eitaa logo
سبک زندگی دینی
126 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
23 فایل
آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر چه سبز نوشتیم، در خفا زردیم مسیرهای فرج را مدام سد کردیم میان جمعه و شنبه چه فرق وقتی تو به انتظار نشستی تا که برگردیم شاعر: زهرا آراسته‌نیا چقدر منتظر و بی قرارمانی تو شبیه ابر بهاری ز مهربانی تو حضور گرم تو احساس می شود دائم همیشه و همه جا در کنارمانی تو بگیر دست مرا تا به آسمان برسم منم که اهل زمینم‌، وَ آسمانی تو کریمی و همه جا حرف این کرامت هاست خدا کند که مرا هم زِ در نرانی تو سه شنبه های توسل، میان زائرها گمان کنم که در این صحن جمکرانی تو دعای پشت سر ما دعای وتر شماست شبیه فاطمه در فکر نوکرانی تو چه حاجتم به دو دنیا، که من تو را دارم خوشم چو بنده، نوازی، به تکه نانی تو وحید محمدی
‌‌💢 . 💢 یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف ، پس از اقامه نماز پشت سر ، دیدم که  ایشان شدیدا دارند گریه میکنند و شانه هایشان از شدت گریه تکان میخورد . رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم : ببخشید اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتادید؟ ایشان فرمودند : یه لحظه (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) را دیدم که پشت سر من اشاره نموده و فرمودند : آقای مدنی ! نگاه کن ! شیعیان من بعد از نماز، سریع می روند دنبال کار خودشان و هیچ کدام برای من دعا نمیکنند .. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است! و من از گلایه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) به گریه افتادم . پ. ن: از مادر شهید حسن باقری پرسیدند: چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟! جمله خیلی قشنگی گفتند: نگذاشتم در زندگی‌مان گم شود. دعای ندبه: 🚩 بنفسی اَنت مِن مُغیّب لَم یَخلُ مِنّا... جانم به‌فدایت ای غایب از نظری که در میان ما حضور داری...
🍀 عمران و آبادی مهدوی 🔻 «وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ وَ أَحْیِ بِهِ عِبَادَکَ». 🤲 خدایا به دست او کشورهایت را آباد کن و بندگانت را به‌وسیله او زنده فرما! 📚 فرازی از دعای عهد
✳️ امام؛ حاکم قلعه‌ی وجود منتظر صادق 🔻 آنچه مهم است و یک «منتظر صادق» باید همه‌ی همت و سعی خود را به آن معطوف کند، این است که روح و قلب و سرّ و اخفای او تسلیم اراده‌ی «ولی خدا» شود و قلعه‌ی وجود را کاملا در تحت اختیار و اراده‌ی او قرار دهد. آن‌گاه وقتی حجت خدا حاکم این قلعه شد، نورانیت و طهارت او همه‌ی وجود و حرکات و رفتار و گفتار را پاک و نورانی می‌کند و چنین قلعه‌ی توحیدی از آفات و خطرات دنیا و آخرت در امنیت کامل قرار می‌گیرد. 🔸 امام باقر (ع) ضمن بیاناتی به ابوخالد کابلی فرمودند: ای اباخالد! هیچ بنده‌ای به محبت و ولایت ما نمی‌رسد، مگر اینکه خداوند قلبش را پاک کند. و بنده‌ای به پاکی و طهارت قلبی نمی‌رسد، مگر اینکه تسلیم ما باشد و به مقام سِلم برسد. وقتی اینگونه شد، خداوند او را از حساب شدید سالم نگه می‌دارد و روز قیامت کبری از هراس در امان است». 🔺 بدون تردید کسی که محبت و ارادت و تسلیم به امام این‌گونه در زوایای قلبش جای گرفته است، یار و سربازی فداکار و قابل اطمینان برای او خواهد بود. 👤 📚 از کتاب | ج۲ 📖 صفحات ۲۶۰ و ۲۶۱
داستان روزی یک پستچی آمد و یک پاکت نامه به دست سید ابوالحسن اصفهانی داد، ایشان نامه را باز کردند و در داخل آن دو ورقه بود یک ورقه اشعار شخصی سُنی در ردّ اعتقاد به وجود حضرت مهدی(عج) بود که برای صاحب نامه فرستاده بود. و ورقه دیگر نامه‌ای بود که نویسنده آن درباره اعتقاد شیعه به مهدی(عج) از مرحوم سید دلیل و استدلال خواسته بود. مرحوم سید ابوالحسن نامه را خواندند و لبخندی زدند. سپس آن نامه را به صدای بلند خواندند. نامه از طرف «بحرالعلوم یمنی» بود وبرای« اثبات وجود امام زمان» درخواست کرده بود. مرحوم سید ابوالحسن همان وقت جواب نامه او را نوشتند: «شما به نجف مشرف شوید تا من امام زمان(عج) را به شما نشان بدهم»! نامه را مُهر کردند و به دامادشان سید جواد اشکوری دادند وگفتند: ببر در پست بینداز. دو ماه از این قضیه گذشت، شبی بعد از این که سید ابوالحسن در صحن امیرالمؤمنین(ع) نماز مغرب و عشاء را خواندند، یکی از شیوخ عرب به نام شیخ عبدالصّاحب آمد و به ایشان گفت: «بحر العلوم یمنی به نجف آمده است و در محله فلان جا منزل کرده است»، سید ابوالحسن گفتند: «باید همین حالا به دیدنش برویم». ایشان همراه با عده‌ای از علما برای دیدن بحرالعلوم حرکت کردند. دامادهایشان و پسرشان سید علی هم همراهشان بودند، ما هم رفتیم.  بالاخره وقتی رسیدیم و تعارف به عمل آمد، بحرالعلوم یمنی شروع به صحبت در آن زمینه کرد. سید ابوالحسن گفت: الآن وقت صحبت کردن نیست، چون من عجله دارم، فردا شب برای شام به منزل ما بیایید تا آنجا با هم صحبت کنیم. و با هم به منزل بازگشتیم. فردا شب، بحرالعلوم با پسرش سید ابراهیم به منزل« سید ابوالحسن» آمدند. پس از صرف شام، سیدابوالحسن، خادمشان را صدا زدند وگفتند: مشهدی حسین! چراغ را روشن کن، می‌خواهیم بیرون برویم. بعدازخاموشی ، سید ابوالحسن و بحرالعلوم یمنی و فرزندش سید ابراهیم و مشهدی حسین آماده بیرون رفتن شدند. ما هم خواستیم همراه آنان برویم، اما ایشان فرمودند: «نه هیچ کدامتان نیایید». هر چهار نفر آنها بیرون رفتند و چون تا برگشتن آن‌ها زمان زیاد گذشت، ما آن شب نفهمیدیم که کجا رفتند. فردا صبح از سید ابراهیم پسر بحرالعلوم یمنی سؤال کردیم: دیشب کجا رفتید؟ سید ابراهیم خندید و با خوشحالی گفت: «الحمدلله استبصرنا ببرکة الامام السید ابوالحسن»؛ ما به برکت امام سید ابوالحسن شیعه شدیم! مجدداً پرسیدم: کجا رفتید؟ گفت: «رحنا بالوادی مقام الحجة»؛ در وادی السّلام به مقام حجت(عج) رفتیم. وقتی به اطراف مقام رسیدیم، سید ابوالحسن چراغ را از خادمشان گرفتند و گفتند: اینجا بنشین تا ما بر گردیم، مشهدی حسین همان جا نشست و ما سه نفر وارد مقام شدیم. وقتی در فضای مقام داخل شدیم، «سیدابوالحسن» چراغ را زمین گذاشتند و کنار چاه رفتند و وضو گرفتند و داخل مقام شدند و ما بیرون مقام قدم می‌زدیم. سپس سید ابوالحسن مشغول نماز شدند. پدرم چون معتقد به مذهب شیعه نبود، لبخند می‌زد و می‌خندید. ناگهان صدای صحبت کردن بلند شد. پدرم با تعجب به من گفت: کسی اینجا نبوده است! آقا با چه کسی صحبت می‌کند؟! دو سه دقیقه صدای صحبت‌ها را می‌شنیدیم، اما تشخیص نمی‌دادیم که صحبت درباره چیست، هیچ یک از مطالب مشخص نبود. ناگهان سید صدازد: «بحرالعلوم ! داخل شو». پدرم داخل شد، من هم خواستم به داخل مقام بروم اما سید فرمود: «نه تو نیا!». باز به قدر چهار - پنج دقیقه صدای صحبت می‌شنیدم، اما صحبت‌ها را تشخیص نمی‌دادم.  ناگهان یک نوری که از آفتاب روشن‌تر بود، در مقام حجت تابش کرد و «صیحه پدرم» به صدای عجیبی بلند شد. پدرم یک صیحه زد و صدایش خاموش شد. سپس سید ابوالحسن صدازد: سید ابراهیم! بیا پدرت حالش به هم خورده است. آب به صورتش بزن و شانه‌هایش را بمال. آب به صورتش زدم و شانه‌هایش را مالیدم. پدرم چشم‌هایش را باز کرد و با صدای بلند گریه می‌کرد. بی‌اختیار از جا بلند شد و روی قدم‌های سید ابوالحسن افتاد و پاهای سید را می‌بوسید و دور سیّد طواف می‌کرد و می‌گفت: «یا بن رسول الله! یابن رسول الله! یابن رسول الله! التوبة! التوبة! التوبة»! پس از آن سید ابوالحسن، مذهب شیعه را به او تعلیم دادند و او(پدرم) شیعه شد و من هم شیعه شدم. به هر حال این قضیه گذشت و بحرالعلوم هم به یمن بازگشت. چهار ماه بعد زوّار یمنی به نجف آمدند و پول‌های زیادی برای سید ابوالحسن آوردند، به همراه نامه‌ای که سید بحرالعلوم توسط زوّار به حضور سید فرستاده بود و و از او تشکر و قدردانی کرده بود. درآن نامه نوشته بود: «از برکت عنایت و هدایت شما تا کنون دو هزار و اندی از مقلّدین من شیعه دوازده امامی شده‌اند».
💠 امام علی علیه‌السّلام: 🔹 منْ عَرَفَ قَدْرَ نَفْسِهِ لَمْ يُهِنْهَا بِالْفَانِيَاتِ 🔸كسى كه ارزش خود را بشناسد، خويشتن را با امور فناپذير خوار نگرداند. 📗 غرر الحكم، ح 8628 هرچه کم توقع تر باشیم؛ آسوده تر زندگی خواهیم کرد.
کار سختی که‌ تو داری ، آرزوی هر بیکاری است خانه کوچکی که تو داری، آرزوی هر کرایه نشینی است دارایی کم‌ تو ، آرزوی هر قرض داری است لبخند تو، آرزوی هر مصیبت دیده‌ای است کمی بیشتر به داشته هایت فکر کن، تا نداشته هایت و به خاطر آنها خداوند را شاکر باش 🌹🌹🌹🌹🌹
🔴محکم‌کاری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻وقتی کاری بر عهده می‌گیریم، تلاش کنیم به گونه‌ای آن را انجام دهیم که نه تنها گذشتگان و معاصران بلکه حتی آیندگان نیز نتوانند بهتر از ما انجامش دهند. 🔻این مهمترین کاری است که هر کدام از ما برای پیشرفت و تعالی فردی و اجتماعی می‌توانیم انجام دهیم. و یقین داشته باشیم که «پیامبرپسند» نیز همین است. 🔸 (ص) در روایاتی بر این حقیقت تأکید کرده است: ✔️«اِذا عَمِلَ اَحَدُكُم عَمَلاً فَليُتْقَنْ؛ زمانى كه کاری انجام می‌دهید، متقن و محکم انجام دهید.» ✔️«اِنَّ اللّهَ تَعَالَى يُحِّبُ مِنَ العَامِلِ اِذَا عَمِلَ اَن يُحْسِنَ؛ خداوند تعالى دوست دارد كه عمل‌كننده، کار خود را به نیکوترین شکل انجام دهد.» ⛱تا جایی که میتوانید هیچ گاه بخش ناخودآگاه ذهن خود را دست کسی که آن را نمی شناسید ندهید و نگذارید آن چه را می خواهد درون شما بریزد. پس تا نیاز نشده فیلم هایی را که سازنده آنرا به درستکاری نمیشناسید تماشا نکنید. کتاب هایی که نویسنده آن را به راستی نمی شناسید نخوانید و.... ┄┅══••✾❀✾••══┅┄
در سال یک فرصت هایی را برای خودتون اختصاص بدید ما در دنیای مدرن به ویژه با گسترش فضای مجازی بیش از حد در جمع و"جلوت" زندگی میکنیم. یک فرصتهایی نیاز داریم به "خلوت" مشکلات معیشتی، کار، درس و... ما بیش از هر چیز انسانیم، موظفیم گاهی خلوت را، انزوا را، تنهایی را به معنای درستش تجربه کنیم،برای خودِ خودمون وقت بگذاریم، اعتکاف چنین فرصتی است. هر جای ایران هستید این فرصت را از دست ندید
استاد صفایی حائری ره : این مهم نیست چه داری و در چه موقعیتی هستی. مهم این است که دارایی­های تو چه­ قدر بازدهی داشته است و در موقعیت­ها چه ­نوع موضع­گیری داشته­ ای.آدمی محکوم شرایط و موقعیت­ها نیست که فرزند انتخاب خویش و زاده موضع­گیری­ هاست.
اگه رویاها و‌ اهداف بزرگ نداشته باشی، یه روز می‌بینی که داری واسه رویاهای بزرگِ یه نفر دیگه تلاش می‌کنی. هدفی که پشتش برنامه ریزی نباشه یه آرزو بیشتر نیست... هیچکش برای نجات تو قدمی بر نمیداره. بلند شو و خودت قهرمان زندگی خودت باش
کریستوفر مورلی رمز موفقیت رو اینجوری شرح میده: «هروز چیزی رو بخون که هیچکس دیگه نمیخونه؛ به چیزی فکر کن که کس دیگه ای بهش فکرنمیکنه و کاری رو بکن که هیچکس جرات انجام دادنش رو نداشته باشه. خوب نیست که ذهنتون دائما با آدم‌ها هم عقیده باشه..»