فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 یاری امام زمان عج روزیتون
🎥 ارتباط ایرانیان با ظهور !
🎙 سخنران : حجت الاسلام مسعود عالی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
⊰•🌸✨•⊱
امروز تولد حاج قاسمه...🙂❤️
" تولدت مبارک حاجی :) "
⊰•🌸•⊱¦⇢#حاج_قاسم
⊰•✨•⊱¦⇢#عید_نوروز
⊰•😍❤️•⊱
رهبر معظم انقلاب اسلامی سال ۱۴۰۲ را سال «مهار تورم، رشد تولید» نامگذاری کردند.
📆۱۴۰۲/۱/۱
⊰•❤️😍•⊱¦⇢#عید_نوروز
⊰•🌸•⊱¦⇢#لحظه_طلایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•💚🍃•⊱
🎥 آقا مگه در صدر اسلام، پیامبر اکرم با بدحجابی برخورد می کردند که الان برخورد میکنند؟
➕پاسخ استاد حسن رحیم پور ازغدی:
اولا ...
دوما ...
👈🏻شأن نزول جالب آیه " جلابیب "
⊰•💚•⊱¦⇢#حجاب
⊰•🍃•⊱¦⇢#زن_عفت_افتخار
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش جذاب و تماشایی مردم،به تولد
❣حاجقاسم سلیمانی❣
به مناسبت یکم فروردین،
سالروز تولد سردار دلها،
🌷شهید حاج قاسم سلیمانی🌷
🌸هدیه صلوات🌸
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
▫️اولین توییت رئیس جمهور در سال جدید
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🔺این پسره شطرنج باز وطنشو فروخت و رفت به فرانسه پناهنده شد چون تو ایران بهش اجازه ندادن جلوی حریف اسرائیلی بازی کنه. گفت ورزش سیاسی نیست 🙄
🔹دیروز فدراسیون فرانسه بهش اجازه نداده جلوی حریف روس مسابقه بده 😅😅
┄┅═✧♡💠♡✧═
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
📳 رحمان رضایی از تیم ملی کنار گذاشته شد
🔻رحمان رضایی یکی از دستیاران معرفی شده از سوی امیر قلعهنویی سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان برای فعالیت در تیم ملی فوتبال بود که به نظر میرسد او از کادر فنی تیم ملی کنار گذاشته شده است.
🔻رضایی در اولین تمرین تیم ملی حضور داشت اما معاونان وزیر ورزش مطالب تندی علیه او به خاطر استوری پرحاشیه و جنجالیاش منتشر کردند و حالا فارس خبر داده رضایی از تیم ملی کنار گذاشته شده است.
این اولین حاشیه بزرگ بعد از انتخاب قلعه نویی به عنوان سرمربی تیم ملی است./
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی کنیم از عیدی روحانی به مردم 😏😅
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
کانال سیاست دشمنان مهدویت
💠 #قسمت_شانزدهم_و_هفدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : آغاز یک پایان فاطمیه تمام شده بود ا
قسمت هجدهم و نوزدهم داستان واقعی
#ترمز_بریده 👇👇👇
💠 #قسمت_هجدهم_ونوزدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : کاروان محرم
تقرییا هفت ماه از فاطمیه گذشته بود ... و من هفت ماه در چنین وضعیتی زندگی کرده بودم ... حتی تمام مدت تعطیلات، جزء معدود طلبه هایی بودم که توی خوابگاه مونده بودم ...
دیگه حاجی هم هر بار منو می دید به جای تعریف و تشویق، دعوام می کرد ... شده بود مثل پدری که دلش می خواست یک کشیده آبدار به پسرش بزنه ... حالت ها، توجه و نگرانیش برای من، منو یاد پدرم می انداخت و گاهی دلم شدید براش تنگ می شد ...
در میان این حال و هوای من، محرم هم از راه رسید ... از یک طرف به شدت کنجکاو بودم شیعیان رو توی محرم از نزدیک ببینم ...
از طرف دیگه، فکر دیدن قمه زنی از نزدیک و فیلم هایی که دیده بودم به شدت منزجرم می کرد ... این وسط هم می ترسیدم، شرکت نکردنم در این مراسم، باعث شک بقیه بشه .
بالاخره تصمیم گرفتم اصلا در مراسم محرم شرکت نکنم ... هر چه باداباد ... دو شب اول، خودم رو توی کتابخونه و به هوای مطالعه پنهان کردم و زیر چشمی همه رو زیر نظر گرفتم ... موقعی که برمی گشتن یواشکی چکشون می کردم ... همه سالم برمی گشتند و کسی زخمی و خونی مالی نبود ...
روز سوم، چند تا از بچه ها دور هم جمع شده بودند و درباره سخنرانی شب گذشته صحبت می کردند ... سخنران درباره جریان های فکری و سیاسی حاضر در عاشورا صحبت کرده بود ...
خیلی از دست خودم عصبانی شدم ... می تونستم کلی مطلب درباره عاشورا و امام حسین یاد بگیرم که به خاطر یه فکر احمقانه بر باد رفته بود ...
همون شب، لباس سیاه پوشیدم و راهی حسینیه شدم ...
⬅️ادامه دارد...
🌹 خون علی اصغر در میان قلبم جوشید
هر شب یک سخنران و مداح ... با غذای مختصر حسینیه ... بدون خونریزی و قمه زنی ...
با خیال راحت و آرامش می نشستم و مطالب رو گوش می کردم و تا شب بعد، در مورد موضوع توی منابع شیعه و سنت مطالعه می کردم ... سوالاتی که برام مطرح می شد و موضوعات جانبی رو می نوشتم تا در اسرع وقت روشون کار کنم ... بدون توجه به علت کارم اما دیگه سراغ منابع وهابی ها نمی رفتم ...
همه چیز به همین منوال بود تا شب سخنرانی درباره علی اصغر ... اون شب، یک بار دیگه آرامشم طوفانی شد ... خودم تازه عمو شده بودم ... هر چی بالا و پایین می کردم و هر دلیلی که میاوردم ... علی اصغر فقط شش ماهه بود ... فقط شش ماه ...
حتی یک لحظه از فکر علی اصغر و حضرت ابالفضل خارج نمی شدم ... من هم عمو بودم ... فقط با دیدن عکس برادرزاده ام توی اینترنت، دلم برای دیدنش پر می کشید ... این جنایتی بود که با هیچ چیز قابل توجیه نبود ...
اون شب، باز هم برای من شب وحشتناکی بود ... بی رمق گوشه سالن نشسته بودم ... هر لحظه که می گذشت ... میان ضجه ها و اشک های شیعیان، حس می کردم فرشته مرگ داره جونم رو از تک تک سلول هام بیرون می کشه ... این اولین احساس مشترک من با اونها بود ... .
اون شب، من جان می دادم ... دیگران گریه می کردند ...
⬅️ادامه دارد...
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat