، پدر و پسر، تهران ۱۳۷۶، ص ۷۷۵_۷۷۷
📱 @ruzirouzgari
➕اجبار محمدرضابرای ترک آمریکا به نقل از فریده دیبا
آمریکا در پاناما ده ها هزار سرباز داشت. آنها چند پایگاه نظامی در پاناما و در اطراف کانال پاناما داشتند. محمدرضا و همراهانش با یک هواپیمای کوچک نیروی هوایی آمریکا از تگزازس روانه پاناما شدند و در فرودگاه هاوارد که در یک پایگاه آمریکایی قرار داشت، فرود آمدند. اقامتگاه محمدرضا در جزیره کونتادورا قرار داشت که ژنرال عمر توریخوس(ژنرال گارد ملی) در آنجا چند ویلای مجلل شخصی داشت. فورا معلوم شد که چرا توریخوس محمدرضا را پذیرفته است، او هم چشم به پول های محمدرضا دوخته بود.
📚منبع: فریده دیبا: ص۴۵۸
📱 @ruzirouzgari
➕محافظ شخصی برای محمدرضا از اسرائیل به از نقل فریده دیبا
اسرائیل در پاناما دست بازی داشت. آنها در پاناما هم سفیر داشتند هم وابسته نظامی. سفیر اسرائیل در پاناما مرتبا به دیدار محمدرضا و فرح می آمد. محمدرضا از سفیر اسرائیل خواست تا یک لطف شخصی به او بکند و از موساد(سازمان امنیتی اسرائیل) برای او یک محافظ شخصی استخدام کند. در مدت کمتر از دوازده ساعت ژنرال اسرائیلی به نام "مایک هراری" که انگلیس الاصل بود در ویلای محمدرضا حاضر شد و تا روز مرگ محمدرضا سایه به سایه همراه او بود.
📚منبع: فریده دیبا: ص۴۶۲
📱 @ruzirouzgari
➕خروج از پاناما و ورود به مصر
اخبار و اطلاعات نگران کننده باعث شد مجددا وضع روحی و مزاجی محمدرضا به وخامت گراییده و سلامتی ارزان او دچار بحران شود. هامیلتون جوردن از طریق منابع سی _آی _ اِ در جریان مسائل مربوط به محمدرضا قرار داشت، بدون آنکه توجهی را بربیانگیزد در سر راه مذاکره کنندگانی که از تهران بر می گشتند قرار گرفت و از آنها پرسید: آیا راهی برای آزادی گروگان ها باقی است؟مارسل سالامین با قاطعیت گفت: بله فقط تحویل محمدرضا! چوچو که از زیر همه ی کارها اطلاع داشت به محمدرضا گفت که دیگر ماندن جایز نیست باید از قبل از آنکه بازداشت شوید از پاناما بگریزید! اما به کجا؟!
📚منبع:فریده دیبا: ص۴۸۲_۴۸۷
📱 @ruzirouzgari
➕ادامه ی مطلب فوق(سفر به مصر)
فرح فورا به جهان سادات همسر انور سادات رئیس جمهوری وقت مصر تماس گرفت و ماوقع توطئه را برای تحویل محمدرضا اطلاع داد. چند دقیقه بعد سادات شخصا تلفن کرد و خواستار گفت وگو با محمدرضا شد. او به محمدرضا گفت که هواپیمای اختصاصی اش را برای بازگرداندن محمدرضا به مصر فورا روانه ی پاناماسیتی خواهد کرد. افراد نوریه گا که کلیه ی مکالمات تلفنی محمدرضا و فرح را استراق سمع می کردند موضوع تصمیم محمدرضا را برای ترک پاناما به اطلاع عمر توریخوس رساندند. در همین احوال از تهران خبر رسید که وزیر خارجه ایران صادق قطب زاده اطلاعیه ای منتشر کرده و از بازداشت محمدرضا در پاناما خبر داده است.
📚منبع: فریده دیبا: ص۴۸۲_ ۴۸۷
📱 @ruzirouzgari
➕ادامه ی مطلب فوق(سفر به مصر)
قبل از آنکه هواپیمای سادات از مصر به پاناماسیتی برسد، ما همه ی وسایل خود را جمع آوری کردیم و تصمیم گرفتیم به وسیله ی هلی کوپتر به فرودگاه پاناماسیتی برویم. در این موقع افسران و ماموران نوریه گا اطلاع دادند که به دستور سرهنگ نوریه گا، محمدرضا باید امشب در پاناماسیتی بماند و فردا کشور را ترک کند! آرمائو با شنیدن این خبر مطمئن شد که موضوع بازداشت محمدرضا در میان است بنابراین فورا با راکفلر تماس گرفت و گفت: اگر کاری نکنید محمدرضا را تحویل خواهد داد.در این موقع خود نوریه گا آمد و از محمدرضا علت تصمیم عجولانه برای ترک پاناما را پرسید. محمدرضا گفت: احتیاح به بستری شدن در بیمارستان و انجام معاینات پزشکی دارد.
