eitaa logo
نسل آفتاب
798 دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
181 فایل
کانال اصلی کپی کلیه مطالب آزاد است حرف دلتان رو به صورت ناشناس بفرستید https://harfeto.timefriend.net/16661122313610
مشاهده در ایتا
دانلود
مطابق محاسبات نجومی و دلالت صورفلکی: داریم به نزدیک می‌شویم سه‌شنبه ۳ مهر ۱۴۰۳ شمسی ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی ۲۰ ربیع‌الأوّل ۱۴۴۶ قمری ۱۸۹ روز از اول سال کبیسه گذشته ۱۷۷ روز به پایان سال مانده ۱۴ روز تا حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام ۱۸ روز تا حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام ۲۰ روز تا حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها ۴۴ روز تا حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها و روز ۳۲۶ روز تا در ایتا، روبیکا، سروش، تلگرام
پیاده‌روی اربعین کاری زینبی است زائر اربعین جا پای حضرت زینب سلام‌الله‌عليها می‌گذارد
پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت یک ماه بعد نامه‌ای به این مضمون برای پدرش فرستاد: برلین فوق‌العاده است، مردمش خوب هستند و من واقعاً اینجا را دوست دارم، ولی یک مقدار احساس شرم می‌کنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابجا می‌شوند مدتی بعد نامه‌ای همراه یک چک یک میلیون دلاری از پدرش رسید که: پسرم بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یک ترن بگیر ۱۳۹۷٫۱٫۳۰ نسل آفتاب
رسم شهادت بجاست به نام خداوند مردان جنگ دلیران چون شیر و ببر و پلنگ به نام خداوند مردان دین ز شک رفته مردان اهل یقین به نام یلان محمد نژاد که شد شورشان غبطه گردباد علی صولتانی که در خون شدند به یک نعره از خویش بیرون شدند به نام کسانی کنم ابتدا که در خاک از آنهاست جوش صدا به نام غیوران زهرا نسب ز خود رستگان به حق منتسب حسن مذهبان صبور آمده می زهر نوشان آن میکده خراباتیان حسین آشنا به خونرنگی مشرقین آشنا اگر دم فرو بندم از ذکرشان رها نیستم یکدم از فکرشان من و یاد یاران که سر باختند ولی بر ستم گردن افراختند سحرگاه اعزام یادش بخیر و گردان گمنام یادش بخیر لباسی که خاکی تر از خاک بود ولی چون دل عاشقان پاک بود من و چفیه‌ای ساده و بی ریا رفیقانی افتاده و بی ریا الهی به مستان بربط شکن به مردان توفانی خط شکن الهی به گردان زید و کمیل دلیران چون رعد و توفان و سیل به آنانکه بی پا و سر آمدند شهید از دیار خطر آمدند به مفقود و جانباز و ایثارگر که شد تیغ‌شان بر عدو کارگر به مردان در کنج محبس قسم به والفجر و بیت المقدس قسم به خیبر که برکند مولا درش به رأسی که صد پاره شد پیکرش به دلتنگی کربلای چهار به یاران بی مدفن و بی مزار به فتح‌المبین و به فتح‌الفتوح به توفان،‌ به کشتی، به دریا، به نوح به مرصاد و مردان مرگ آفرین منافق ستیزان تیغ آتشین به آنان؛ که: رسم شهادت بجاست مرا بر ولی خدا التجاست نسل آفتاب
