7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این صدای شادی چینیها از برد ایرانه
🔹از اون طرفم کسایی هستن که اسمشون ایرانیه ولی برای تحریم و باخت ایران زور میزنن
🔴 حمله رسانه انگلیسی به اساتید مدافع ایران
🔹 شبکه BBC در تازهترین اقدام خصمانه خود به بیانیه اساتید مدافع ایران حمله کرده است.
🔹 روز گذشته اساتید دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران از طیفهای مختلف سیاسی، در بیانیهای اقدام یک دانشجونما در این دانشکده را محکوم کردند.
🔹 این بیانیه بعد از آن صورت گرفت که یک دانشجوی سابق این دانشکده، با پوشیدن لباس تروریستهای پژاک و یاد کردن از دو تجزیهطلب معروف ایرانی (قاضی محمد و جعفر پیشهوری) در جلسهای نمایشی تحت عنوان دفاع از پایاننامه، فیلم آن را در شبکههای اجتماعی منتشر کردند.
🔹 در بیانیه این اساتید آمده است: یکپارچگی سرزمینی، امنیت ملی و پاسداری از ارزشهای ملی و اسلامی، فصل مشترک تمامی اساتید با هر نوع تفکر سیاسی است.
🔹 در این بیانیه نام برخی اساتید منتقد همچون حمیدرضا جلاییپور و محمدرضا جوادییگانه هم دیده میشد ولی BBC که مدتی است تریبون تجزیهطلبان شده، به دفاع آنها از تمامیت ارضی تاخته و در مقام دفاع از یک اقدام تجزیهطلبانه در محیط علمی برآمده است.
🔻دستگیری مدیر کانال تلگرامی ضدانقلاب
🔹با رصد پاسداران گمنام امام زمان(عج) در سازمان اطلاعات سپاه مدیر کانال تلگرامی لیلاخ TV همکار کانال معاند قروه نیوز در شهرستان دهگلان که اقدام به شناسایی و انتشار مشخصات نیروهای حافظ امنیت و همچنین آموزش جنگ خیابانی در این کانال میکرد، پس از شناسایی دستگیر شد.
🔹برابر بررسی به عمل آمده از اقلام فنی ضبط شده متهم، لیست تمام مرتبطان با کانال و اطلاعات برخی از سران گروهک دمکرات و کومله که اقدام به هدایت سایبری و ضدامنیتی کانال مذکور میکردند، اخذ شده است.
🔴 جزییات دستگیری شبکه تروریستی در آذربایجانغربی
♦️فردی که در حوزه شیمی تحصیل کرده و با داعش زمانی در سوریه و عراق مستقر بودند، همکاری داشت، با هدایت نیروهای داعش اقدام به ساخت بمب و آزمایش آنها در برخی از شهرستانهای استان آذربایجان غربی میکرد.
♦️اعضای این گروه با هماهنگیهای انجام شده، اقدام به ساخت تلههای انفجاری، بمب، جلیقه انفجاری و انتحاری که ریموتهای تایمر موبایلی بر روی آنها نصب شده بود، کرده بودند تا در مراسم جاماندگان اربعین در تهران، شروع مدارس و مناسبتهای پر تجمع عملیات تروریستی انجام دهند.
♦️یکی از عوامل اصلی که قصد داشت بخشی از مواد منفجره را به تهران منتقل کند در یکی از شهرستانهای استان البرز شناسایی و دستگیر شد.
🔴#تکمیلی| دستگیری کارشناس شیمی داعشی که بمب میساخت
♦️رئیس کل دادگستری استان آذربایجان غربی:فردی که در حوزه شیمی تحصیل کرده و با داعش در سوریه و عراق بود، با هدایت نیروهای داعش اقدام به ساخت بمب و آزمایش آنها در برخی از شهرستانهای استان آذربایجان غربی میکرد، دستگیر شد.
♦️اعضای این گروه با هماهنگیهای انجام شده، اقدام به ساخت تلههای انفجاری، بمب، جلیقه انفجاری و انتحاری که ریموتهای تایمر موبایلی بر روی آنها نصب شده بود، کرده بودند تا در مراسم جاماندگان اربعین در تهران، شروع مدارس و مناسبتهای پر تجمع عملیات تروریستی انجام دهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لحظه دستگیری «ابوبخاری» سرکرده خطرناک داعشی در کرکوک عراق
♦️ منابع امنیتی عراق از به دام افتادن یکی از سرکردگان تروریستهای داعشی موسوم به فرمانده گردان خارجی داعش در استان کرکوک خبر دادند.
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غرب وحشی , ببینید وقضاوت کنید!
🔴 در مراسم اهدای مدال ژیمناستیک در ایرلند به همه دخترها به جز دختر سیاهپوست مدال داده شد!
🔹 او هیجانزده و منتظر دریافت مدال خود است، اما اهداکننده مدال از کنارش عبور کرد.
🔹 پس از اهدای مدالها، یک مدال باقی مانده بود، اما مقام مسئول باز هم برنگشت و آن را به این دختر نداد.