📚منبع: فریده دیبا: ص ۴۸۲_۴۸۷
📱 @ruzirouzgari
➕ادامه مطلب فوق (سفر به مصر)
نوریه گا گفت در پاناما بیمارستان آمریکایی گورگاس وجود دارد و او می تواند در آن جا بستری شود. ولی محمدرضا گفت: ترجیح می دهد پاناما را ترک کند. در این موقع شخصی به نام کارلوس گارسیا که گفته می شد جراح عمومی و پزشک مخصوص عمر توریخوس است وارد شد و خواستار معاینه محمدرضا گردید. او پس از معاینه اظهار داشت پرواز برای محمدرضا در این شرایط خطرناک است و باید چند روز تحت معالجه در بیمارستان قرار بگیرد ولی محمدرضا نپذیرفت. گارسیا با عدم موافقت محمدرضا روبرو شده بود اصرار زیادی کرد که تا یک تزریق انجام دهد. در اینجا آرمائو و ماس به داد محمدرضا رسیدند و با خشونت از دکتر گارسیا خواستند محل را ترک کند.
📚منبع: فریده دیبا: ص۴۸۲_۴۸۷
📱 @ruzirouzgari
➕ادامهی مطلب (فوق سفر به مصر)
بعدا مطلع شدیم که گارسیا تصمیم داشته کار محمدرضا را تمام کند و او را با تزریق آمپول به قتل برساند. همه در انتظار ورود هواپیمای انور سادات بودیم که وضع جسمی و مزاجی محمدرضا رو به وخامت گذاشت و او دچار مشکل تنفسی شده بود و به زمین افتاد او را فورا به بیمارستان منتقل و بستری کردند. محمدرضا احتیاج به عمل جراحی داشت و همین باعث شد عزیمت مان از پاناما دو هفته به تاخیر بیافتد. ما مجبور شدیم یک هواپیمای متعلق به شرکت اورگرین را اجازه کنیم و پس از سه ماه اقامت در پاناما به سمت مصر حرکت کنیم در فرودگاه قاهره پرزیدنت انور سادات و همسرش جهان خانم به استقبال آمده بودند. سادات با دیدن محمدرضا آشکارا یکه خورد. گفت : خدا را شکر می کنم که شما زنده اید!
📚منبع: فریده دیبا: ص ۴۸۲_۴۸۷
📱 @ruzirouzgari
➕روزهای تبعید محمدرضا به نقل از احمدعلی انصاری
در مصر به علت بیماری برنامه ورزش تعطیل شده بود. معمولا من و خانم دکتر لوسیا پرنیا پای بازی محمدرضا بودیم. ساعت بازی ورق بعد از ناهار ساعت ۱ و تا ساعت ۵ و ۶ به طول می انجامید و بعد استراحتی می کرد تا ساعت ۸ شب و وقت شام برسد. بعد از شام مجددا به بازی ورق می گذشت یا به دیدن فیلم سینمایی و یادم هست از جمله فیلم هایی که خیلی مورد علاقه محمدرضا بود سریال "با کشتی عشق" بود که مخصوصا در مصر این سریال را برای محمدرضا تهیه می کردند و او با علاقه به تماشای آن می نشست.
📚منبع: من و خاندان پهلوی، احمدعلی مسعود انصاری، ص۱۵۷
📱 @ruzirouzgari
➕عدم حمایت آمریکایی ها از محمدرضا به نقل از فریده دیبا
داستان رفتن ما از ایران و سرگردانی در مصر، مراکش، پاناما، مکزیک و آمریکا بسیار عبرت آموز بود. یک جمله ی محمدرضا همیشه آزارم می داد؛ هنگامی که آمریکایی ها به بهانه های مختلف میکوشیدند او را به ایالات متحده راه ندهند و موجبات عصبانیت رژیم انقلابی ایران را فراهم نیاوردند، محمدرضا در یک مکالمه تلفنی به راکفلر گفت: "آیا در این دنیای بزرگ جایی پیدا نمی شود تا روزهای آخر عمر خود را در آسایش بگذرانم؟!"
📚منبع: فریده دیبا
📱 @ruzirouzgari
➕ادامه ی مطلب فوق(آخرین سفر شاه)
محمدرضا با باربارا والترز خبرنگار ای بی سی مصاحبه کرد. والترز از جمله روزنامه نگاران غربی بود که با محمدرضا روابط حسنه داشت او همیشه برای روزنامه نگاران برجسته ی آمریکایی و اروپایی بیش از روزنامه نگاران ایرانی اهمیت قائل بود. در عین حال بیشتر اوقات که روزنامه های غربی درباره ش می نوشتند خشمگین می شد. او به باربارا والترز گفت که بحث درباره رقم میلیاردها دلار پوچ و مسخره است. مردم نمی دانند یک میلیارد دلار چقدر پول است تا چه رسد به ۲۵ میلیارد دلار که او را متهم به داشتنش می کنند. او قبول کرد که بی چیز نیست ولی شاید ثروتمندتر از بعضی میلیونر های آمریکایی نباشد و او ثروت خودش را بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار تخمین زد.
