◈
✍ #سخــــن_بــــزرگان
🌷آیت الله شــوشــتری(ره):
فـلسفه خلقت انسان #مـــعرفت
خداست و راهِ وصول به معرفت
خدا هم عبادت و #بندگـی است.
📕غـــــم عشــق ص ۱۹
↬ @sulook
🔺 کلامی از علما
⭕️ آیتالله ناصری
❓اولین وظیفه شخص منتظر چیست؟
#کلام_علما
@sulook
شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی):
کاش به جای ریاضت، عمرم را در راه تقرب به امام زمان علیه السلام صرف کرده بودم.
@sulook
✅راه درمان و رفع اختلافات و ایجاد برکت و نزول خیرات در خانه
✍ امام صادق (عليه السلام) : خانه اى كه در آن قرآن خوانده نمى شود و از خدا ياد نمى گردد، سه گرفتاری در آن خانه بوجود می آید :
1️⃣ بركتش كم شده
2️⃣ فرشتگان آن را ترك مى كنند
3️⃣ و شياطين در آن حضور مى يابند.(مجادلات و اختلافها را شیاطین در خانه ها ایجاد میکنند)
📚 اصول كافى ، ج ۲ ، ص ۴۹۹
⏰ 🌷
@sulook
✍امام صادق (علیه السلام) :
ما غيراز صله رحم، چيزى نمى شناسيم كه برعمر بيفزايد تاآنجا كه گاهى عمركسى سه سال است و وقتى كه اهل صله رحم مى شود، خداوند هم سى سال برعمرش مى افزايد.
📚 کافی جلد۲
⏰ 🌷
@sulook
✅یاریدهنده روز مرگ
✍️امام صادق علیهالسلام: اگر از عمرت فقط دو روز مانده باشد یک روزش را به فراگرفتن دستورات و معارف الهی اختصاص بده تا تو را به روز مرگت یاری دهد.
📚کافی، ج8، ص150
@sulook
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرفهایی که شنیده نشد .
اما امروز میبینیم نفوذ WHO در همه جا داره برملا میشه
@tebeaemeh
✅روش جالب تربیت فرزند
✍️آیت الله شاه آبادی (ره) استاد عرفان حضرت امام خمینی (ره) توصیه میکرد که اگر به عنوان مثال، فرزند شما نیاز به کفش دارد، گرچه شما دیر یا زود آن را تهیه خواهید کرد، به فرزند خود بگویید: عزیزم، بابا باید پول داشته باشد. مگر نمیدانی خدا روزی رسان است؟ پس از خدا بخواه زودتر به پدر پول بدهد تا برایت کفش بخرد.
این کودک قطعاً دعا خواهد کرد و پدر نیز قطعاً پولی به دست خواهد آورد. پس کفش را از خدا میداند و عاشق خدا میشود؛ یعنی از همان کوچکی میآموزد که پدر فقط واسطه رزق و روزی است. در این صورت، پدر دست فرزندش را در دست خدا گذاشته است.
@sulook
استاد شجاعییاری کردن امام زمان.mp3
زمان:
حجم:
2.5M
✨﷽✨
🌼طلبهای که به لوسترهای حرم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعتراض داشت!
✍️فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی روایت کرده: یکی از طلبههای حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشواری غیر قابل تحملّی بود. روزی از روی شکایت و فشار روحی کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (ع) عرضه میدارد: شما این لوسترهای قیمتی و قندیلهای بیبدیل را به چه سبب در حرم خود گذاردهاید، در حالی که من برای اداره امور معیشتم در تنگنای شدیدی هستم؟! شب امیرالمؤمنین (ع) را در خواب میبیند که آن حضرت به او میفرماید: اگر میخواهی در نجف مجاور من باشی اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگی است، و اگر زندگی مادّی قابل توجّهی میخواهی باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنی، چون حلقه به در زدی و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو: به آسمان رود و کار آفتاب کند. پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف میشود و عرضه میدارد: زندگی من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله میدهید! بار دیگر حضرت را خواب میبیند که میفرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع میتوانی استقامت ورزی اقامت کن، اگر نمیتوانی باید به هندوستان به همان شهر بروی و خانه فلان راجه را سراغ بگیری و به او بگویی: به آسمان رود و کار آفتاب کند. پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصری که داشته به فروش میرساند و اهل خیر هم با او مساعدت میکنند تا خود را به هندوستان میرساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را میگیرد، مردم از این که طلبهای فقیر با چنان مردی ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب میکنند!
وقتی به در خانه آن راجه میرسد در میزند، چون در را باز میکنند، میبیند شخصی از پلههای عمارت به زیر آمد، طلبه وقتی با او روبرو میشود میگوید: به آسمان رود و کار آفتاب کند. فوراً راجه پیش خدمتهایش را صدا میزند و میگوید: این طلبه را به داخل عمارت راهنمایی کنید، و پس از پذیرایی از او تا رفع خستگیاش وی را به حمام ببرید، و او را با لباسهای فاخر و گران قیمت بپوشانید. مراسم به صورتی نیکو انجام میگیرد، و طلبه در آن عمارت عالی تا فردا عصر پذیرایی میشود. فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جای مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصی که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟ گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت: وقتی به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش برای آنان آماده است. هنگامی که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جای برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جای ویژه خود نشست. نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ میشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم، و همه میدانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکی از آنها را هم که از دیگری زیباتر است برای او عقد میبندم، و شما ای عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جاری کنید.
چون صیغه جاری شد، طلبه که در دریایی از شگفتی و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟ راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (ع) شعری بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعرای فارسی زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعرای ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگی به دل نمیزد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (ع) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسی پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتی مطلوب بگوید، نصف داراییام را به او ببخشم، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم. شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: من گفته بودم: به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند... طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (ع) است. راجه سجده شکر کرد و خواند: به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند؛ به آسمان رود و کار آفتاب کند.
📚کتاب عبرت آموز، تالیف استاد شیخ حسین انصاریان
@sulook
🌹 آیت الله خوشوقت (ره) :
✍ گناه گرفتاری می آورد!
ضیق معاش می آورد!
ناراحتی های روحی می آورد!
گناه نکنید...
خدا کمک میکند ،
مشکلات حل می شود...
@sulook