در دعای اگر در زندگی فقیرانه‌ای بسر می‌برید و سرمایه‌ای ندارید و عرصه بر شما تنگ شده، بر این دعای مجرّب و معتبر مداومت نمایید تا خداوند روزی را بر شما ميسر و اسباب آن را آسان گرداند به گونه‌ای که به مال و دارايی دست يابید وثروتمند شوید: اللَّهُمَّ يَاسَبَبَ مَنْ لَا سَبَبَ لَهُ يَاسَبَبَ كُلِّ ذِي سَبَبَ يَامُسَبِّبَ الأسْبَابِ مِنْ غَيْرِ سَبَبَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأغْنِ بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ يَاحَيُّ يَا قَيُّومُ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَتُبْ عَلَيَّ يَا كَرِيْمُ وَاغْفِرْ لِي يَاحَلِيْمُ،وَتَقَبَّلْ مِنِّي وَاسْمَعْ دُعَائِي وَلَا تُعْرِضْ عَنَّي فَإنَّي عَبْذُكَ وَابْنُ أمَتِكَ فَقِيرٌ بَيْنَ يَدَيْكَ سَائِلُكَ بِبَابِكَ وَاقِفٌ بِفِنَائِكَ أرْجُو مِنْكَ وَ أطْلُبُ مَا عِنْدَكَ وَأسْتَفْتِحُ مِنْ خَزَائِنِكَ سُبْحَانَكَ أنْتَ اللهُ العَظِيْمُ الحَلِيْمُ الجَوَادُ الكَرِيْمُ جُدْ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ تَكَرَّمْ مِنْ رَحْمَتِكَ وَتُبْ عَلَيَّ يَا سيّدي تَوْبَةً نَصُوحاً فَإنِّي أسْتَغْفِرُكَ وَأتُوبُ إلَيْكَ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوِّةَ اِلَّا بِاللهِ العَليَّ العَظيْمِ وَصَلَی اللهُ عَلَي سيّدنا مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَآلِهِ الطَّاهِرِيْنَ وَسَلِّمَ كَثِيْرَاً بِرَحْمَتِكَ يَا أرْحَمَ الرَّاحِمِيْنَ المجتنی من دعاءالمجتبی صفحه ۱۱۰ و ۱۱۱
دست به ترکیب دیگران نزنید در ، ، @sunshinegeneration
پیش بینی‌های شاه نعمت‌الله ولی ظهور نزدیک است شاه نعت‌الله ولی، از عرفای قرن هشتم و معاصرحافظ شیرازی بوده و ۹۵ سال عمر کرده است. مزار او در ماهان کرمان واقع است. شهید مطهری در جلد ۱۴ مجموعه آثار خود؛ صفحه ۵۷۶، در مورد او توضیحی اجمالی بیان نموده‌اند و او را از معاریف و مشاهیر عرفا خوانده‌اند که نسب به علی علیه‌السلام می‌برد پیش بینی‌های او را از دوران صفویه به بعد  با تلخیص در زیر آورده‌ایم نکته قابل اهمیت پیش بینی‌های ایشان از این جهت است که صفویه، قرن‌ها پس از مرگ او به قدرت رسیده‌اند ارزش خواندن را دارد…👇
قدرت کردگار می‌بـینم حالت روزگار می‌بـینم از نجوم این سخن نمی‌گویم بلکه از کردگار می‌بینم از سلاطین گردش دوران یک به یک را سوار می‌بینم هر یکی را به مثل ذره نـور پرتوی آشکار می‌بـینم از بـزرگی و رفعـت ایشان صفـوی برقرار می‌بینم آخر پادشاهــی صفـوی یک حسینی به کار می‌بینم آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین؛ شاهی فاسد و ستمگر بوده است نادری در جهان شــود پیدا قامتش استوار می‌بینم آخر عهد نـوجوانی او قتل او آشکار می‌بینم شهر تبریز را چو کوفه کنند شهـرطهران قرار می‌بینم  اشاره به انتقال پایتخت به تهران بعد از آن دیگری فنا گردد شاه دیگر به کار می‌بینم که محمـد