📚 منبع: شوکراس، ۱۳۸۱، ص ۱۴۶_۱۴۷
📱 @ruzirouzgari
➕ نقل از کتاب آخرین سفر شاه نوشته ویلیام شوکراس
در طول ماه فوریه کاخ سفید یکی از ماموران سیا را دو بار نزد محمدرضا فرستاد. این شخص را نه بخاطر شناختی که از ایران داشت بلکه به واسطه اینکه نوعی جاذبه از او تراوش می کرد انتخاب کرده بودند. آمریکاییان به فرهاد سپهبدی اظهار کردند که ملاقات این مامور با محمدرضا باید به کلی سری بماند. بنابراین سفیر در دفترچه یادداشت به جای نام او واضح ترین علامت مشخصه جسمانی او را یادداشت کرد: سیبلو. محمدرضا به "سیبلو" اظهار داشت که از به راه انداختن یک حمام خون اجتناب کرده و امیدوار است این کار او به این معنی باشد که روزی سطلنت بتواند در زندگی ایرانیان نقشی ایفا کند. او گفت که اکنون دیگر با رهبران نظامی ایران در تماس نیست: در واقع بیشتر از آنان یا اعدام یا بازداشت شده و یا در مخفیگاه ها با سه می بردند.سیبلو از مشاهده شکل ظاهری و رفتار محمدرضا یکه خورد. رهبر متکبر و مغرور ناپدید شده بود و جای او یک مرد خرد و درمانده باقی مانده بود.
📚منبع: شوکراس، ۱۳۸۱، ص ۱۴۵
📱 @ruzirouzgari
➕ادامه ی مطلب فوق (آخرین سفر شاه)
فرح می گفت: برای من این یک دوره واقعا دشوار بود. نمی دانستم او می داند یا نه. پزشکان با او گفتگو می کردند اما بی آنکه واژه "سرطان" را بکار ببرند. به جای آن از واژه های سار کوما(غده بدخیم) و یا لنفوما (غده لنفاوی) استفاده می کردند. شب ها شوهرم با من صحبت و چند جمله آنان را بیان می کرد. روز بعد من به دیدار پزشکان می رفتم و می پرسیدم: به او چه گفتید انها پاسخ می دادند همه چیز را به گفتیم ولی واژه "سرطان" را بکار نبردیم. بدین سان تمام پاسخ های من با آنچه پزشکان به او گفته بودند تطبیق می کرد. مدت مدیدی این بازی ادامه داشت. سپس او از من می پرسید: به نظر تو چرا این همه قرص به من می خورانند؟ من پاسخ می دادم: چون خون تو به اندازه کافی پلاکت تولید نمی کند.
📚منبع: شوکراس، ۱۳۸۱، ص۳۰۶
📱 @ruzirouzgari
➕ادامه ی مطلب فوق(آخرین سفر شاه)
دولت آمریکا مرگ محمدرضا را به طرزی آشفته و بی ربط تلقی کرد، بدون اینکه اشاره ای به اتحاد طولانی او با ایالت متحده بکند. بیانیه فقط متذکر شده که " محمدرضا برای مدتی استثناً طولانی یعنی ۳۷ سال رهبر ایران بوده است. تاریخ نشان خواهد داد که او در زمانی که تحولات عمیقی صورت گرفت، کشورش را رهبری می کرد. مرگ او نشانه پایان یک عصر در ایران می باشد."
📚منبع: شوکراس، ۱۳۸۱، ص ۵۳۱
📱 @ruzirouzgari
➕مخارج همراهان محمدرضا در زمان تبعید
محمدرضا عمدا اطرافیانش را تشویق می کرد او را ترک کنند و سراغ زندگی خود بروند. به این ترتیب طی چند روز تعداد اطرافیان محمدرضا و ما به چند نفر تقلیل یافت. آنچه محمدرضا را نگران می ساخت ولخرجی ها و عیاشی های این همراهان بود. انها هر غلطی می خواستند می کردند و پول آن را به حساب محمدرضا می گذاشتند. واضح بود که همه می خواهند او را بدوشند. محمدرضا بلاخره آب پاکی را روی دست همه ریخت و گفت: ما فعلا در تبعید هستیم و پولی نداریم به شما بدهیم اگر کسی می تواند مخارج خود را تامین کند می تواند همراه ما باشد؛ در غیر این صورت بهتر است به ایران برگردد.
📚منبع: فریده دیبا، ص ۴۱۸
📱 @ruzirouzgari