eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
817 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب حسينيه مي خواستم بنشينم و همانجا زار زار گريه كنم. براي يك شوخي بي مورد دو سال عبادت هايم را دادم. براي يك غيبت بي مورد، بهترين اعمال من محو ميشد. چقدر حساب خدا دقيق است. چقدر كارهاي ناشايست را به حساب شوخي انجام داديم و حالا بايد افسوس بخوريم. در اين زمان، جوان پشت ميز گفت: شخصي اينجاست كه چهار ساله منتظر شماست! اين شخص اعمال خوبي داشته و بايد به بهشت برزخي برود، اما معطل شماست. با تعجب گفتم: از چه كسي حرف ميزنيد؟يكي از پيرمردهاي اُمناي مسجدمان را ديدم كه در مقابلم و در كنار همان جوان ايستاده. خيلي ابراز ارادت كرد و گفت: كجايي؟ چند ساله منتظرت هستم. بعد از كمي صحبت، اين پيرمرد ادامه داد: زماني كه شما در مسجد و بسيج، مشغول فعاليت فرهنگي بوديد، تهمتي را در جمع به شما زدم. براي همين آمدهام كه حلالم كنيد. آن صحنه برايم يادآوري شد. من مشغول فعاليت در مسجد بودم. كارهاي فرهنگي بسيج و... اين پيرمرد و چند نفر ديگر در گوشه اي نشسته بود. بعد پشت سر من حرفي زد كه واقعيت نداشت. او به من تهمت بدي زد. او نيت ما را زير سؤال برد. عجيب تر اينكه، زماني اين تهمت را به من زد كه من ابتداي حضورم در بسيج بود و نوجوان بودم!! آدم خوبي بود. اما من نامه اعمالم خيلي خالي شده بود. به جوان پشت ميز گفتم: درسته ايشان آدم خوبي است، اما من همينطوري نميگذرم. دست من خالي است. هر چه ميتواني از او بگير.جوان هم رو به من كرد و گفت: اين بنده خدا يك وقف انجام داده كه خيلي بابركت بوده و ثواب زيادي برايش ميآيد. او يك حسينيه را در شهرستان شما، خالصانه براي رضاي خدا ساخته كه مردم از آنجا استفاده ميكنند. اگر بخواهي ثواب كل حسينيه اش را از او ميگيرم و در نامه عمل شما ميگذارم تا او را ببخشي. با خودم گفتم: »ثواب ساخت يك حسينيه به خاطر يك تهمت؟! خيلي خوبه.« بنده خدا اين پيرمرد، خيلي ناراحت و افسرده شد، اما چاره اي نداشت. ثواب يك وقف بزرگ را به خاطر يك تهمت داد و رفت به سمت بهشت برزخي. براي تهمت به يك نوجوان، يك حسينيه را كه بااخلاص وقف كرده بود، داد و رفت! اما تمام حواس من در آن لحظه به اين بود كه وقتي كسي به خاطر تهمت به يك نوجوان، يك چنين خيراتي را از دست ميدهد، پس ما كه هر روز و هرشب پشت سر ديگران مشغول قضاوت كردن و حرف زدن هستيم چه عاقبتي خواهيم داشت؟! ما كه به راحتي پشت سر مسئولين و دوستان و آشنايان خودمان هرچه ميخواهيم ميگوييم... باز جوان پشت ميز به عظمت آبروي مؤمن اشاره كرد. اعجاز اشک ايستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه ميکردم.انگار هيچ اراده اي از خودم نداشتم. هيچ کار و عملم قابل دفاع نبود. فقط نگاه ميکردم.يکي آمد و دو سال نمازهاي من را برد! ديگري آمد و قسمتي از کارهاي خير مرا برداشت. بعدي... بالتشبيه شبيه يک گوسفند که هيچ اراده اي ندارد و فقط نگاه ميکند، من هم فقط نگاه ميکردم.