🔴 هشت حالتی که غذا خوردن در آن ها نکوهیده است:
🍽 غذا خوردن در حالت غیربهداشتی
🍽 غذا خوردن به شیوه غیراخلاقی
🍽 غذا خوردن خارج از حالت عرف جامعه
🍽 غذا خوردن در حالت تکیه زده
🍽 غذا خوردن در حالت خوابیده بر شکم
🍽 غذا خوردن در حالت دراز کشیده
🍽 غذا خوردن در حالت راه رفتن
🍽 غذا خوردن در حالت جنابت
📚 دانشنامه احادیث پزشکی، ج ۲، ص۱۱۳
✅ایمان و عمل، دو همزاد در قرآن که هیچ کدام به تنهایی فایدهای ندارد
✍اسلام همواره مىگويد ايمان و عمل، به طورى كه «اَلَّذينَ امَنوا وَ عَمِلُوا الصّالحات» حكم يک ترجيعبند را در قرآن پيدا كرده يعنى مكرر در مكرر در آيات قرآن اين تعبير آمده است؛ يعنى ايمان و عمل در قرآن حكم دو همزاد را دارند. قرآن با اين تعبيرِ خودش مىخواهد بفهماند كه ايمان، به تنهايى براى سعادت كافى نيست؛ عمل هم منهاى ايمان به جايى نمىرسد و اثرى براى انسان ندارد. ايمان يعنى بينش، البته بينش صحيح، بينش خاصى كه قرآن مىگويد و از شناخت خدا شروع مىشود، و عمل يعنى جنبش. بينش خاص و جنبش بر اساس آن بينش.
خيلى از اطلاعات در جهان، اطلاع است بدون اين كه به انسان ايده بدهد. ولى بعضى از علمها و اطلاعها و بينشهاست كه خودبهخود به انسان ايده و آرمان مىدهد. ايمانى كه در اسلام مطرح است چون ايمانِ به خدا و ايمانِ به معاد و ايمانِ به رسالت پيغمبر(ص) است، خود به خود به انسان آرمان مىدهد؛ يعنى ايمان مذهبى فقط علم و اعتقاد نيست، آرمان هم در آن هست.
💥آن وقت اين ايمان كه بينشى است توأم با يک آرمان، جنبشى مىخواهد متناسب با همان ايمان و همان آرمان، به تعبير قرآن «عَمِلُوا الصّالِحاتِ» عمل شايسته، يعنى حركت و جنبشى متناسب و بر اساس آن ايمان و آن آرمان.
📚مرتضی مطهری، گریز از ایمان و گریز از عمل،
151-149 (با تلخیص)
⚜ *حکایتهای پندآموز* ⚜
✍گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید. پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! کسی برنخاست. گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد! باز کسی برنخاست. گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید.
❤️🍃❤️
❌ #پنج_سنت_غلط_ازدواج❌
1⃣مهریه سنگین
✳️مهریه هر چه کمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیکتر است،
❗️ چون طبیعت ازدواج معامله که نیست
❗️ خرید و فروش که نیست
❗️ اجاره دادن که نیست
✅زندگی دو انسان است.
⚠️این ارتباطی به مسائل مالی ندارد.
💢 ولی شارع مقدس یک مهریهای را معین کرده که باید یک چیزی باشد.
‼️ اما نباید سنگین باشد.
⏪بایستی عادی باشد جوری باشد که همه بتوانند انجام دهند.
رهبر انقلاب ۱۳۷۴/۵/۱
🔰تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث
💠پروردگار حکیم زن و مرد را به گونه ای آفریده که زن و مرد مکمل یکدیگرند.
💠علامه طباطبایى (ره) در این باره مى فرماید:
هر یک از #زن و مرد، به دستگاه خاصّى مجهّز شده است، به گونه اى که در عمل، هر یک، کار دیگرى را #تکمیل مى کند و تولید #نسل، برآیندى از مجموع آن دو است.
💠پس هر یک از زن و #مرد، فى نفسه ناقص و نیازمند دیگرى است و از مجموع آن دو، یک واحد تام به وجود مى آید که مى تواند تولید نسل را موجب شود. به دلیل همین نقص و #نیازمندى است که هر یک از آن دو به سوى دیگرى کشیده مى شود تا با پیوند با او #آرامش یابد؛ زیرا هر ناقصى مشتاق #کمال خویش است و هر نیازمندى به کسى یا چیزى مایل است که نیاز او را برطرف سازد.
💢این جاذبه طبیعى، ضامن اجرایى مدبّر حکیم جهان، براى بقاى نسل انسان و سایر حیوانات است
📚تفسیر المیزان، ج16، ص166
💠#مقایسه کردن همسرت در #زندگی، باعث میشود که #عشق همیشگی تان از بین برود.
💠وقتی که شما شروع به مقایسه همسرتان کردید، دو اتفاق ممکن است رخ دهد.
🔸 اول اینکه #عزت_نفس وی را از بین می برید
🔹دوم اینکه ممکن است از شما فاصله بگیرد و دیگر نخواهد ارتباطی که قبلا با شما داشته را ایجاد کند.
✅در هر صورت مقایسه کردن فقط رابطه شما و همسرتان را تخریب خواهد کرد. پس از این کار دست بکشید.
*عبرت بگیریم*
اقای قرائتی نقل کرد:
روزی به مسجدی رفتیم امام مسجد، که دوست پدرم بود گفت
داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد:
روزی شخص ثروتمندی یک من انگور خرید و به خدمتکار خود گفت انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و
خود به سر کاری که داشت رفت.
عصر که به خانه برگشت به اهل و عیالش
گفت لطفا انگور را بیاورید تا با بچه ها انگور بخوریم،
همسرش با خنده گفت:
من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم،
خیلی هم خوش مزه و شیرین بود ...!
مرد، با تعجب گفت تمامش را خوردید!؟
زن لبخند دیگری زد و گفت بله تمامش را!
مرد، ناراحت شد و گفت:
یک من انگور خریدم یک حبۀ اون رو هم برای من نگذاشته اید!!!
الان هم داری می خندی، جالب است ...!خیلی ناراحت شد و بعد از اندکی که به فکر فرو رفت ...
ناگهان از جا برخواسته از خانه خارج شد.
همسرش که از رفتار خودش شرمنده شده بود او را صدا زد ولی جوابی نشنید، مرد، ناراحت اما متفکر رفت سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشت.
به او گفت: یک قطعه زمین می خواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری کرد.
سپس نزد معمار شهر رفته و از او جهت ساخت مسجد دعوت بکار کرد و او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برد و به او گفت:
می خواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلوی چشمانم ساخت آن شروع شود.
معمار هم وقتی عجله مرد را دید تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع به کار ساخت و مسجد کرد.
مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن شد به خانه اش برگشت.
همسرش به او گفت: کجا رفتی مرد!؟
چرا بی جواب و بی خبر!؟
مرد در جواب همسرش گفت:
هیچ ... رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم.
همسرش گفت چطور؟ مگر چه شده!؟
اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کم لطفی کردیم معذرت می خواهم.
در جواب زن، مرد با ناراحتی گفت:
شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید
البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست!
جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده ام
چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید!؟
و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف کرد.
امام جماعت تعریف می کرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر، الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده ...
۴۰۰ سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد می باشد، چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت.
ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد،
محبوب ترین مردم، تو را فراموش می کنند حتی اگر فرزندانت باشند.
امام على عليه السلام :
هان! ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. از آن حضرت درباره معناى اين فرمايش سؤال شد. امام انگشتان خود را به هم چسباند و آنها را ميان گوش و چشم خود گذاشت و آن گاه فرمودند: باطل اين است كه بگويى: شنيدم و حق آن است كه بگويى: ديدم.
