eitaa logo
کانال سیاست دشمنان مهدویت
898 دنبال‌کننده
89.9هزار عکس
115.5هزار ویدیو
564 فایل
پیشنهادات و انتقادات ⤵️ @seyedalii1401 سلام علیکم گرد هم جمع شده ایم تا در فتنه اکبر از یکدیگر چیزهایی یاد بگیریم و به مردم بصیرت دهیم وظیفه ما تولید محتوا ، و هوشیاری مردم در برابر فتنه های سیاسی دشمنان اسلام ومهدویت میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت162 شام را خانه ی بی بی ماندیم. ملوک با تماس به خواهرش خیالش راحت شد و دیگر چیزی نگفت. در طول شب آقاسید دنبال فرصتی بود تا حرفی را بگوید ولی مگر نرگس اجازه میداد. من و بی بی نشسته بودیم. بی بی از شهر مدینه می پرسید و من تعریف می کردم که نرگس خودش را در جمع ما قرار داد و گفت: - بی بی عمو تغییر نکرده؟ من که می دانستم نرگس دنبال چی هست سرم را پایین انداختم و هیچ نگفتم بی بی گفت: - آره ماشاالله خیلی چاق تر شده! - بی بی رفتارش را می گویم؟ - آره مادر خیلی هم نورانی شده! - بی بی ولش کن! الان عمو را قاب میگیری برای موزه! خنده ام گرفت نرگس وقتی جوابی نگرفت بلند شد و رفت که بی بی رو به من کرد و گفت: - خوشحالم دلیل حال خوب سید علی من شدی... نگاه بی بی روی انگشتر دستم بود که ادامه داد - نمی خواهم در این رابطه صحبت کنم فقط از اینکه تو همسفر زندگی اش باشی خیلی خوشحالم. گفت و بلند شد و رفت... نرگس کنارم آماد و گفت: - نمی دانم چرا عمو دست دست می کند سوغاتی ها را نمی آورد فکر کنم فراموش کرده! - نه عزیزم هرچه سفارش داده بودی خرید. - تو از کجا می دانی؟ - خب ؛ خب... نمی دانستم چه بگویم تا نرگس سوژه ام نکند همان موقع آقاسید نرگس را صدا کرد و نرگس رفت... در دلم خدا خیری نصیبش کردم که من را از دست نرگس نجات داد. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت163 به خانه که آمدیم ؛ بدون حرف برای استراحت به اتاقم رفتم. بعد از توسلی که به شهید ابراهیم هادی داشتم همیشه ساعتم را کوک می کردم تا برای نمازشب بیدار شوم. امشب هم سرساعت بیدارشدم. جانمازم را پهن کردم. ناخداگاه نگاهم زیر در اتاق افتاد ؛ لبخندی روی لبم نشست. در سفر ؛ نور زیر در نشان میداد آقاسید هم برای نمازشب بیدارشده. الان چی؟ گوشی را برداشتم بدون ملاحظه شماره ی آقاسید که هنوز با نام حاج آقا ذخیره بود را گرفتم. بوق دوم گوشی را برداشت - الو - سلام - زهراجان خوبی ؟ چیزی شده؟ - نه فقط زنگ زدم برای نمازشب بیدارت کنم. - دخترخوب ؛ ترسیدم گفتم حتمامشکلی پیش آمده! مگر من از دیشب تا حالا خوابیدم که بیدار شوم؟ آقاسید کمی سکوت کرد و آرام چیزی گفت: ولی شندیدم که زمزمه می کرد دلیل بی خوابی ام ؛ تو خوب خوابیدی؟ این را می دانستم ؛ من بی خوابش کردم و خودش هم چه راحت می گفت. صحبت را عوض کردم و با خنده گفتم: -شماره ی شما را حاج آقا ذخیره کردم! با دلخوری گفت: - عوضش نمی کنی؟ - نه همین خوب هست.  مکه هم که رفتید و حاج آقا شدید دیگر مشکلی ندارد. اگر با من کاری نیست بروم برای نماز وقتم می گذرد. - نه بروید... التماس دعا - چشم حتما خدانگهدار بعد از قطع کردن گوشی اسم حاج آقا را پاک کردم و زدم " سید جانم" 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت164 حدود ساعت هشت صبح بود که بیدار شدم. برای خوردن صبحانه از اتاق بیرون رفتم ملوک مشغول کارهایش بود و من هم برای خودم چای میریختم که ملوک بدون مقدمه گفت : - برای باطل کردن صیغه با بی بی صحبت کردم! چای روی دستم ریخت و ناجور سوخت - شما چه کار کردید؟ نباید از من می پرسیدید؟ - نه دخترم کاری که باید انجام شود هرچه زودتر بهتر ؛ شاید خواستگاری در راه باشد نمیشود که معطل بماند. بدون خوردن صبحانه به اتاقم رفتم. دستم می سوخت دلم بیشتر... دم غروب بود. از سحر تا حالا هیچ خبری از آقاسید نداشتم کلافه بودم نکند قرار باشد صیغه را باطل کنیم ؟ نکند بی بی بهش گفته فکر کرده حرف من هست؟ نمی توانستم خودم را سرگرم کنم ناچار لباس پوشیدم و راهی مسجد شدم. داخل مسجد که آمدم نرگس و بی بی را دیدم مشتاق به طرفشان رفتم مثل همیشه بی بی گرم و صمیمی من را در آغوشش گرفت و احوال ملوک را پرسید. بعد کنارش نماز را به جماعت خواندم. صدای امام جماعت صدای سید جانم نبود! بعد از نماز سریع پیش نرگس رفتم - نرگس جان امام جماعت عوض شده؟ - امروز عمو نبود. - کجا رفتند؟ - به استقبال بیماری... تب داشت ؛ از دیشب تب کرده نمی توانست بیاید فکر کنم سرما خورده! 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت165 با اینکه ملوک تماس گرفته بود و گفته بود که امشب قرار هست محمود و خواهرش بیایند ؛ ولی اهمیتی نداشت. الان تنها چیزی که اهمیت داشت حال سیدجانم بود. بی بی همراه همسایه ها به دعا رفت ، من هم برای احوال پرسی همراه نرگس راهی خانه شدم. دلم تاب نداشت تا حالش را بدانم. به محض رسیدن به طرف اتاق آقاسید رفتم که صدای نرگس آمد - زهراجان ؛ احتمالا اتاق را که بلد هستی؟   در ضمن یاالله ای هم بگو بنده ی خدا تب که دارد ؛ سکته دیگر نکند! درِ آرامی زدم وقتی صدایی نیامد وارد اتاق شدم. مظلوم روی تخت درازکشیده بود. نزدیکش شدم که عرق روی پیشانی و سرخی گونه هایش نشان از تبش می داد. به آشپزخانه رفتم تا ظرف آبی با دستمال برای پایین آوردن تب ؛ از نرگس بگیرم. نرگس هم مشغول درست کردن سوپ بود که به یکباره و جدی پرسید: - می دانی چرا تب کرده؟ - نه چرا؟ دستمال مرطوبی به من داد و گفت: هم دردی و هم درمان... برو با این تبش را پایین بیاور تا سوپ را آماده کنم. با دلخوری و پر از سوال نگاهش کردم که ادامه داد... - دیشب بعد از رفتن شما عمو از مدینه گفت ؛ از غارحرا گفت با دلخوشی تعریف می کرد ولی همین که  بی بی بهش گفت: - ملوک خانم خواسته تا صیغه را باطل کنیم. مثل یخ آب شد ؛ بی صدا بلند شد و رفت ؛ الان هم حالش این است. برای همین گفتم دردش شدی! الانم هم برو چون فقط خودت می توانی درمانش باشی! 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 💚 _﴿♥️﴾_________________ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لـبـیـک یـاخـامـنـه ای: شما چهل روز دائم‌الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد..! نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد..! سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند..! انسان اگر می خواهد به جایی برسد با نماز شب می رسد 🌷امشبم را به نام تو متبرک میکنم 🌷 میهمان امشب کانال👇👇 🌷شهید والا مقام سجاد زبرجدی 🌷 🌷حمد و توحید و ۱۴ صلوات 🌷 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌺🍃🌻🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ 💚 _﴿♥️﴾_________________ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استغفار 04.mp3
5.71M
۴ 📿 إنّ اللّه تعالى، يَغفِرُ لِلمُذنِبِينَ إلاّ مَن لا يُريدُ أن يُغفَرَ لَهُ ! قالوا : يا رسولَ اللّه، مَنِ الذي يُريدُ أن لا يُغفَرَ لَهُ ؟ قالَ : مَن لا يَستَغفِرُ خدا همه رو می‌بخشه! مگر اونایی که خودشون نمی‌خوان! یعنی کیــــا ؟ اونایی که اهل استغفار نیستند💥 اللهم عجل لولیک الفرج🌸 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌺🍃🌻🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸رهبر معظم انقلاب: مهریه سنگین مانع طلاق نمی‌شود و نشده است. آن چیزی که مانع طلاق می‌شود، اخلاق و رفتار است، رعایت موازین اسلامی است. 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌺🍃🌻🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏼 مولا علی (عليه‌السلام) می‌فرماید : 💠 عقل را بر هوای نفس برتری و فضیلت دهید چنانکه عقل تو را فرمانروا و سرور عالم می‌کند ؛ ولیکن هوای نفس تو را ذلیل و بیچاره می‌کند. ❇️ عاقل همیشه کسی نیست که بدی را از خوبی تشخیص دهد، بلکه عاقل کسی است که هرگاه بین دو بدی قرار گیرد آنکه کمتر بد است را انجام دهد . 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌺🍃🌻🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏼 رسول‌ خدا (صلی الله) فرمود : 💠 پنج چیز است که دنیا و آخرت مردم را بیچاره کرده.... 1⃣ نترسیدن از خدا 2⃣ حفظ نکردن زبان که سبب هر نابودی است. 3⃣ ایمان نداشتن به روز قیامت که سبب دست زدن به کار حرام است. 4⃣ امیدوار بودن به غیر از خدا 5⃣ پیروی نکردن از دستورات خدا و قرآن و رسول الله، که سبب ریا شدن تمام کارها می شود. 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌺🍃🌻🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ القلوب اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ✍🏼 امام علی(علیه السلام) فرمود : دنیا خوابی است که اگر آن را باور کنی پشیمان خواهی شد. این دنیا نزد ما از آب بینی بز بی ارزشتر است. 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌺🍃🌻🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی 💠تا میتونید بسم الله بگید💠 بسیار زیبا و آموزنده 👌👇 ✍در روایت آمده چون بنده را پای میزان حساب حاضر می کنند نامه اعمال او را در حالی که مملو از افعال و کردار زشت است به دست او میدهند،بنده در حین گرفتن نامه اعمال بنابر عادتی که در دنیا به گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» داشته آن را بر زبان جاری می‌کند و نامه اعمال را به دست می‌گیرد،چون نامه اعمال را می‌گشاید آن را سفید می‌بیند، در حالی که هیچ عمل بدی در او نوشته نشده است. در این هنگام بنده عاصی به فرشتگانی که حاضرند می‌گوید:در این نامه عمل چیزی نوشته نیست که بخوانم، و فرشتگان گویند:در همین نامه تمام اعمال بد تو نوشته بود اما به برکت و میمنت کلمه «بسم الله الرحمن الرحیم» که بر زبانت جاری کردی،‌ محو شد. و در روایت دیگر رسول اکرم (ص) فرمودند:چون روز قیامت شود به بنده خدا امر می‌شود که وارد آتش دوزخ شود، چون نزدیک دوزخ می‌شود می‌گوید:«بسم الله الرحمن الرحیم» و پا در دوزخ می‌نهد آتش دوزخ هزاران سال راه از او دور می شود. 📚منهج الصادقین، ج1، ص33 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 شهید علی نظر دهقانی در سال 1344 در یک خانواده مذهبی و کشاورز پا به عرصه وجود گذاشت . تا سن هفت سالگی در دامان مادر مهربان و با عفت تربیت شد و در دوران کودکی با داشتن پدری و مادری وفادار و مومن همچنان درس تقوا و خدا پرستی را آموخت . در سن هفت سالگی پا به دبستان گذاشت و در مدرسه شهید دهقانی (خواجوی سایق ) شروع به تحصیل کرد . 🌸🍃با بحرکت در آمدن انقلاب اسلامی و ورود او به مدرسه راهنمایی شرکت فعالی در راهپیمائیها و تظاهرات داشت . در کلاس دوم راهنمایی بود که جنگ تحمیلی شروع شد . شهید علی نظر با عشق و علاقه ای که نسبت به حفظ حراست از دین و قرآن و مرز و بومش داشت لذا از ادامه تحصیل و خانواده و بستگان و دوستان خویش دست کشیده و در بسیج منطقه خشت مشغول فعالیت شد . پس از مدتی شهید برای دیدن آموزش نظامی روانه پادگان آموزشی گردید . و پس از آموزش به عنوان یک بسیجی رهسپار جبهه نور علیه ظلمت گردید . و در منطقه عملیاتی دهلران به مدت سه ماه با کافران بعثی به نبرد پرداخت و پس از مأموریت به زادگاهش مراجعه نمود . 🌸🍃 این فرزند پاک سرشت ، در سپاهپاسداران شهرستان کازرون ثبت نام می کند و جهت گذراندن دوره پاسداری به پادگان شهید همزه اکبر آباد شیراز اعزام می گردد . سپس بعد از این دوره راهی کردستان می شود و آنجا به نبرد با ضد انقلابیون و بعثیان کافر می پردازد . او در کردستان مسئول تعاون تیپ المهدی را عهده دار بود و به سلامت به خانه باز می گردد . ولی روح بلند پروازش لحظه ای آرام نگرفت . 🌸🍃در سال 1362 همراه با یک گروه از برادران پاسدار به کربلای جنوب اعزام شد . شهید به علت شجاعت و رشادت هایی که داشت در اکثر حمله ها و شبیخون ها که انجام می گرفت حضور و شرکت فعال داشت بطوریکه از طرف فرمانده لشکر 19 فجر و مسئولین کتباً مورد تشویق قرار می گیرد و به سمت فرمانده واحد منصوب می شود . هر وقت به مرخصی می آمد شبها در جمع برادران پایگاه مقاومت قرار می گرفت و به نگهبانی در روستا می پرداخت . 🌸🍃 حدود دو هفته قبل از شهادت به منظور مشورت و هماهنگی با خانواده در رابطه ازدواج و عروسی به مرخصی می آید و از آنجا که از جریان عملیات مطلع بود هنوز چند روزی مرخصی داشت که از خانواده خداحافظی می کند و رهسپار جبهه می گردد . اما سرانجام در تاریخ 4/10/1365 در عملیات ظفرمند کربلای 4 به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت بود نائل می آید . ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 از زبان مادر شهيد 💐🍃زمانی که به استخدام سپاه در آمده بود از طرف بنیاد پانزده خرداد حواله کولر به ایشان دادند که او قبولنکرد و وقتی من از دوستان او شنیدم و به او اعتراض کردم گفت : ما که در منزل پنکه داریم همین کافی است بگذار تا بدهند به آنها که پنکه هم ندارند . یک بار هم به او حواله کپسول گاز دادند که باز هم قبول نکرد و گفت : ما در منزل یک کپسول داریم همین کافی است ، از ما نیاز مند تر هستند . 