چون هيچگونه دفاعي در مقابل ديگران نميشد کرد. در دنيا، انسان هرچند مقصر باشد، اما در دادگاه از خود دفاع ميکند و با گرفتن وکيل و... خود را تاحدودي از اتهامات تبرئه ميکند. اما اينجا... مگر ميشود چيزي گفت؟! فقط نگاه ميکردم. حتي آنچه در فکر انسان بوده براي همه نمايان است، چه رسد به اعمال انسان. براي همين هيچکس نميتواند بي دليل از خود دفاع کند. درکتاب اعمال خودم چقدر گناهاني را ديدم که مصداق اين ضرب المثل بود: آش نخورده و دهن سوخته. شخصي در مقابل من غيبت کرده يا تهمت زده و من هم در گناه او شريک شده بودم. چقدر گناهاني را ديدم که هيچ لذتي برايم نداشت و فقط سرافکندگي برايم ايجاد کرد.خيلي سخت بود. خيلي. حساب و کتاب خدا به دقت ادامه داشت. اما زماني که بررسي اعمال من انجام ميشد و نقايص کارهايم را ميديدم، گرماي شديدي از سمت چپ به سوي من ميآمد! حرارتي که نزديک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما...اين حرارت تمام بدنم را ميسوزاند، طوري که قابل تحمل نبود. همه جاي بدنم ميسوخت، بجز صورت و سينه و کف دستهايم! براي من جاي تعجب بود. چرا اين سه قسمت بدنم نميسوزد؟! لازم به تکلم نبود. جواب سؤالم را بالفاصله فهميدم.من از نوجواني در هيئت و جلسات فرهنگي مسجد محل حضور داشتم. پدرم به من توصيه ميکرد که وقتي براي آقا امام حسين و يا حضرت زهرا و اهل بيت :اشک ميريزي، قدر اين اشک را بدان. اشک بر اين بزرگان، قيمتي است و ارزش آن را در قيامت ميفهميم. پدرم از بزرگان و اهل منبر شنيده بود که اين اشک را به سينه و صورت خود بکشيد و اين کار را ميکرد. من نيز وقتي در مجالس اهل بيت:گريه ميکردم. اشک خود را به صورت و سينه ام ميکشيدم. حالا فهميدم که چرا اين سه عضو بدنم نميسوزد! نکته ديگري که در آن وادي شاهد بودم بحث اشک و توبه بر درگاه الهي بود. من دقت کردم که برخي گناهاني که مرتکب شده بودم در کتاب اعمالم نيست! بعد از اينکه انسان از گناهي توبه ميک
ند و ديگر سمتش نميرود، گناهاني که قبال ً مرتکب شده کاملا از اعمالش حذف ميشود. آنجا رحمت خدا را به خوبي حس کردم. حتي اگر کسي حق الناس بدهکار است اما از طلبکار خود بي ّ الطلاع است، با دادن رد مظالم برطرف ميشود. اما حق الناسي که صاحبش را بشناسد بايد در دنيا برگرداند. حتي اگر يک بچه از ما طلبکار باشد و در دنيا حلال نکرده باشد، بايد در آن وادي صبر کنيم تا بيايد و حلال کند. ادامه دارد... با ما همراه باشید... @syed213
▪️روی دستش "پسرش" رفت ولی "قولش نَه" نیزه ها تا "جگرش" رفت ولی "قولش نَه" ▪️این چه خورشید غریبی است که با حال نزار پای "نعش قمرش" رفت ولی "قولش نَه" ▪️شیر مردی که در آن واقعه "هفتاد و دو" بار دست غم بر "کمرش" رفت ولی "قولش نَه" ▪️هر کجا مینگری "نام حسین است و حسین" ای دمش گرم "سرش" رفت ولی "قولش نَه" ▪️السلامُ عَلی الحُسین و َعَلی علی بن الحُسین و َعَلی اُولاد الـحسین و عَلی اَصحاب الحُسین🖤
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ اضطراب حرم از تشنگی مشک تو نیست، بی علمدار شدن رنگ پریدن دارد... ━━━━💠🌸💠━━━━ 🏴 @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ اضطراب حرم از تشنگی مشک تو نیست، بی علمدار شدن رنگ پریدن دارد... ━━━━💠🌸💠━━━━ 🏴 @sye
ميدونی‌یعنی‌چی..؟! | يني‌روضه‍ ي گودالی‌كه‍ توتوي پنج‌دقيقه‍ ميشنوی‌و‌ميميری‌و زنده‍ ميشی‌باهاش (: به‍ وقوع‌پيوستنش‌دو‌ساعت طول‌كشيده.. ! ميفهمی‌یعنی‌‌چی.. !؟ يعنی‌از‌وقتی‌که‍ رفت‌تو‌گودال‌تا وقتی‌که‍ اون‌حرومزاده‍ با‌بدن لرزان‌اومد‌بيرون‌ ‌طول‌كشيد.. ! ارباب‌من‌و‌تو‌زجر‌كش‌شد..🖤😭 گفت: ديگه حسينو‌سيراب كردم... ديگه تموم شد.! ....💔