اَما اِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اِلاّ اَرْبَعُ اَصابِـعَ - فَسُئِلَ عَنْ مَعْنى قَولِهِ هذا، فَجَمَعَ اَصابِعَهُ وَ وَضَعَها بَيْنَ اُذُنِهِ وَ عَيْنِهِ - ثُمَّ قالَ: اَ لْباطِلُ اَنْ تَقولَ: سَمِعْتُ وَ الْحَقُّ اَنْ تَقولَ: رَأَيْتُ.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص198
مهارت گفتگو
اگر کسی با معجزه زبان آشنا شود و بتواند از این معجزه استفاده کند، به یکی از بهترین سلاح های دنیا مجهز شده است. سلاحی که در زندگی اجتماعی او به شدت او را کمک خواهد کرد و در بسیاری از تنگناها و سختی ها او را نجات خواهد داد.زبان عضوی کوچک، که قادر است کارهای بزرگی را در این عالم انجام دهد. ما در طی روز استفاده های زیادی از زبانمان می کنیم، سخنرانی ها، گفتگوها، پاسخگویی به ارباب رجوع و …
همهی این تعاملات بدون استفاده از زبان، بسیار سخت و دشوار است. شاید بدون زبان ما قادر نبودیم در هنگام کار، بسیاری از احساسات مثبت و منفی خود را ابراز کنیم و کار کردن برایمان بسیار مشکل و غیرقابل تحمل می شد، اما یادتان باشد “اگر کار کردن بدون مهارت گفتگو سخت باشد، زندگی کردن محال است.”
منظور از زندگی، لذت بردن از فضای گرم صمیمی خانواده یا دوستان است. گفتگوهایی که از زمان رسیدن ما به خانه شروع می شود ،گفتگوهایی که با صمیمی ترین دوستان یا کسانی که عاشقشان هستیم ، فرزندان و همسرمان آغاز میکنیم .
ولی جالب اینجاست که خیلی از دردسرها و مشکلات زناشویی و اجتماعی ما نیز از ناحیه ی همین زبان و ندانستن فنون گفتگو و سخنوری است.یکی از مهم ترین استفاده های زبان ، در گفتگوها و صحبت های خانوادگی است. زمانی که می نشینیم و با همسرمان شروع به صحبت می کنیم، با او درد و دل می کنیم،از اتفاقات خسته کنندهی یک روز کاری تا ناهار بدمزهی شرکت می گوییم.
همهی این صحبتها می تواند عاملی باشد برای به آرامش رسیدن و رفع خستگی بعد از یک روز پرتنش کاری.
اما اگر به آمار بنگریم ، می بینیم، زن و شوهرها نه تنها از گفتگو با یکدیگر به آرامش نمی رسند، بلکه به دلیل تنش های زیاد، از آن فراری اند. زیرا گفتگوهای خانوادگی اغلب پایان خوشی ندارد و به دعوا ختم می شود، در نتیجه زن و شوهری که قرار بود بعد از یک روز دوری، از کنار هم بودن لذت ببرند. به محض ورود به خانه، با سَلامی سرد، سوال تکراری شام چی داریم را می پرسند، تلفن همراه را برمی دارند و با دوستان مجازیشان گفتگو می کنند و خوش می گذرانند.
هدایت شده از سبک زندگی دینی
💎اصول گفتگوی برنده-برنده:
١- بدون هيچ سوگيری از اينكه نتيجهٔ بحث حرف شما با طرف مقابل چه خواهد شد وارد گفتگو شويد.
٢- در هر زمان فقط و فقط راجع به يک موضوع اصلی صحبت كنيد و مسائل ديگر را به ميان نكشيد چون منجر به فاصله گرفتن از نتيجهگيری بحث میشود.
٣- به صحبتهای طرف مقابل به دقت گوش بدهيد و به هيچ عنوان بين حرف او نياييد.
٤- بعد از اينكه مطمئن شديد كه حرف های او تمام شده است، نظر خودتان را بيان كنيد. اين كار بدون متقاعدسازی انجام شود و در اين بين به احساس طرف مقابل توجه كنيد كه آمادگی شنيدن حرفههای شما را داشته باشد، در غير اينصورت گفتگو را به زمان ديگری موكول كنيد.
٥- با گفتگو راجع به نظرات يكديگر تصميمی بگيريد كه هر دو طرف سود ببرند و به دنبال برنده و بازنده بودن نباشید.
دقت كنيد كه زمان اين گفتگو بسيار مهم است و بايد وقتی باشد كه هر دو طرف در شرايط نرمال و عادی به دور از هر نوع خشمی باشند.