💐🍃در زمان کودکی تحمل او برای درد و ناراحتی کم بود ولی با شروع جنگ در حالی که 14 سال بیشتر نداشت اصرار داشت به جبهه برود . وقتی به او گفتم : علی نظر تو که طاقت نیش زنبور را نداری چگونه می توانی در زیر رگبار گلوله دشمن طاقت بیاوری در جوابم گفت : چون اینجا از نیش زدن زنبور فقط درد نصیبم می شود ولی در جبهه هدف داریم و با داشتن انگیزه و هدف تحمل درد آسان می شود . 💐😂زمانی که شهید از جبهه بر می گشت به پایگاه مقاومت بسیج می رفت و تا پاسی از شب به نگهبانی در محل می پرداخت . یک روز پدرش به او گفت : علی نظر تو که در جبهه استراحت نداری ، حداقل در اینجا شب ها استراحت کن ، در جواب پدرش گفت : پدر جان ما چه در جبهه و چه پشت جبهه باید همیشه آماده باشیم . 💐🍃شب هایی که شهید در مرخصی بود چون تا دیروقت در پایگاه مقاومت بود من برایش رختخواب پهن می کردیم و می خوابیدیم . صبح که بیدار می شدیم می دیدیم که رختخواب علی نظر در یک گوشه و خود او در گوشه ای دیگر روی یک تکه حصیر یا موکت خوابیده است و وقتی که به او اعتراض می کردیم می گفت : مادر اگر ما در اینجا در آسایش باشیم تحمل جبهه و میدان جنگ برایمان مشکل خواهد بود ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 از زبان همرزم شهید سرهنگ آقایی 💐🍃یادم هست وقتی که می دید دوستی شهید شده بسیار غبطه می خورد و می گفت ای کاش این سعادت نصیب ما هم شود . به وی می گفتیم اگر تو شهید شوی چی کسی امور تسلیحات را به عهده می گیرد . زیرا همه می دانستند که تسلیحات چقدر مهم و اساسی است . در عملیات های بدر ، خیبر ، والفجر ، کربلای 4و 5 که با هم بودیم مرتب تدارکات می نمود بدون اینکه به مشکلی برخورد کند . 💐🍃 یادم هست یک روز در شلمچه آتش خیلی سنگین بود ، در سنگر نشسته بودیم و تنها مسئولین با نفر بر پی ام پی در منطقه رفت و آمد می کردند . با این کار می خواست تا اندازه ای از شهید شدن آنها جلوگیری کند ، ما جلو بودیم و خواستیم تا علی نظر بیاید . سر و روی خاک آلود با لبخند خاصی گفت : ما از خاک هستیم و به خاک برمی گردیم و چون حالا خاک آلود هستم نمی توانم جلو بیایم . منظور این که در هر حالتی که بود دنباله کار ها را می گرفت و سعی می کرد به نحو احسن انجام دهد . ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🥀 از زبان خواهر شهيد 💢زمانی که علی نظر در جبهه شیمیایی شد و از ناحیه چشم و صورت صدمه دیده بود . به مدت دو هفته در بیمارستان تهران بستری بود و ما متوجه نشدیم تا شبی که او از بیمارستان برگشت و به منزل آمد . سرش را بالا نمی گرفت چون سر به زیری عادت همیشگی و از شاخصه های اصلی او بود . فکر می کردیم طبق عادت سرش را بالا نمی آورد ، تا اینکه از توی کیف او متوجه بسته دارویی و قطره های چشمی او شدم . با نگرانی پرسیدم این بسته های دارو برای چیست ؟ با کمال خونسردی گفت : چیزی نیست یک کم چشمانم درد گرفته و بعد از برگتن او به جبهه بود که از دوستانش شنیدیم او شیمیایی شده و چندین روز چشمانش بینایی نداشته و در بیمارستان بستری بوده است . پزشکان به او گفته بودند که تا هر موقع با مرگ طبیعی از دنیا برود از جبهه شهداء خواهد بود که او خود برای رسیدن به لقاء یار عجول تر از این حرف ها بود . ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»