🌷 ۷۰ : 🦋 با مردم به گونه‌ای رفتار کنید که اگر از دنیا رفتید، بر شما گریه کنند، و اگر زنده بودید با اشتیاق به سوی تو آیند. 🌼 🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸 🕊 ای شویم @syed213
📌 ❄️أیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ 🔅کجاست آنکه انتقام خون شهید کربلا را خواهد گرفت؟ 📚 فرازی از دعای ندبه @syed213
حاج حسین یکتا: بچه‌ها دلاتونُ تحویل ارباب بدید! دلت رو بده تحویل ارباب و بگو شب اول قبر سالم تحویلم بده! @syed213
📌حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: و اگر توانستی در آن روز [عاشورا] به دنبال حاجتی نروی آن کار را بکن، زیرا روز نحسی است که حاجت مؤمنی در آن روز برآورده نمی شود و اگر هم برآورده شود برای او مبارک نخواهد بود و رشدی در آن نخواهد دید. 📚وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۵۰۹، @syed213
بسم رب الحسین امسال محرم ے حالو هواے خاصے داشت ،انگار آقا مہموناشو یہ جور خاصے دعوت ڪرده بود،امسال همہ نبودن همہ اونایے ڪہ هرسال میومدن نبودن انگار ادما گلچین شده بودن🙂 خداروشڪر امسالم توفیق نوڪرے داشتیم🙃 خداروشڪر زنده موندیم و بہ محرم ورسیدیم❤️ این روزاے محرم ے چیز بہم ثابت شد،اینڪہ در طول روز اعمالت رو اشڪ شبت خیلے تاثیر میزاره،ممڪنہ در طول روز یہ ڪلمہ،یہ بداخلاقے،یہ ڪار اشک روضہ رو ازت بگیره اینوگفتم ڪہ تو این چند روز باقے مونده بیشتر حواسمون بہ ڪارامون باشہ انشااللہ امسال همہ دست پر از محرم بیرون بریم ،انشاالله آقا بہ هممون نگاه کنه @syed213
شیخ محمود صنیعی : از آیت الله بهجت (ره) پرسیدم ، آقا می شود راه صد ساله را یک شبه رفت ؟ ایشان فرمودند : با سیدالشهدا(علیه السلام) می شود. @syed213
4_5933885893705205409.mp3
6.23M
به سمت گودال از خیمه دویدم من سر تو رو بردن دیر رسیدم من😭 حاج محمود @sted213
🌼امام مهدے(عج) 【إنّا يُحيطُ عِلمُنابأنبائِكُم ولايعَزُبُ عَنّاشَىءٌمِن أخبارِكُم】 ↫❪ما ازهمه خبرهاے شما آگاهيم وچيزے ازخبرهاے شما از ماپنهان نيست❫ 📕بحارالأنوار ج53 ص175 @syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم #ختم_صلوات 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 دوستان عزیز در ایام عزاداری سیدشهیدان #ختم_صلوات،تعدا
تا کنون۸هزار و ۶۳۳ تا گل صلوات ۴۶عدد زیارت عاشورا از همگی قبول باشه ان شالله🙏 خود شهید شفاعتتون کنه در صحرای محشر
کتاب هرشب حوالی ساعت ۹ تقدیم نگاه مهربونتون🌺
کتاب بيت المال از ابتداي جواني و از زماني كه خودم را شناختم، به حق‌الناس و بيت المال بسيار اهميت ميدادم.پدرم خيلي به من توصيه ميكرد كه مراقب بيت المال باش. مبادا خودت را گرفتار كني. از طرفي من پاي منبرها و مسجد بزرگ شدم و مرتب اين مطالب را ميشنيدم.لذا وقتي در سپاه مشغول به كار شدم، سعي ميكردم در ساعاتي كه در محل كار حضور دارم، به كار شخصي مشغول نشوم. اگر در طي روز كار شخصي داشتم و يا تماس تلفني شخصي داشتم، به همان ميزان و كمي بيشتر، اضافه كاري بدون حقوق انجام ميدادم كه مشكلي ايجاد نشود. با خودم ميگفتم: حقوق كمتر ببرم و حلال باشد خيلي بهتر است. از طرفي در محل كار نيز تلاش ميكردم كه كارهاي مراجعين را به دقت و با رضايت انجام دهم.