eitaa logo
سبک زندگی دینی
124 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
23 فایل
آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 نام نیک است که باقی ماند تا می توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد... 🌤 نگران قیامت نباش اگر... 🌱 قرآن: اگر با ایمان به خدا و روز قیامت، به کارهای صالح و نیکو بپردازی، مطمئن باش روز قیامت برایت نگران کننده و ترسناک نخواهد بود! | آیه ۱۱۲ سوره طه
💥قال الامام علی علیه‌السلام: أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْيَا دَارٌ لاَ يُسْلَمُ مِنْهَا إِلاَّ فِيهَا. 🔹آگاه باشيد! دنيا خانه‌اى است كه كسى در آن ايمنى ندارد جز آنكه به جمع آورى توشۀ آخرت پردازد. 📜 نهج‌البلاغه، خطبه ۶۳
18.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 💭چطور میشه یار امام زمان بود؟! ❌با تنبلی و وقت گذروندن تو فضای مجازی و ... میشه؟!! ‼️آیا میدونی حوائج و خواسته های امام چیه؟! یا فقط میدویی سمت امام و زیارت، برای حوائج خودت؟!! 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان اهل محبته💚 حتی وقتی که ما هیچ توجهی به ایشان نمیکنیم...
✅فتنه های آخرالزمان ✍️امام رضا (علیه السلام ) فرمودند: فتنهء بعضی از کسانی که ادعای محبت ما را دارند بر شیعیان ما ، از فتنهء دجال سخت تر است! راوی پرسید: چرا؟ 💭 حضرت فرمودند: چون با دشمنان ما دوستی و با دوستان ما دشمنی می کنند ، این کار آن ها باعث خلط حق و باطل شده و امر را بر مردم مشتبه می سازد ، تا جایی که مؤمن از منافق تشخیص داده نمی شود . 📚 صفات الشیعة ، ص ۸ 📚 وسائل الشيعة ، ج ۱۶ ، ص ۱۷۹ 📚 بحار الأنوار ، ج ۷۲ ، ص ۳۹۱
خلوت‌نشینِ باور تنهایي‌ام تویی ای سبزپوش كعبه دل‌ها ظهور کن
داستان سید عبدالکریم کفاش سید عبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان (عج) قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زد. روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد ، برایم پینه می زنی؟»  سید عرض کرد: آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم. حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد.  پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟» سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت : قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید "کفش مرا پینه می زنی" داد و فریاد می کنم آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید ! حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.» (کتاب روزنه هایی از عالم غیب؛ آیت الله سید محسن خرازی)
امام(ع) به سراغ شما بیایند* یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه را داشت و از عدم موفقیت خود، رنج می برد. مدتها ریاضت کشید و آنچنان که در میان طلاب حوزه نجف مشهور است، شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد. مدتها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست و ریاضتها کشید، اما باز هم نتیجه ای نگرفت. ولی شب بیداریهای فراوان و مناجاتهای سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید. روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان(ع) برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی». به عشق دیدار، رنج این مسافرت توانفرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!» با اشتیاق ازجا برخاست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید حضرت ولی عصر(ع) آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز می گویند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند. در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم! این قفل دو عباسی (هشت شاهی) ارزش دارد؛ زیرا پول کلید آن، بیش از ده دینار نیست، شما اگر ده دینار (دو شاهی) به من بدهید، من کلید این قفل را می سازم و ده شاهی، قیمت آن خواهد بود! پیرزن گفت: نه، به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، شما را دعا می کنم. پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم، زیرا در معامله دو عباسی، بیش از یک شاهی منفعت بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت شاهی می خرم و باز تکرار می کنم: قیمت واقعی آن دو عباسی است، چون من کاسب هستم و باید نفعی ببرم، یک شاهی ارزانتر می خرم! شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود و با خود می گفت: من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است. پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛ همین که پیرزن رفت امام(ع) به من فرمودند: «آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.»1 پی نوشتها: *برگرفته از: محمدرضا باقی اصفهانی، عنایات حضرت مهدی(ع) به علما و طلاب، ص204-202، به نقل از: سرمایه سخن، ج1. 1 .ملاقات با امام عصر، ص268.
✳️ باید مضطر و بیچارهٔ او شویم! 🔻 مهم این است که بدانیم کلید کار این است که باید «مضطر» و بیچارهٔ او شویم، و تنها «علم» و «معرفت»، با همهٔ ارزشی که دارد، راه به جایی نمی‌برد. 🔸 اگر لیوان آبی در مقابلمان باشد، یقین به وجودش داریم. خاصیت آب را هم می‌دانیم. اگر یک دانشمند فیزیک یا شیمی باشیم، ترکیب شیمیایی و خواص فیزیکی و شیمیایی آن را هم می‌دانیم؛ اما این علم و یقین حرکتی در ما ایجاد نمی‌کند تا به سمت آن دست دراز کنیم. چرا؟ چون «تشنه» نیستیم؛ «عطش» نداریم؛ دردِ آب نداریم. ولی اگر در یک بیابان خشک تشنه شدیم و به عطش شدید گرفتار شدیم و جگرمان سوزش پیدا کرد، آن وقت یقین به وجود آب هم لازم نیست. حتی اگر احتمال بدهیم که در چند کیلومتری آب وجود دارد، به طرفش می‌دویم! 🔺 پس آنچه حرکت و تلاش و شور و گرمی می‌آورد، «نیاز» و «احتیاج» و «اضطرار» و «دردمندی» است؛ نه علم و یقین. 👤 📚 از کتاب | ج۱ 📖 ص ۲۴
💠 صادق آل محمد علیه السلام فرمودند: 🔅 «هیچ چیز نزد خدا از صرف نمودن مال برای امام علیه السلام محبوب تر نیست و بدرستی که خداوند در عوض یک درهم که مؤمن از مال خود به مصرف امام برساند به اندازه کوه احد در بهشت به او عطا می فرماید.» 📚(کافی/ج۱/ص۵۳۸) 📌این صدقه دادن های اول صبحت به نیت سلامتی امام زمانت (اگر چه مبلغ اندکی باشد) خیلی اوضاع و احوال زندگی ات را سر و سامان می دهد، مطمئن باش مولای کریم و سخی، بدهکار تو و من نمی مانند و چیزی را پیش خود نگه نمیدارد بلکه به حکم آیه قرآن با بهتر از آن برایمان جبران می کند. امتحان کن برداشتن قدمی برای امام زمانت را…
امام مهدی علیه‌السلام؛ فإنّا نُحیطُ عِلْماً بِانْبائِکُمْ 💫 ما بر تمام آنچه بر شما می‌گذرد، احاطه داریم! یکی پشت شلوغی‌های ذهن من، همیشه دلتنگ من است؛ و من حواسم نیست!