به نام او باشد تیغ او آبدار می‌بینم بنابر ویژگی‌هایی که از او می‌گوید، مرادش احتمالاً محمد شاه قاجار است نه، آغا محمدخان قاجار چارده سال پادشاهی او دولتش کامکار می‌بینم سال کز مرغ می‌شود پیدا مرگ او آشکار می‌بینم ناصرالدین به نصرت دوران چـارده هشـت سال می‌بینم از شهنشاه ناصرالدین شـاه شیونی بیم‌دار می‌بینم اشاره به ترور ناصرالدین شاه روز جمعه ز شهر ذیقعده تن او در مزار می‌بینم بعد از آن شه مظفــرالدین را شاهیش ناگوار می‌بینم چـارشنبـه ز شهر ذیقعـده مرگ او آشکار می‌بینم مرگ هر دو ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه در ذیقعده واقع شده است بنابراین پیش‌بینی او در این باره دقیق می‌باشد از الف تا به دال می‌گویم شاه و شاهی فکار می‌بینم اشاره به نهضت مشروطیت ایران و تهدید پایه‌های سلطنت قاجاریه است درخراسان و مصر و شام و عراق فتنه و کارزار می‌بینم جنگ و آشوب و فتنه‌ی بسیار در یمین و یسار می‌بینـم آغاز جنگ جهانی اول، مصادف با آخرین روزهای عمر مشروطیت ایران غـارت و قتل لشکر بسیار در میان و کنار می‌بینم شه چو بیرون رود ز جاگاهش شاه دیگر بکار می‌بینم مراد، احمد شاه قاجار است، جالب آنکه به خروج او از کشور اشاره می‌کند و نه مرگ او مراد، رضا شاه است چون فریدون به تخت بنشیند نوکرانش قطار می‌بینم  متصف بر صفات سلطان است لیک من گرگ‌وار می‌بینم   دائم اسبـش به زیر زین طـلا کمتر آن را سوار می‌بینم  عدل و انصـاف در زمانه‌ی او همچو هیمه به نار می‌بینم علمای زمان او دائم همه را تار و مار می‌بینم تقابل دولت با دین و روحانیت، هیچ‌گاه در تاریخ ایران، به اندازه‌ی دوران حکومت رضا شاه نبوده است او کوشش کرد تا لباس روحانیت را از بین برده و به کلی سازمان روحانیت را فرو بپاشد هست فصل حجاب در عهدش فصـل را بی‌اعتبار می‌بینم مهم‌ترین اقدام ضد دینی رضاشاه، کشف حجاب زنان بود جنگ سختی شود تمام جهان کوه و صحرا فکار می‌بینم اشاره به آغاز جنگ جهانی دوم کار و بار زمانه وارونه قحط و هم ننگ و عا می‌بینم پسرش چون به تخت بنشیند بوالعجب روزگار می‌بینم نوجوانی به سان سرو بلند رستمش بنده‌وار می‌بینم در امور شهی است بی‌تدبیر لیکنش بخت یـار می‌بینم بس فرومایگان بـی‌حاصل حامل کار و بار می‌بینم مذهب و دین ضعـف می‌یابم مُبتدع افتخار می‌بینم ظلم پنهان، خیانت و تزویر بر اعاظم شعار می‌بینم   ظلمت ظلم ظالمان دیار بی‌حد و بی‌شمار می‌بینم   ماه را رو سیاه می‌یابم مهر را دل فکار می‌بینم دولت مرد و زن رود به فنا حال مردم فکار می‌بینم غارت و قتل مردم ایران دست خارج به کار می‌بینم   کهنه رندی به کار اهرمنی اندر این روزگار می‌بینم دور او هـم تمام خواهـد شـد لشکری را سوار می‌بینم شور و غوغای دین شود پیدا سر به سر کارزار می‌بینم اشاره به وقوع انقلاب اسلامی ایران قصه‌ای بس غریب می‌شنوم غصه‌ای در دیار می‌بینم جنگ و آشوب و فتنه‌ی بسیار نام او زشـت و خوار می‌بینم کم ز چل چون که پادشاهی کرد