eitaa logo
نسل آفتاب
876 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
7.3هزار ویدیو
187 فایل
کانال اصلی کپی کلیه مطالب آزاد است حرف دلتان رو به صورت ناشناس بفرستید https://harfeto.timefriend.net/17322071138633
مشاهده در ایتا
دانلود
رکورد کاهش دما در تهران دمای تهران رکورد کاهش دما داشته و رسانه‌ها در روز خبرنگار خفقان سکوت گرفته‌اند کمترین دما ۱۶ درجه خدا رسوا کرد گلوبال‌های داخلی رو، امروز بهار شده بود پریروز همدان و دیروز مشهد، خنک‌ترین روز رو در ماه مرداد داشتند نسل آفتاب
نسل آفتاب
۷ هزار نفر در روز اول برای انتخابات مجلس پیش ثبت‌نام کردن این شوق خدمت به مردم رو که آدم می‌بینه اش
از پیش ثبت‌نام مجلس چه خبر؟ طی این دو روز ۱۳٫۹۱۶ متقاضی نمایندگی مدارک خود را بارگذاری کردند ۱۲درصد خانما و ۸۸درصد آقایان بیشترین متقاضی سن ۳۵ تا ۴۰ سال نسل آفتاب
هدایت شده از نسل آفتاب
۲۸ روز تا اربعین سیدالشهداء علیه‌السلام باقیست نسل آفتاب
هدایت شده از نسل آفتاب
۲۸ روز تا اربعین سیدالشهداء علیه‌السلام باقیست نسل آفتاب
هدایت شده از نسل آفتاب
۲۸ روز تا اربعین سیدالشهداء علیه‌السلام باقیست نسل آفتاب
هدایت شده از نسل آفتاب
bassim-karbalaei-tezoroni(128).mp3
7.64M
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم مداحی خوش آمدگویی امام حسین علیه‌السلام به زائران اربعین نسل آفتاب
نسل آفتاب
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم مداحی خوش آمدگویی امام حسین علیه‌السلام به زائران اربعین نسل آفت
متن و ترجمه مداحی خوش آمدگویی امام حسین علیه‌السلام به زائران اربعین   تِزورونی اَعاهِـدکُم به زیارت من می‌آئید، با شما عهد می‌بندم تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم می‌دانید که من شفيع شمایم أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم اسامی‌تان را ثبت می‌کنم هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید تِزورونی... وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه قسم به دستان اباالفضل و کرامت و پرچم او أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من می‌آئید یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه ای که جان‌هایتان را به بهای زیارت من به کف گرفته‌اید عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران تواسینی، شَعائرْکُم عزاداری‌هایتان به من دلداری می‌دهد  تْرَوّینی، مَدامِعْـکُم و اشک‌هایتان مرا سیراب می‌کند اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم من و زخم‌هایی که بر تن دارم به شما دلداری می‌دهیم هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید تِزورونی اَعاهِـدکُم به زیارت من می‌آئید، با شما عهد می‌بندم تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم می‌دانید که من شفيع شمایم أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم اسامی‌تان را ثبت می‌کنم هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید تِزورونی... هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ خوش آمدید ای که وعده‌تان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر می‌شوید إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ آمدید در حالیکه نه گرما برای‌تان مهم بود و نه سرما وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمی‌کنم عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم در وقت دیدار پیشتان می‌آیم و دور نمی‌شوم و رهایتان نمی‌سازم مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید تِزورونی... یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کرده‌اید تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟ می‌دانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی می‌اندازد؟ بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی به یاد آن دست بریده‌ای که فریاد زد: مرا دریاب صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بی‌برادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ تیر هجرت کمرم را شکست نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ سفارش این پرچم را به شما می‌کنم هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کرده‌اید اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ حاجت‌تان را می‌دانم، نیازی به گفتن نیست وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ قسم به گلوی شیرخواره، حاجت‌تان را برآورده می‌کنم یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ زائران من، عهده کرده‌ام که هر بیماری را شفا دهم اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ برادر زینب به خاطرتان شاد شد هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم خوش آمدید صدایتان می‌زند یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم مرد غیرتمند به شما درود می‌گوید زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی زینب هنگامی که شما را می‌بیند که زیارتم می‌کنید، می‌گوید: تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی کاش در جنگ حاضر می‌شدید ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی که مرا به اسیری نمی‌بردند و مرا غارت نمی‌کردند و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی با تازیانه‌های خیانت نمی‌زدند تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره صدایم می‌زند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم شما را بر این مصیبت می‌گریانم هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من،‌ خوش آمدید تِزورونی اَعاهِـدکُم به زیارت من می‌آئید، با شما عهد می‌بندم تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم می‌دانید که من شفيع شمایم أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم اسامی‌تان را ثبت می‌کنم هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من،‌ خوش آمدید نسل آفتاب