بچه هابابازی روابط بین پدیده ها را
کشف کرده ونسبت به دنیای اطراف خود شناخت پیدامیکنند.
بازی برای بچه ها یعنی زندگی😍
معرفی بازی جدید👇👇👇
#بازی نقشه گنج
آیا برای کودکتان هدیهای گرفتهاید و میخواهید آن را بهشکل خلاقانهای به او بدهید؟ پس بیایید یک نقشه گنج بکشیم!
بازی خانگی نقشه گنج از جمله بهترین بازی های خانگی است که والدین خلاق و بچهها حتماً آن را دوست خواهند داشت.
هدیه یا جایزه را مثل یک گنج در جایی از خانه پنهان کنید و بدون این که چیزی به کودک خود بگویید سرنخهایی برای پیدا کردن جایزه در جاهایی از خانه یا در میان وسایل او قرار دهید. مثلاً میتوانید روی یک کاغذ نقشه گنج بکشید یا با نوشته یا نقاشی او را به جاهای خاصی از خانه هدایت کنید و در آن نقاط سرنخهای دیگری قرار دهید تا در نهایت بتواند گنج را پیدا کند.
eitaa.com/story555
مامان حنای قصه گو
#بازی نقشه گنج آیا برای کودکتان هدیهای گرفتهاید و میخواهید آن را بهشکل خلاقانهای به او بدهید؟
این بازی علاوه بر تقویت قوه تحلیل و بالا بردن حس کنجکاوی کودکتان، فرصتی برای بروز دادن خلاقیت خودتان نیز خواهید یافت!
بعد از آن که کودکتان توانست گنج را پیدا کند، حالا از او بخواهید که یک وسیله خاص (مثلا اسباب بازی خود) را در خانه برایتان پنهان کند، نقشه گنج بکشد و سرنخهایی برایتان باقی بگذارد و تا شما بتوانید آن را پیدا کنید.
این بازی به این شکل نیز میتواند اجرا شود که یک شیء از طرف یک نفر تعیین شود (مثلا یک جوراب آبی). او باید دور از چشم همه آن را در جایی از خانه پنهان کند. و بقیه اعضا باید به دنبال آن شیء بگردند. اولین فردی که در مدت زمان مشخص (مثلاً پنج دقیقه) بتواند شیء را پیدا کند برنده بازی است و اگر کسی در این مدت زمان نتواند آن شیء را پیدا کند، فردی که شیء را پنهان کرده برنده بازی میشود.
eitaa.com/story555
#قصه_شب
فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
یه کشاورز توی زمینش شلغم کاشته بود. اون خیلی زود متوجه شد که یکی از شلغمها زودتر و بیشتر از بقیه داره بزرگ میشه🧅
کشاورز به همسرش گفت:
این یه شلغم بزرگ و خوشمزه است! ما میتونیم باهاش یه جشن راه بندازیم!🎊🎉
اون شلغم بزرگتر و بزرگتر شد و از هر شلغمی که اونا دیده بودن چاق تر شد!🍈🧅🧄
کشاورز نمیخواست که شلغم خراب بشه! پس همسرش رو صدا کرد تا با کمک هم شلغم رو از خاک در بیارن!
ولی شلغم خیلی بزرگ و سنگین بود! اونا نتوستن اونو از خاک بکشن بیرون!
همسرش داد زد:
اینجوری نمیشه! بچهها رو صدا کن تا بیان و کمک کنن!
eitaa.com/story555
نوههای کشاورز هم اومدن و کشیدن و کشیدن! اوضاع خندهدار شده بود! اونا میگفتن:
چرا شلغم در نمیاد؟
نوهها داد زدن:
سگ رو صدا کنید تا بیاد و با ما بکشه!
اما وقتی سگ هم اومد و با تموم زورش به اونا کمک کرد، شلغم از خاک بیرون نیومد که نیومد!
گربه هم داشت این صحنه رو نگاه میکرد! اون هم رفت جلو تا کمک کنه! اما هر چی کشیدن و کشیدن شلغم غول پیکر بیرون نیومد که نیومد!
یه موش کوچولو هم داشت این صحنه رو نگاه میکرد!
موش کوچولو فکر کرد و فکر کرد! و آخرش اونم رفت که کمک کنه و شلغم رو بکشه بیرون!
کشاورز صورت سرخش رو با دستمال پاک کرد و گفت:
ممنون از همتون که کمک کردید! کی فکرش رو میکرد که یه موش کوچولو اینقدر تاثیر داشته باشه!
یکی از نوههای کشاورز گفت:
حالا باید یه جشن بزرگ راه بندازیم!
و یه مهمونی بزرگ راه افتاد! یه قابلمهی بزرگ سوپ شلغم برای همهی اونایی که کمک کردن!
حتی موش کوچولو هم توی مهمونی بود! البته اون ترجیح میداد که یه تیکه پنیر بخوره! اما تصمیم گرفت که سوپ رو امتحان کنه و بعد با خودش گفت:
چه سوپ خوشمزهای! کاش یکمی نون بود که کنارش میخوردم!
خب پس حالا میدونید که اگه همه برای کمک بیان، حنی کوچیکترین عضو هم میتونه خیلی کمک کنه!
eitaa.com/story555
906.3K
فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
#قصه_شب_صوتی
eitaa.com/story555