سلطـه‌اش تار و مار می‌بینم غم مخور زانکه من دراین تشویش خرمیّ وصل یار می‌بینم بعد از او شاهی از میان برود عالمی چون نگار می‌بینم سیدی را ز نسل آل رسول نام او بـرقرار می‌بینم اولاً سیادت امام خمینی (ره) را تصریح می‌کند، ثانیاً نام او را نیز تعیین می‌نماید زیرا عدد واژه‌ی برقرار به حروف ابجد، ۷۱۰ و عدد واژه‌ی خمینی نیز ۷۱۰ می‌باشد پیشوای تمام دانایی رهبری با وقار می‌بینم متصف بر صفات سلطانیسـت لیـک درویش‌وار می‌بینم رهنما و امام هفت اقلیم نام او را شعار می‌بینم همچو مولا جلال‌الدین مولا شمس تبریز وار می‌بینم بندگان جناب حضرت او سر بسر تاج‌دار می‌بینم گوهر شب‌چراغ بهر کمال آن دُرِ شاهوار می‌بینم هرکجا رو نهد به فضل الاه دشمنش خاکسار می‌بینم با کرامات و جامع آداب آصف روزگار می‌بینم منظور از آصف در این بیت مقام معظم رهبری هستند که ایشان را به جناب آصف ابن برخیا یار دانشمند و حکیم حضرت سلیمان علیه‌السلام تشبیه کرده‌است تا چهل سال ای برادر من دوره‌ی شهریار می‌بینم معلوم نیست منظور چهل سال بعد از امام خمینی است یا چهل سال بعد از انقلاب اسلامی
بعدازآن خود امام خواهد بود که جهان را مدار می‌بینم صورت و سیرتش چو پیغمبر علم و حلمش شعار می‌بینم قائم شرع آل پیغمبر به جهان آشکار می‌بینم م‌ح‌م‌د خوانند نام آن نامدار می‌بینم از کمربند آن سپهر وقار تیغ چون ذوالفقار می‌بینم جنگ سختی شود تمام جهـان کوه و صحرا  فکار می‌بینم مردمان جهان ز انس و پری همه را در فرار می‌بینم مر مسیح از سما فرود آید گور دجال زار می‌بینم آل‌سفیان تمام کشته شوند با هزاران سوار می‌بینم مهدی وقت و عیسی دوران هر دو را شهسوار می‌بینم دین و دنیا از او شود معمور خلق از او، بخت یار می‌بینم مسکنش شهر کوفه خواهد بـود دولتش پایدار می‌بینم هفت باشد وزیر سلطانم همه را کامکار می‌بینم زینت شرع و رونق اسلام محکم و استوار می‌بینم عاصیان از امام معصومم خجل و شرمسار می‌بینم گرگ با میش، شیر با آهو در چرا، برقرار می‌بینم کنایه از گسترش عدل و امنیت و رفاه بر جغرافیای زمین، تحت حکومت واحد جهانی حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء نه درودی به خود همی گویم بلکه از سرّ یار می‌گویم نعمت‌الله نشسته در کنجی همه را در کنار می‌بینم ظهور نزدیک است انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا
نحوه‌ی برخورد خداوند با مؤمنان و کافران در دنیا امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: روزی دو فرشته از آسمان به زمین می‌آمدند که یکدیگر را ملاقات کردند. یکی به دیگری گفت: برای چه کاری فرو می‌آیی؟ او پاسخ داد: خداوند، مرا مأمور کرده است که به دریای نیل بروم و یک ماهی نادر را برای حاکمی ستمگر که به آن میل پیدا کرده است بالا بیاورم، تا او در کفرش به نهایت آرزوی دنیایی برسد تو برای چه کاری می‌روی؟ فرشته دیگر پاسخ داد: من مأمورم کاری شگفت انگیزتر از کار تو انجام دهم به سوی بنده مؤمنی می‌روم که روزه‌دار و نمازگزار بوده و دعا و صدایش در آسمان شناخته شده است می‌روم تا ظرف غذایش را که برای افطار آماده کرده است، بریزم تا به نهایت آزمون در ایمانش برسد بنابراین هر بلایی که برای آزمودگی مؤمن به او می‌رسد، آثار پر برکت آن برایش ذخیره می‌شود. خداوند میفرماید: ای محمد اگر بنده‌ای را دوست بدارم، او را با سه چیز مواجه می‌سازم: دلش را غمگین بدنش را بیمار و دستش را از بهره دنیا تهی می‌کنم و آن گاه که بر بنده‌ای خشم گیرم، او را با سه حالت همراه می‌کنم: دلش را شاد بدنش را سلامت و دستش را از بهره‌های دنیا پر میکنم کافی، ج 2، ص 255، ح16 بحار، ج 67، ص 229، ح40 همان، ص 253، ح6 همان، ص 255، ح 18 نســـــــ‌آفتاب‌ـــــــل @sunshinegeneration
اهالی کشور ایرون سلام جماعت خیلی مسلمون سلام بنده غلامم از شهیدا هستم جاتون خالی توی بهشت نشستم با بچه‌ها زیر درخت زیتون کنار رود شربت زعفرون با قلم طلایی نفیسم نامه برا شماها می‌نویسم دور همیم و خیلیَم زیادیم جوون و سرحال و خوشیم و شادیم شهید کنار ما فت و فراوون از انقلاب و دوره‌ی قبل اون شهید جنگ و جبهه اینجا پره کی حال داره این همه رو بشمره چن تا رفیق هسته‌ای هم داریم روز به روزم داریم شهید میاریم از یمن و سوریه و از عراق میان بهشت بامون میشن هم اتاق اینایی که اینجا کنار منن سلام دارن خدمتتون جمیعاً کنار من علیرضا و اصغر شهید شدن تو ۱۷ شهریور مرتضی هم یه خورده اونور تره جاش خوبه و با حوریا می‌پره بچه کجاس؟ یادم رفته دوباره یا کربلای پنجه یا چهاره حسین آقا سلام داره همچنین شهید شده کجا؟ تو فتح‌المبین به جای دوتّا دس دوتا بال داره ادا فرشته‌هارو در میاره توی بهشت هرجا صفه یا ایسته توی صف فرشته‌ها وامیسته مجید قدح بدست و روبه‌راهه فرمانده‌ی قدیمی سپاهه رفته تفحص مارو پیدا کنه توی مزار شهدا جا کنه اما خودش یهو رو مین پریده حالا کنار ما اینجا لمیده ما شهدا رو تختامون نشستیم مراقب کار شماها هستیم حال شما چطوره؟ روبه راهید؟ طرفدار کدوم حزب و جناحید؟ از جناحا کدومشون بهتره؟ کدومیک از دولتا راسگوتره؟ شما که نام ماهارو می‌بردید مثل ماهارو سرکار آوردید؟ دولت مارو دست اهلش دادید؟ یا هرکسی دلش می‌خواس بش دادید؟ اسم مارو رو کوچه‌ها گذاشتید گفتن ورش دارید. ورش نداشتید؟ بچه‌هاتون چی از ماها می‌دونن؟ فک می‌کنن شهیدا استخونن؟ اینجاها که تلوزیون نداره اخبار ساعت ۲ رو بذاره ما خودمون همیشه پای کاریم آره داداش یه پا خبرنگاریم خبر داریم چه دولتی اومده چه کارا کرده و چه حرفا زده خبر داریم تحریمارو شکستید دس مریزاد! چه قهرمانی هسید آبروی ماهارو خوب خریدید بابا خود شما یه پا شهیدید دم شما گرم و دماغتون چاق قاب موبایلتون همیشه براق ما جلوی تیر تفنگا رفتیم ایرانو از دشمنا پس گرفتیم شما ولی بدون درد و آشوب با چن تا دیپلمات خوب و مرغوب هرچی نداده بودیمو پس دادید با آمریکا اتفاقی دس دادید ماهم می‌خواستیم که رفاه بیاریم کباب تو سفره‌ی شما بذاریم اینجوری شد: یهو عراق اومد و خوشی یهو زیر دل ما زد و نمی‌دونم چی شد یهو دویدیم هی الکی حماسه آفریدیم کجا شهادت واسه راه دین بود؟ مجید از اولش عاشق مین بود علی گلوله‌هارو خیلی دوس داش ماچش می‌کرد و روی قلبش می‌ذاشت رضا دلش می‌خواس بره آمریکا اشتباهی اومد تو جبهه‌ی ما مهدی تو خونه حوصلش سر میرف اومد برا خمپاره‌ها شد هدف بنده خودم با محسن و این حسن سینه سپر کرده برای وطن رو هم سی و شیش تا گلوله خوردیم به جاش براتون آزادی آوردیم که بعد ما خوش بشید و خجسته قربون هرچی که وطن پرسته هی بیخیال به زندگی بخندید رو سرتون روسری رو نبندید هرچی که دوس دارید برید ببینید پای کانال من و تو بشینید تولید داخلی کیلویی چنده الآن زمان مارکه و برنده بشکه بدید بره هفته به هفته دعوای دنیا سر پول نفته نفتو بدید صلحو به جاش بیارید شما که دعوا با کسی ندارید ما خون دادیم تا شماها بمونید هرچی که دارید یهو بپوکونید داداش سعید کنار ما خوابیده خودش شهیده و بچه شهیده باباش داره ریسه میره می‌خنده به حرفای کنایه‌دار بنده می‌گه بگم هرچی دیگه هس بدید جای منم با آمریکا دس بدید جاتون خالی الآن یهو اومدن شهریاری و احمدی روشن می‌گن بتون بگم که باریکلا بابا صد آفرین هزار ماشالا چه دولتی چه ملتی چه چیزی گوشتو دادن نخود مونده تو دیزی بترکونید همه تحریمارو جون ماها بچسبید امریکارو خون شهیدا رو ثمر ببخشید آی بچه‌هایی که تو درس و مشقید ماها که خوندیم به کجا رسیدیم؟ نگاه کنید، الآن همه شهیدیم پاشید برید تو کوچه‌ها حال کنید راکتور چوبی بسازید چال کنید به این توافقات مستفیضید سیمان تو قلب راکتورا بریزید شما با هسته‌ای کاری ندارید مانع پیشرفتو ورش بدارید بدید به این آمریکایی‌ها بره آمریکا این آشغالا رو می‌خره ماشالا از ما شهدا هم سرید جلوتر از قدم‌های رهبرید برای آمریکا خیلی عزیزید توی مذاکره نمک می‌ریزید خلاصه اینکه ملت پهلوون فست فود آمریکایی نوش جون فقط حواستون باشه همیشه تو تاریخ این چیزا نوشته میشه یه روز یه ملت پر از ادعا دیپلماتاش با آی کیوی بالا نسخه هسته‌ایمونو پیچوندن هی خر برفت و خر برفت می‌خوندن می‌گفتن: این موگرینی خواهری کرد جان کری جون خیلی برادری کرد اوباما آخرش به ماها دس داد یه ذره از پولای مارو پس داد ۱۳۹۷٫۲٫۱۰ نسل آفتاب
تصویر امام موسی‌صدر در کلیسای کوبشیین یکی از اندیشمندان مسیحی به نام جرج جرداق معتقد است؛ اگر علمای اسلام، دین اسلام را همانند امام موسی‌صدر عرضه می‌کردند، اثری از مسیحیت و سایر ادیان باقی نمی‌ماند نسل آفتاب
هر وعده که دادند به ما باد هوا بود هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود چوپانی این گله به گرگان بسپردند این شیوه و این قاعده‌ها رسم کجا بود رندان به چپاول سر این سفره نشستند اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند هر چیز در این خانه بی برگ و نوا بود گفتند چنینیم و چنانیم دریغا اینها همه لالایی خواباندن ما بود ایکاش در دیزی ما باز نمی‌ماند یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود نســـــــ‌آفتاب‌ـــــــل @sunshinegeneration
