روضه یا سخنوری کوتاه
مجلس یزید لعنت الله
گفتن از دروازه تا کاخ راه زیادی نبود اما این قدر جمعیت زیاد بود و اهل بیت رو در شهر گردوندن غروب بود کاروان رسیدن به کاخ یزید ملعون
اقبال الاعمال به نقل از امام سجاد علیه السلام نقل می کنه من رو روی شتر بی محمل سوار کرده بودن «و راس الحسین علی عَلَم» سر حسین بالای نیزه دور و بر ما همه با نیزه آماده بودن هر کدام از این زن وبچه گریه می کرد با نیزه آرام می کردن
اما عرضه بداریم یا صاحب الزمان
همه این مصیبت ها رو عمه سادات دید و صبر کرد اما یه جا بود طاقت زینب تمام شد
اونم اون لحظه ای بود که ببینه سر بریده برادر روی تشت طلا داره قرآن تلاوت می کنه
اما اون ملعون دست ببره با چوب خیزران ...
اینجا بود گفتن زینب دستهای بسته شو بالا برد گریبان چاک کرد ...
فاما زینب فاهوت ای جیبها فشقتها ...
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
علویّات گرفتارِ یزیدند اى واى
با چه زجری دمِ این کاخ رسیدند اى واى
صندلی بود ولی یکسره سر پا بودند
ایستادند و زِ پادرد بریدند اى واى
وسط طشت کلیمی به سخن آمده بود
چوبها بهرِ لبش نقشه کشیدند اى واى
دخترانش همگی بر لبشان مُشت زدند
آه اینها مگر از دور چه دیدند؟! اى واى
یک نفر حرف زد و چند نفر غش کردند
حرفهای بدی انگار شنیدند اى واى
پیش چشمِ همه شلاّق به زینب میخورد
تکیهگاه حرم افتاد و خمیدند اى واى
منبری رفت به منبر و علی را سَب کرد
نیمه جان پایِ همین درد شدیدند اى واى
خطبه خواندند و ورق جانب مولا برگشت
آبروی همه را خوب خریدند... اى واى
آه، یاران روزگارم شام شد
نوبتِ شرحِ ورودِ شام شد
شام شهرِ محنت و رنج و بلا
شام، یعنی سختتر از کربلا
شام یعنی مرکزِ آزارها
آل عصمت را سربازارها
شام یعنی از جهنم شومتر
اهل بیت از کربلا مظلومتر
شام یعنی ظلم و جور بیحساب
اهل بیتِ عصمت و بزم شراب
در ورود شام، از شمر لعین
کرد خواهش امکلثوم حزین
کای ستمگر بر تو دارم حاجتی
حاجتی بر کافرِ دون همتی
ما اسیران، عترت پیغمبریم
پرده پوشان حریم داوریم
خواهی ار ما را بری در شهرِ شام
از مسیری بر که نبود ازدحام
بلکه کمتر گِرد عترت صف زنند
خنده و زخمِ زبان و کف زنند
آن جنایت پیشه آن خصمِ رسول
بر خلاف گفتۀ دخت بتول
داد خُبث طینت خود را نشان
برد از دروازۀ ساعاتشان
پشت آن دروازه خلقی بیشمار
رخت نو پوشیده، دست و پا نگار
بهر استقبال، با ساز و دهل
سنگشان در دست، جای دسته گل
ریختند از هر طرف زنهای شام
آتش و خاکستر از بالای بام
زینب مظلومه بود و گرد وی
هیجده خورشید، بر بالای نی
هیجده آئینۀ حق الیقین
هیجده صورت زِ صورت آفرین
هیجده ماه به خون آراسته
با سر ببریده بر پا خواسته
رأس ثارالله زِ خون بسته نقاب
سایبان زینب اندر آفتاب
آن سوی محمل سرِ عباس بود
روبهرو با رأس خیرالناس بود
یک طرف نی سر طفل رباب
بر سر نی داشت ذکرِ آب آب
ماه لیلا جلوهگر بر نوکِ نی
گه به عمّه گه به خواهر چشم وی
بس که بر آل علی بیداد رفت
داستانِ کربلا از یاد رفت
خصم بد آئین به جای احترام
کرد اعلان بر یهودیهای شام
کاین اسیران ،عترت پیغمبرند
وین زنان از خاندان حیدرند
این سرِ فرزندِ پاکِ حیدر است
روز، روزِ انتقام خیبر است
طبقِ فرمانِ امیرِ شهرِ شام
جمله آزادید بهر انتقام
این سخن تا بر یهود اعلام شد
شامِ ویران شامتر از شام شد
آن قدر آل پیمبر را زدند
دختران ناز پرور را زدند
خندههای فتح بر لب میزدند
زخمها بر قلب زینب میزدند
آن یکی بر نیزهدار انعام داد
این به زینالعابدین دشنام داد
پیر زالی دید در شامِ خراب
بر فراز نیزه قرصِ آفتاب
آفتابی نه سری در ابرِ خون
لب کبود اما رخ او لالهگون
بر لبش ذکرِ خدا جاری مدام
سنگها از بام گویندش سلام
از یکی پرسید این سر زِ آن کیست
گفت این رأس حسین بن علیست
این بود مهرِ سپهرِ عالمین
نجل احمد یوسفِ زهرا حسین
وای من ای وای من ای وای من
کاش میمردم نمیگفتم سخن
آن جنایت پیشه با خشمِ تمام
زد بر آن سر سنگی از بالای بام
آن سر آن آئینۀ حق الیقین
اوفتاد از نیزه بر روی زمین
ریخت زین غم بر سرِ خورشید خاک
گشت قلبِ آسمانها چاک چاک
شاعر: استاد حاج غلامرضا سازگار
🏴🏴💔
از سینه آه در غمت ای ماه می كشم
بار غم تو را چو پر كاه می كشم
بر نوك نیزه جان اخا غبطه می خورم
او حنجر تو بوسد و من آه می كشم
🏴🏴💔
6_144232837847018985.mp3
8.16M
یا ایّهاالرّسول! بیا ببین
رسیده منزل آخر حسین
یا ایّهاالرّسول! بیا ببین
چه میکند یزید با سر حسین
بیا ببین
که ضربههای خشک چوب خیزران
رها نمیکند لب تر حسین
بیا ببین
ببین چگونه دارد از تمام لحظهها سپید میشود
تمام گیسوان دختر حسین
ببین میان تشت، سورههای عشق
که گشته آیههای پرپر حسین
طنین فکنده در تمام آسمان
صدای گریههای مادر حسین
صدای مادری که میوهی دلش
شبیه سیب سرخ، بین تشتی از طلا شده
چه کربلا! چه پر بلا
ولی چه مجلسی که پر بلاتر از
تمام کربلا شده
میان درد و التهاب
میان مجلس شراب
محاسنی به خون خضاب
تمام رازها برملا شده
به چشم مبتلا به اشک سرخ خواهر حسین
📲 @southosein
6_144232837847032022.mp3
5.51M
ابتدای عاشقی...
روز و ماه و سالمو...
از محرمت بگم
باز کمه نمیدونم...
از کدوم غمت بگم
تو یه نصف روووز...
پیر شدی برات بمیرم
اسیر شدی برات بمیرم
تویی که زنده کردی... قیام اهل بیت رو
چه فاتحانه خوندی... تو کوفه ما رأیتو
زمزمه باد صبا... وازینبا وازینبا
ای تالی تلوِ مجتبی... وازینبا
تو کوه صبری مرحبا... وازینبا وازینبا
یا ...زینب ...مولاتی .یا زینب..
ابتدای عاشقی... امتداد کربلا
یا شریکة الحسین ... ای نماد کربلا
تو یه نصف روز... پیر شدی برات بمیرم
اسیر شدی برات بمیرم۲
هلال نیزه ها و... غم غروب محمل
سرت شکست و خونت... بروی چوب محمل
به سوی شام و کوفه ام... ای لشکرصاحب زمان
چه ظالمانه میبرند
نمیروم ولی مرا...
به این بهانه میبرند
نمیرم ولی مرا به تازیانه میبرند
یا زینب مولاتی ...
چشم صاحب الزمان
خون میباره از غمت
روضه اسارت و قتله گاه و علقمه
تو یه نصف روز... پیر شدی برات بمیرم
اسیر شدی برات بمیرم۲
روی لب تو انا....الیه راجعونه
روی لب حسینه ...تو چوب خیزرونه
به طمع گندم ری.... وازینبا
سرها رود بالای نی.... وازینبا
ای از شام و بزم می.... وازینبا
یا ...زینب... مولا تی یا ...زینب
📲 @southosein
6_144232837847057055.mp3
28.3M
یه زخم دیگه اومده، رو زخم داغ کربلا
سری که روی نیزه بود، رسیده تو تشت طلا
چه شامِ بلایی، چه شام بلایی
روضهی مکشوفه شده، بیادبیه شامیا
مخدرات و میبرن، مجالس حرامیا
آیهی تطهیرو کجا بردن
به مجلس یزید آوردن
یه عدهای شراب میخوردن
چجوری از خدا نترسیدن
حال رقیه رو نمیدیدن
دور سر حسین، رقصیدن
سیدنالغریب حسین جانم...
یه خط این روضه و یه، دنیایی بیچاره شده
حجاب اهل بیت شدن، آستینای پاره شده
چه داغ عظیمی، چه داغ عظیمی
زینبی که حتی کسی، سایشو هم ندیده بود
یه محرم اونجا داشت فقط، اونم سر بریده بود
(سر برادرش توی تشته
از سفر تنور برگشته
کوچه به کوچه روی نی گشته)۲
بگم چه کرد یزید ملعونو
گذاشت جلوش، سر پر از خونو
یه جوری زد، بشکنه دندونو
📲 @southosein