بسم الله النور
سال ۸۲ بود
تازه راه کربلا به صورت غیر رسمی باز شده بود
اقا امیر رضا که همه کاره هیات بود ،بی تاب زیارت شد وبا اینکه بدن بعد از چند عمل جراحی به تحلیل رفته بود ،عازم شد
خدا هنوز تازه یک دختر خواستنی به نام زهرا به او عنایت کرده بود اما
ان کس که تورا شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
در کوههای مهران ،راه بلد محلی ،راه را گم میکند
واین زائر با معرفت حضرت با لبان تشنه ،ارباب عطشان را زیارت وجان میدهد
حسرت برم به محتضری کاخرین نفس
روی تو دید و خنده زد و گفت یا حسین
شادی روح این زائر به ظاهر ناکام در زیارت و در عالم واقع در آغوش خود ارباب، فاتحه و صلواتی عنایت فرمایید