یا علی و یا عظیم و ربنا یا غفور و یا رحیم ای رب ما تو عزیزی و سمیعی و بصیر بی همانند و کریمی و امیر ای خدا این ماه مهمانی توست ماه مهمانی قرآنی توست خود بزرگی و کرامت دادیش هم فضیلت هم شرافت دادیش ماه روزه ماه قرآن و نماز ماه سوز و گریه و راز و نیاز ماه نازل گشتن قرآن حق آن کتاب هادی و فرقان حق ماه معراج و شب قدر علی ماه منشق گشتن بدر علی رب منان و رئوف ای گردگار بر گدایانت بیا منت گذار داخلم کن در بهشت و جنتت کن مرا مشمول لطف و رحمتت تا که گردم همنشین مصطفی زائر روی نکوی مرتضی بشنوم صوت دل انگیز حسین سیر بینم روی آن نور دو عین ای خدایا گر چه من ناقابلم حب حیدر را مگیر از این دلم نسل آفتاب
کدام‌یک از شب‌های قدر افضل است؟ امام صادق عليه‌السّلام: التَّقديرُ في لَيلَةِ تِسعَ عَشرَةَ و الإبرامُ في لَيلَةِ إحدى و عِشرينَ و الإمضاءُ في لَيلَةِ ثلاثَ و عِشرينَ ️مقدّرات در شب نوزدهم تعيين، در شب بيست و يكم تأييد و در شب بيست و سوم [ماه رمضان] امضا مى‌شود الكافى جلد ۴ صفحه ۱۵۹ نسل آفتاب
2_1152921504622723221.mp3
557.7K
اون آقایی که شبا رد می‌شد از کوچه‌ی ما کیسه به دوش کو؟ دکلمه سوزناک از مرحوم آغاسی نسل آفتاب
۱۴ روز تا حسینی شده‌ی دست امام حسنم نسل آفتاب
سال ۲۰۱۶ در ماه آپریل، انفجار سخت و مهیبی بخشی از شهر را لرزاند این بانو در همان مکانی بود که انفجار رخ داد ماشینش را لهیب آتش فراگرفت در لحظات اول سعی داشت خود را نجات دهد امدادگری که شاهد این صحنه بود نقل می‌کند من وسط یک ماشین در حال سوختن انسان زنده‌ای را دیدم اما تشخیص ندادم که خانم بود یا آقا، که در این حین ناگهان از همان ماشین یک خانم به بیرون پرید اما همه دیدیم که لباس‌های او سوخته بود و بدنش نیمه عریان شده بود وقتی این زن خود را به این شکل دید از شدت شرم و حیا و خجالت فریاد میزد و سعی می‌کرد با لباسهای سوخته‌ش خود را بپوشاند اما نتوانست نتوانست خود را از چشمها مخفی کند و به جای امنی پناه ببرد آن امدادگری که شاهد بود روایت می‌کند که جلوی چشمانِ ما، این خانم به سمت ماشین خود برگشت و داخل ماشین شد تا بدن عریانش را از چشمها بپوشاند آتش او را پوشاند و او به آغوش آتش پناه برد بدنش سووووووخت شاهدان نقل می‌کنند که این صحنه نابودمان کرد‌ بر سر خود می‌زدیم و با فریاد اشک می‌ریختیم التماسش می‌کردیم حتی... اما او رفته بود.. نامش خالده بود خالده یعنی جاویدان و او خالده ماند حالا دیگر نام و یادش و داستان شهادتش هر سال برای دختران بصره روایت می‌شود مدرسه‌ی دخترانه‌ای را به اسم او نامگذاری کردند و میدانی را به تمثالش مزین او معلم یک مدرسه بود من هم حجاب و عفتم را به قیمت جانم حفظ خواهم کرد؟ بانو خالده‌ی شهید معلمِ من داستانت حجّت را بر دخترکان سرزمین من تمام کرد نسل آفتاب