اين موارد را در نامه عملم ميديدم. جوان پشت ميز به من گفت: خدا را شكر كن كه بيت المال برگردن نداري وگرنه بايد رضايت تمام مردم ايران را كسب ميكردي!اتفاقاً در همانجا كساني را ميديدم كه شديداً گرفتار هستند. گرفتار رضايت تمام مردم، گرفتار بيت المال. اين را هم بار ديگر اشاره کنم که بُعد زمان و مكان در آنجا وجود نداشت.يعني به راحتي ميتوانستم كساني را كه قبل از من فوت كرده اند ببينم، يا كساني را كه بعد از من قرار بود بيايند! يا اگر كسي را ميديدم، لازم به صحبت نبود، به راحتي ميفهميدم كه چه مشكلي دارد. يكباره و در يك لحظه ميشد تمام اين موارد را فهميد.من چقدر افرادي را ديدم كه با اختلاس و دزدي از بيت المال به آن طرف آمده بودند و حالا بايد از تمام مردم اين كشور، حتي آنها كه بعدها به دنيا ميآيند، حلاليت ميطلبيدند!اما در يكي از صفحات اين كتاب قطور، يك مطلبي براي من نوشته بود كه خيلي وحشت كردم! يادم افتاد كه يكي از سربازان، در زمان پايان خدمت، چند جلد كتاب خاطرات شهدا به واحد ما آورد و گذاشت روي طاقچه و گفت: اينها اينجا بماندتا سربازهايي كه بعداً ميآيند، در ساعات بيكاري استفاده كنند.كتابهاي خوبي بود. يك سال روي طاقچه بود و سربازهايي كه شيفت شب بودند، يا ساعات بيكاري داشتند استفاده ميكردند. بعد از مدتي، من از آن واحد به مكان ديگري منتقل شدم. همراه با وسايل شخصي كه ميبردم، كتابها را هم بردم. يك ماه از حضور من در آن واحد گذشت، احساس كردم كه اين كتابها استفاده نميشود. شرايط مكان جديد با واحد قبلي فرق داشت و سربازها و پرسنل، كمتر اوقات بيكاري داشتند. لذا كتابها را به همان مكان قبلي منتقل كردم و گفتم: اينجا بماند بهتر استفاده ميشود. جوان پشت ميز اشارهاي به اين ماجراي كتابها كرد و گفت: اين كتابها جزو بيت المال و براي آن مكان بود، شما بدون اجازه، آنها را به مكان ديگري بردي، اگر آنها را نگه ميداشتي و به مكان اول نمي آوردي، بايد از تمام پرسنل وسربازاني كه در آينده هم به واحد شما ميآمدند، حلاليت ميطلبيدي! واقعاً ترسيدم. با خودم گفتم: من تازه نيت خير داشتم. من از كتابها استفاده شخصي نكردم. به منزل نبرده بودم، بلكه به واحد ديگري بردم كه بيشتر استفاده شود، خدا به داد كساني برسد كه بيت المال را ملك شخصي خود كرده اند!!! در همان زمان، يكي از دوستان همكارم را ديدم. ايشان از بچه هاي بااخلاص و مؤمن در مجموعه دوستان ما بود.او مبلغي را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخي از اقلام را براي واحد خودشان خريداري كند. اما اين مبلغ را به جاي قرار دادن در كمد اداره، در جيب خودش گذاشت!او روز بعد، در اثر سانحه رانندگي درگذشت. حالا وقتي مرا در آن وادي ديد، به سراغم آمد و گفت: »خانواده فكر كردند كه اين پول براي من است و آن را هزينه كرده اند. تو رو خدا برو و به آنها بگو اين پول را به مسئول مربوطه برسانند. من اينجا گرفتارم. تو رو خدا براي من كاري بكن.« تازه فهميدم كه چرا برخي بزرگان اينقدر در مورد بيت المال حساس هستند. راست ميگويند كه مرگ خبر نميكند. ادامه دارد... با ماهمراه باشید... @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا