eitaa logo
ذاکرین الحسین (نوحه.روضه.مولودی/متن)
6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
23 فایل
هیات و مجموعه آموزشی (جهادتبین) ارتباط با ما🔄 @Adminsafiranzynab اینستاگرام🛜🎦 https://instagram.com/safiranzynab313?igshid=MzMyNGUyNmU2YQ==
مشاهده در ایتا
دانلود
28.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محرم ۱۴۰۲ روضه حضرت علی اصغر(ع) حاج سعید حدادیان 😭😭😭😭😭 https://eitaa.com/safiranzynab
29.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ادامه در کلیپ بعدی👇 روضه حضرت علی اصغر(ع) حاج سعید حدادیان 😭😭😭😭😭 https://eitaa.com/safiranzynab
2_144182259132938735.mp3
16.67M
🎤•| |• پسرش زیر عبا بود و به میدان آمد لب او خشک ولی اشک به چشمان ترش همه دیدند زبان دور لبش میچرخاند چه تبی داشت مگر ماهی کوچک جگرش سر سوزن رمق از تشنگی اش داشت نداشت رو به آخر شده دیگر نفس مختصرش دست زیر سر و دیدند که بالا آمد هلهله بود و کف و خنده فقط دور و برش حرمله گودی زیر گلویش را تا دید بی هوا تیر رها کرد به سمت پسرش ناگهان دید سرش سمت عقب برگشته پدرش مات شده سمت مقابل نظرش بچه ها دست بابا خونی شده گمونم شیش ماهه قربونی شده بعد از آن روز سرش را به سر نیزه زدند همه جا زود تر از باد رسیده خبرش مادرش دید ولی سوخت کنار ناقه بی تعادل شد و از نیزه زمین خورد سرش حرمله از سر پر خون تو نان در آورد تو به این رو سر گندم ری افتادی هر چه کردند سرت را روی نی بند کنند کاش میشد که نشد پی در پی افتادی بی تعادل روی سر نیزه تکان می خوردی هر کجا باد وزید از روی نی افتادی سرت آنقدر سبک بود که حتی یک بار نیزه دار تو نفهمید که کی افتادی سر بچم روی نیزه سر باباش روبروشه الهی مادر بمیره سر نیزه تو گلوشه گلوی نازک تو جا برای نیزه نداشت به جای نیزه اگر تیر بود بهتر بود ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا و سروش↙️ @southosein https://eitaa.com/zakerinhosein
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ وَالْحَمْدُ حَقُّهُ كَمَا يَسْتَحِقُّهُ حَمْداً كَثِيراً، وَأَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلّا مَا رَحِمَ رَبِّى، وَأَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ الشَّيْطَانِ الَّذِى يَزِيدُنِى ذَنْباً إِلَىٰ ذَنْبِى، وَأَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ كُلِّ جَبَّارٍ فَاجِرٍ، وَسُلْطَانٍ جَائِرٍ، وَعَدُوٍّ قَاهِرٍ . اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِى مِنْ جُنْدِكَ فَإِنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغَالِبُونَ، وَاجْعَلْنِى مِنْ حِزْبِكَ فَإِنَّ حِزْبَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛وَاجْعَلْنِى مِنْ أَوْلِيَائِكَ فَإِنَّ أَوْلِياءَكَ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ، اللّٰهُمَّ أَصْلِحْ لِى دِينِى فَإِنَّهُ عِصْمَةُ أَمْرِى، وَأَصْلِحْ لِى آخِرَتِى فَإِنَّها دَارُ مَقَرِّى، وَ إِلَيْهَا مِنْ مُجاوَرَةِ اللِّئَامِ مَفَرِّى، وَاجْعَلِ الْحَيَاةَ زِيادَةً لِى فِى كُلِّ خَيْرٍ، وَالْوَفَاةَ رَاحَةً لِى مِنْ كُلِّ شَرٍّ؛اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَتَمَامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلِينَ، وَعَلَىٰ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَأَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِينَ، وَهَبْ لِى فِى الثُّلَثَاءِ ثَلَاثاً: لَاتَدَعْ لِى ذنْباً إِلّا غَفَرْتَهُ، وَلَا غَمّاً إِلّا أَذْهَبْتَهُ، وَلَا عَدُوّاً إِلّا دَفَعْتَهُ، بِبِسْمِ اللّٰهِ خَيْرِ الأَسْمَاءِ، بِسْمِ اللّٰهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَالسَّماءِ، أَسْتَدْفِعُ كُلَّ مَكْرُوهٍ أَوَّلُهُ سَخَطُهُ، وَأَسْتَجْلِبُ كُلَّ مَحْبُوبٍ أَوَّلُهُ رِضَاهُ، فَاخْتِمْ لِى مِنْكَ بِالْغُفْرانِ يَا وَلِىَّ الْإِحْسَانِ. ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا و سروش↙️ @southosein https://eitaa.com/zakerinhosein
2_144182259132483838.mp3
40.79M
🎤•| |• لحظه هاى ‌اذان ‌مغرب ‌بود تازه ‌باریده ‌بود ‌باران ‌هم داشت ‌از‌ مسجد ‌محله ‌مان پخش‌ میشد‌ صداى ‌قرآن‌ هم مسجدى ‌ها‌ براى‌ افطارى گاه ‌نان‌ و ‌پنیر ‌میدادند ولى ‌آن روز ‌از ‌قضا ‌دیدم دم ‌افطار ‌شیر‌ میدادند یادم ‌آمد‌ دم‌ بساط ‌شیر پرچمى ‌بود ‌و ‌نقش ‌آن ‌این‌ بود جان ‌عالم ‌فداى ‌طفل ‌رباب این‌ عبارت‌ چقدر‌ سنگین‌ بود در ‌میان‌ شلوغى ‌مسجد یک ‌نفر‌ مثل ‌یک ‌گدا ‌آمد ناگهان ‌لحظه اى ‌به ‌چشم من زن‌ همسایه ‌آشنا‌ آمد بین ‌آن ‌روزه ‌دارها ‌آن ‌روز دیدم ‌او‌ را‌ شبیه‌ بیگانه دیدمش ‌که ‌میان‌ دستانش کاسه ‌اى‌ شیر‌ میبرد ‌خانه اندکى ‌میشناختم ‌او ‌را خانم ‌ساده‌ و ‌ملیحى ‌بود ولى ‌اینجا‌ چه‌ میکند‌ آخر زن‌ همسایه‌ که ‌مسیحى ‌بود طاقتم ‌طاق‌ شد ‌پى ‌اش‌ رفتم گفتم‌ اینجا‌ چه ‌میکنید‌ شما گفتم ‌این ‌شیر ‌نذرى ‌ماهاست گفت میدانم التماس‌دعا تا‌ که ‌چشمش ‌به‌ چشم ‌من ‌افتاد زود‌ بالا گرفت ‌شیون ‌او گفت ‌در ‌خانه ‌کودکى ‌دارم ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا و سروش↙️ @southosein https://eitaa.com/zakerinhosein
حالا رباب مانده و یک عمر آرزو...😭🖤 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا و سروش↙️ @southosein https://eitaa.com/zakerinhosein
2_144182259132534222.mp3
11.79M
🎤•| |• کسی قدر من واسه لبات بی تاب نیست شبیه هاجر هر جا که میرم آب نیست پاتو رو خاک بکوب اسماعیل شاید از خاک بجوشه زمزم اما نه! برمی‌گرده عباس، بهت قول میدم شلوغ شده بیرون خیمه مادر گمون کنم که اومده آب آور تموم شد غصه… سکینه با گریه اومد پیش من میخونم از چشمات عموتو کشتن شروع شد غصه «لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر» بابا تنها شد، پاشو علی کاری کن به جای عباس، پاشو علمداری کن ای کاش صدتا پسر داشتم تا تووی راهش فدا میکردم از اول آرزوم این بوده، دعا می‌کردم آبرومو بخر میون میدون لشکریارو به عقب برگردون خدا به همرات زره به قدّ تو ندارن مادر قنداقه رو می‌بندمش محکم‌تر خدا به همرات «لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر» حسین حرف میزد، تیری صداشو قطع کرد سه شعبه خورد به اصغر، رگاشو قطع کرد بند قلب منم شد پاره خونش پاشید به روی بابا لبهاش خشک از عطش بود و شد، فدای مولا قنداقشو کاش نمی‌کردم محکم دست و پا میزنه به سختی بچه‌ام گلم پرپر شد بین سر و تنش جدایی افتاد شیش ماهه توو آغوش باباش جون داد گلم پرپر شد «لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر» ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا و سروش↙️ @southosein https://eitaa.com/zakerinhosein
سفره ے این خٰانواده شیر مِیدان پَروَر است قٰاسِم و اڪْبر ند‍ٰ‌ارَد،اصغَرَش هم حیدر است ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا و سروش↙️ @southosein https://eitaa.com/zakerinhosein
18.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀روضه علی اصغر_ع بچه شیر خوارم رفت مادرش رفته گهواره بخره وسط خیابون حال مردم دیدن داره😭 پدرش نمیونه برگرده خونه😭 https://eitaa.com/safiranzynab
2_144182259132938735.mp3
16.67M
🎤•| |• پسرش زیر عبا بود و به میدان آمد لب او خشک ولی اشک به چشمان ترش همه دیدند زبان دور لبش میچرخاند چه تبی داشت مگر ماهی کوچک جگرش سر سوزن رمق از تشنگی اش داشت نداشت رو به آخر شده دیگر نفس مختصرش دست زیر سر و دیدند که بالا آمد هلهله بود و کف و خنده فقط دور و برش حرمله گودی زیر گلویش را تا دید بی هوا تیر رها کرد به سمت پسرش ناگهان دید سرش سمت عقب برگشته پدرش مات شده سمت مقابل نظرش بچه ها دست بابا خونی شده گمونم شیش ماهه قربونی شده بعد از آن روز سرش را به سر نیزه زدند همه جا زود تر از باد رسیده خبرش مادرش دید ولی سوخت کنار ناقه بی تعادل شد و از نیزه زمین خورد سرش حرمله از سر پر خون تو نان در آورد تو به این رو سر گندم ری افتادی هر چه کردند سرت را روی نی بند کنند کاش میشد که نشد پی در پی افتادی بی تعادل روی سر نیزه تکان می خوردی هر کجا باد وزید از روی نی افتادی سرت آنقدر سبک بود که حتی یک بار نیزه دار تو نفهمید که کی افتادی سر بچم روی نیزه سر باباش روبروشه الهی مادر بمیره سر نیزه تو گلوشه گلوی نازک تو جا برای نیزه نداشت به جای نیزه اگر تیر بود بهتر بود ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا و سروش↙️ @southosein https://eitaa.com/zakerinhosein