#ماهمه_دخترسیاه_پوستیم
#دخترسیاه_پوست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سولدوز نیوز ، اخبار محرمانه
http://eitaa.com/joinchat/3589406730C5e4ae866e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ عصبانیشدن مجری باکویی از علاقهی بسیار زیاد هموطنانش به ایران
#آذربایجان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سولدوز نیوز ، اخبار محرمانه
http://eitaa.com/joinchat/3589406730C5e4ae866e3
⭕️شهادت روی پیادهرو/ روایتی از نحوه شهادت حمیدرضا الداغی شهید غیرت سبزواری
📌شهادت روی پیادهرو
♦️ساعت به نُه و نیم نزدیک میشود؛ حمیدرضا دارد میرود دنبال دخترش. آوا خانه رفیقش است. حمید رسیده به فلکه سه گوش. افتاده است توی خیابان ابوریحان. آن دور و برها ظاهرا خلوت است. پرنده یا هر چیز دیگری زیاد پر نمیزند. چراغ برق های خیابان نفس شان تازه نیست، خوب نمیدمند. کتاب فروشی و مغازه اِسنُوا و دیگر جاها تعطیل است. طبیعی ست؛ ساعت نه و نیم شب، آن هم جمعه چرا باز باشند؟!
♦️چشم تیز می کند. می بیند سه پسر افتادهاند به جان دو دختر. نزدیک شان شدهاند. چنگ میاندازند سمت دختران. پسر دستش را چنگک میکند دور مچ دختر، می گیرد می کشدش حریصانه. حمید خیابان را رد میکند پا می گذارد توی پیاده رو. می رود که مثل همیشه مثل دفعه های پیش سد بزند جلوی آدم های نامردی که دنبال لذت طلبی اند.
♦️پسران میخواهند دو دختر را به زور ببرند توی ماشین. ماشین شان را آن طرف پیاده رو یا خیابان گذاشته اند. دختر خودش را میکشد عقب. نمیدانم داد می زند کمک میخواهد یا نه. پسر وحشیانه دختر را میکشد. حمید که میبیند از آن طرف خیابان می آید. داد میزند که ول کنید چه کارش دارید؟!
♦️خودش را می رساند. توی دل دختران لرزه افتاده است. نمیدانم حمید آن لحظه دخترش آوا آمده بود جلوی چشمش یا نه. ولی هر چه بود رفته بود وسط معرکه که نجات دهد. پسر سیاه پوش، پیرهن میزند بالا چاقو را از کمرش می کشد بیرون. حمید با لگد می رود سمت پسر. پسر دوم می پیچد پشت حمید. حمید یک لگد دیگر می زند به پسر جلویی. پسر دوم از عقب چاقو را تند تند فرو می کند توی گُرده حمید. پسر دیگر از جلو چاقو را می زند توی سینه حمید. پسر سوم که لباس زرد پوشیده، ایستاده است نگاه می کند. چاقوست که از جلو و عقب توی تن حمید می رود. حمید نمی تواند نفر عقب را بزند. فقط مشت هایش می رود به سوی جلو. نفر عقب تا جا دارد با سنگ دلی و تیرگی، تیغ تیز فرو می کند. دو مرد از آن طرف پیاده رو می آیند راه شان را کج می کنند می افتند توی سرازیری خیابان و ناپدید می شوند. نبوده اند انگار هیچ وقت.
♦️دو پسر حمید را ول می کنند می ایستند جلویش چیزهایی می گویند. حمید جواب می دهد دستش را می گیرد سمت شان. سه مرد از پشت حمید پیدای شان می شود. یکی از مردها می رود دو پسر را دور می کند.
♦️خون دارد از از زیر پوست حمید می آید. بالا بافت های لباسش را رد میکند میرسد روی پیراهن. پشتش خیسِ خون شده. روی سینه اش هم خون زده و درد میکند. از زیر ماسک سفید رنگش یک کله نفس می کشد قلبش می زند. نمیدانم دارد به چه فکر می کند. آوا را یادش هست؟ آمده بود دنبالش؟ منتظر است.
♦️یک موتوری می رسد. حمید را که می بیند سوارش می کند. پیراهن حمید پرخون تر شده. نمی دانم موتور سوار به حمید چیزی میگوید یا نه. فقط گاز می دهد سمت چهار راه دادگستری. می رود بیمارستان. سر چهارراه یک نفر سرش را از پراید در آورده می گوید: «تلوتلو میخورد». موتورسوار تا می آید کاری کند حمید می افتد روی آسفالت. ترافیک می شود. مردم دوره می کنند. مغازه دارها سرک می کشند قاطی جمعیت می شوند. حمید دردش آمده چیزی می گوید:
- کمک
♦️یک نفر زنگ می زند115. اورژانس زود می رسد. حمید را میبرند تو. تا میرسد بیمارستان رفته است توى کما.
♦️آوا نشسته است ثانیه میشمارد پدر بیاید زود برود خانه ولی از حمید خبری نیست. آوا شماره خانه را می گیرد می گوید: بابا نیومده کجاست؟
#شهید_الداغی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سولدوز نیوز ، اخبار محرمانه
http://eitaa.com/joinchat/3589406730C5e4ae866e3