📚گنج تواضع
گنج تواضع
یکی از پادشاهان فاضل فرزندش را چنین پند میداد:
اگر میخواهی تا همه خلایق را با دادن مال دوست خود گردانی خزانه مملکت خالی میگردد و این مقصود حاصل نشود.
لیکن فروتنی کن و روی خوش نشان ده که همه ی خلایق دوست شما گردند بدون اینکه از خزانه اموال شما چیزی کم شود.
گنج خواسته را پایان است اما گنج تواضع را پایانی نیست. چنانکه از تواضع دوستی به دست آید و از تکبر هزار چندان دشمنی...
📚لطائف الامثال
#داستان_آموزنده
#منبع_استوری_مناسبتی
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
••✾🌻🌻🍂🌻🌻✾••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁#پاییزهمرفت!
⛄️ #زمستانآمد
💖 حساب کن! با مهربانی
دل چند نفر را بدست آوردی
و با غرور شیشه دل
چند نفر را شکستی؟
🍁 مهربان باش که
دفتر خاطره هایت
آکنده از مهربانی باشد
وعشق و محبت....
💖 #مهربانیرافراموشنکنیم
#داستان_آموزنده
#منبع_استوری_مناسبتی
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
••✾🌻🌻🍂🌻🌻✾••
#STORY..
چهخوبشدکهعشقشما
روزیقلبِمنشد..💚🙂
#چهارشنبههایرضوی✨
#داستان_آموزنده
#منبع_استوری_مناسبتی
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
••✾🌻🌻🍂🌻🌻✾••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️دنیا چه جائیه ...!؟
🎙#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
حال دنیا را
پرسیدم من از فرزانه ای
گفت : یا آّب است,
یا خاک است , یا پروانه ای !
گفتمش احوال عمرم را بگو , این عمر چیست ؟
گفت یا برق است , یا باد است , یا افسانه ای!
گفتمش این ها که می بینی , چرا دل بسته اند
گفت یا خوابند , یا مستند , یا دیوانه ای !
گفتمش احوال جانم را پس از مردن , بگو ؟
گفت یا باغ است یا نار است , یا ویرانه ای !
" ابوسعید ابوالخیر "
#داستان_آموزنده
#منبع_استوری_مناسبتی
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
••✾🌻🌻🍂🌻🌻✾••
-
یـلـدایفـاطـمـی...🌺
استوࢪے¦story📲
#فاطمیه🖤
#یلدای_فاطمی🌱
#یلدا 🌙
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi-
اونایی که آخرش نفهمیدن ایام فاطمیه چه روزهایی هستش این عکسهارو بخونن
طبق نظر آیت الله خامنهای و اکثرمراجع شب #یلدا که امشب باشه، مصادف با ایام فاطمیه نیست. روز شهادت سهشنبهی هفته بعد هستش و یکی دوروز قبل و بعدش ایام فاطمیه دوم میشه. البته اگرم امشب مصادف با فاطمیه داشت، منافاتی با سنت حسنه شب یلدا که صلهرحم هست نداشت.
السلام علیکِ یا فاطمةالزهرا، یاحضرت مادر🖤
#داستان_آموزنده
#منبع_استوری_مناسبتی
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
••✾🌻🌻🍂🌻🌻✾••
به خدا اعتماد کن ...
گاهی بهترین ها را بعد از تلخ ترین ها به تو می دهد ..
تا بیشتر قدر داشته هایت را بدانی
🌸آخرین روز پاییزتون پربرکت
از خدا برایتان بهترین دلخوشی ها رو
می خواهم🌸
#داستان_آموزنده
#منبع_استوری_مناسبتی
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
••✾🌻🌻🍂🌻🌻✾••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠یکی از شاه کلید ها
برای وارد شدن برکات در زندگی....🌱
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
🍀 #زیباییهای_آفرینش
واینخلقتبه عشـ💜ـق توستایانسان!
#یادآورینعمتها_انسانراعاشقخدامیکند
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
هارون الرشید به همراه مهمانانش عیسی بن جعفر برمکی و مادر جعفر برمکی در قصر نشسته بود و حوصله اش سر رفته بود
از سربازان خواست بهلول را بیاورند تا آنها را بخنداند
سربازان رفتند و بهلول را از میان کودکان شهر گرفته و نزد خلیفه اوردند
هارون الرشید به بهلول امر کرد چند دیوانه برای ما بشمار
بهلول گرفت : اولین دیوانه خودم هستم و با اشاره دست به سمت مادر جعفر برمکی گفت این دومین دیوانه هست
عیسی با حالتی عصبی فریاد زد : وای بر تو برای مادر جعفر چنین حرفی می زنی ؟
بهلول خندید و گفت : صاحب اربده سومین دیوانه هست
هارون از کوره در رفت و فریاد زد :
این دیوانه را از قصر بیرون کنید آبرویمان را برد
بهلول در حالی که روی زمین کشیده می شد گفت : تو هم چهارمی هستی هارون !
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ویدئو_استوری (پروفایل)
دست عشق از دامنِ دل دور باد
مىتوان آيا به دل دستور داد ؟
👤 قيصر امين پور
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨رفیق عزیزم
⚪️✨سفیدی برف را برای روحت
❤️✨سرخی انار را برای قلبت
⚪️✨شیرینی هندوانه را برای عشقت
❤️✨و بلندای یلدا را برای زندگی قشنگت
⚪️✨آرزومندم
❤️✨پیشاپیش یلدا مبارک 🌸🍃
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
🔴سرگذشت زن نازا
این زن درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که «برات» به خواستگاری ام آمد و من خیلی زود با شادمانی لباس سفید عروس را به تن کردم. همسرم اگرچه پادوی بازار بود و هر روز در یک فروشگاه کار می کرد اما من به درآمد اندکش توجهی نداشتم. هر روز پای سفره شام انتظارش را می کشیدم چون بدون او لقمه غذا از گلویم پایین نمی رفت. عاشق «برات» بودم و چیزی جز او نمی دیدم، او هم با من مهربان بود و من در عمق چشمانش «دوست داشتن» را با همه وجودم حس می کردم اما هر روز، هر ماه و هر سال که از زندگی مشترک مان سپری می شد ترسی عجیب قلبم را می لرزاند و نگرانی در چشمانم موج می زد چرا که با گذشت چند سال از زندگی مشترک هنوز باردار نشده بودم.
آرام آرام حرف و حدیثها در میان اطرافیانم آغاز شد به گونهای که مرا «اجاق کور» می خواندند. آن قدر برای معالجه نازایی نزد پزشکان مختلف رفته بودم که دیگر حتی شنیدن نام داروی نازایی نیز آزارم می داد. داروهای گیاهی، شیمیایی، سنتی و توصیهها و تجربه های دیگران هم فایده ای نداشت. همسرم اگرچه سعی می کرد خودش را خونسرد نشان بدهد اما می دانستم در وجودش غوغایی برپاست. برای کاهش این فشارهای روحی و روانی، هر کاری را که از من می خواست برایش انجام می دادم. هیچ کدام از خواسته های همسرم را کسر شأن نمی دانستم و از صمیم قلبم در برابرش تعظیم می کردم. «برات» در زمینه تعمیر لوازم برقی و خانگی مهارت یافته بود و دیگر خودش تعمیرگاه داشت.
حدود ۱۸سال از این زندگی مشترک می گذشت که آرام آرام سوءظن عجیبی در وجودم رخنه کرد. رفتار و گفتار «برات» به شدت تغییر کرده بود، دیگر آن حس عمیق «دوست داشتن» در چشم هایش وجود نداشت. هر روز با یک بهانه جدید پای سفره شام می نشست و طوری از بچه سخن می گفت یا به گوشه دیگر سفره خیره می شد که جگرم را آتش می زد. با چشمانی اشک آلود و بغضی در گلو لقمه غذا را می بلعیدم.
اگرچه در این ماجرا تقصیری نداشتم ولی به دلیل همین نازایی انواع فشارهای روحی و روانی را تحمل می کردم تا جایی که بالاخره برات برگه ای را مقابلم گذاشت و از من برای ازدواج دوم رضایت گرفت. با آن که از صمیم قلبم راضی به این کار نبودم اما برای خوشحالی شوهرم از هیچ کاری دریغ نداشتم. در عین حال حتی ذره ای تصور نمی کردم که روزی برات هوویی بر سرم بیاورد ولی سوءظنی عجیب مانند خوره به جانم افتاده بود، چرا که احساس می کردم او با زن دیگری در ارتباط است و دیگر عاشقانه نگاهم نمی کند.
این بود که ناخواسته به تعقیب او پرداختم و متوجه شدم در منطقه پایین شهر وارد منزل فردی غریبه شد و چند دقیقه بعد در حالی از آن خانه خارج شد و پشت فرمان پرایدش نشست که دختری کم سن و سال او را همراهی می کرد. آن ها به منطقه ییلاقی طرقبه رفتند و داخل رستوران شدند. من هم بلافاصله با همان خودروی اجارهای به محله آن دختر بازگشتم. تحقیقاتم به بهانه امر خیر نشان داد «لیلا» دختری ۱۶ساله و از اتباع خارجی است که بعد از فوت پدر، در کنار مادرش زندگی می کند. او با همسرم چهار ماه قبل از آن و زمانی که برای تعمیر تلویزیون به خانه آنها رفته بود آشنا شده بود. حدود دو سال این راز را در سینهام نگه داشتم اما وقتی روزی در حال عصبانیت به این ارتباط اشاره کردم، دیگر برات هم رابطه اش را علنی کرد و گفت: «یا بساز یا طلاق بگیر! چون همسرم باردار است و من باید بیشتر روزها را نزد او باشم.» با دلی شکسته تصمیم به طلاق گرفتم و نزد آن دختر ۱۸ساله رفتم و به عاشق شوهر ۴۳سالهام گفتم: میدانی آشیانه مرا خراب کردی تا سایبانی برای خودت درست کنی؟!
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
#حدیث_روز #مهربان_باشیم
🌹مولاامیر المومنین علی (علیه السلام) می فرمایند:
از لغزش دیگران خوشحال مباش زیرا نمی دانی روزگار با تو چه خواهد کرد....
یعنی بدان که دنیا دار مکافات است....
پس همیشه برای همه از خدا خوبی سلامتی و موفقیت بخواهیم و از نابودی و لغزش دیگران هرگز خرسند نشویم به امید خدا
〰➿〰➿〰➿
🌹حضرت فاطمه عليها السلام :
بِشرٌ في وَجهِ المُؤمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ؛
خوش رويى هنگام روبه رو شدن با مؤمن، بهشت را بر فرد خوش رو واجب مى كند.
📖بحار الأنوار، ج 75، ص 40
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#هرروزیک_آیه
✨أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ
🕊السَّمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ
✨ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۷۹﴾
✨آيا به سوى پرندگانى كه در فضاى آسمان
🕊رام شده اند ننگريسته اند جز خدا كسى
✨آنها را نگاه نمى دارد راستى در اين
🕊قدرت نمايى براى مردمى كه ايمان
✨مى آورند نشانه هايى است (۷۹)
📚 سوره مبارکه النحل
✍آیهٔ ۷۹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🤲🏻 «قرائت دسته جمعی حدیث شریف کساء»
📺 به رسم هر ساله در بلند ترین شب سال و در کنار خانوادهایمان با قرائت دست جمعی "حدیث شریف کساء" رحمت و برکت الهی را از درگاه پروردگار طلب کنیم
🕘امشب ساعت ۲۰:۲۰ از شبکه سه سیما
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
✨﷽✨ #دعا_درمانے
💠▫️روزی شخصی خدمت حضرت علی(ع) میرود و میگوید یا امیر بنده به علت مشغله زیاد نمیتوانم همه دعاها را بخوانم،چه کنم؟
♥️•☜حضرت علی(ع) فرمودند:↯
💠▫️خلاصه تمام ادعیه را به تو میگویم ، هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خواندی
❶ (الحمدلله علی کل نعمه)
📝⇦خدایا شکرت برای هر نعمتی که به من دادی
❷ (و اسئل لله من کل خیر)
📝⇦واز خداوند میخواهم هر خیر و خوبی را
❸ (و استغفر الله من کل ذنب)
📝⇦خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم
❹ (واعوذ بالله من کل شر)
📝⇦خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها
📚بحار الانوار ، ج۹۱
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظهی ورود به بهشت چطوریه؟😍
اول درِ بهشت رو باز میکنن و شما تا اونجا رو میبینید انقدر ذوقزده میشید که..
+ بهشتِ خدا رو براتون آرزو میکنم♥️
@ssamte_khoda
@story_ziba_mazhabi