⚘﷽⚘
📸 پیروی از امیرالمؤمنین (ع)
🔹اگر همان قدری که مردم به عدالت، انصاف، شجاعت و ظلم ستیزی امیرالمؤنین علاقه دارند، در مقام عمل هم خود را به این خصوصیّات نزدیک میکردند، دنیا گلستان میشد.
@syed213
🌸 #دوست 🌸
امیرالمؤمنین علی عليه السلام :
💠اِيـّاكَ وَ مـُصـادَقـَةَ الْكـَذّابِ فـَاِنَّهُ كـَالسَّرابِ. يـُقـَرِّبُ عـَلَيـْكَ الْبـَعـيـدَ وَ يـُبـَعِّدُ عـَلَيـْكـَ الْقَريبَ..💠
🌿از دوسـتـى دروغگو بپرهيز، كه او به سان سراب است ، دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور نماياند..🌿
✨ #نهج_البلاغه ، ح 37، ص 1105
@syed213
#سلام_امام_زمانم
ای کاش امروز
نسیم صبحگاه
سلام و عرض تسلیت مارابه شمابرساند
مولا جان...
به خونخواهی پدر غریبت برگرد
عاشقانت باجان ومالشان آمادهاند
فدایت شوند
بحق علی ع اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
🕊 #نهج_البلاغه ای شویم
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تجمع مردم مسلح آمریکا مقابل مجلس ایالتی «میشیگان» در اعتراض به محدودیتهای کرونایی
@syed213
مداحی آنلاین - آی شیعه ها گریه کنید - کریمی.mp3
4.24M
🔳 #شهادت_امام_علی(ع)
🌴آی شیعه ها گریه کنید
🌴بابا جان مرو مرو
🎤 #محمودکریمی
•┈┈••✾•🌷🍃🖤🍃🌷•✾••┈┈•
@syed213
•┈┈••✾•🌷🍃🖤🍃🌷•✾••┈┈•
#پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله فرموند :
اگر تمامی درختان قلم و دریاها مرکب و جنیان حسابگر و انسانها نویسنده شوند ، نمیتوانند #فضائل #امیرالمؤمنین علیه السلام را جمع آوری کنند ...
🔻ارشاد القلوب ۲ / ۲۰۹
@syed213
زندگی نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده
کتاب #اسم_تو_مصطفاست
_نه بابا!خوب خوبم!
_بچه عزیزه،اما مادرش عزیزتره ها!
_حالا بذار بیاد،اون وقت معلوم میشه خاطر کی رو بیشتر میخوای!
_به تو ثابت میکنم لب بود که دندون اومد!
_جوجه رو آخر پاییز میشمرن آقا مصطفی!
اما آخر پاییز رسید و معلوم شد که تو راست می گفتی:《با همه عشقی که به بچه ها دارم ،حاضرم اونا رو به خاطر تو قربانی کنم.می فهمی سمیه؟》
در طول دوران بارداری حواست بود چه ویاری دارم.مدام هم سفارش میکردی :《دولا نشو سمیه !تقلا نکن سمیه!بذار بردار نکن سمیه!》
اما همه اینها تا وقتی بود که کارهای مهم،از آن نوع کارهایی که خودت میگفتی:《اگه سرم بره قولم نباید بره》،برایت پیش نمی آمد.اسفند ۱۳۸۷ بود و قرار بود خانه تکانی کنیم.عید روز شنبه بود و من برنامه شستن دیوارها و آشپزخانه را گذاشته بودم برای روز پنجشنبه آخر سال که تو هم باشی.بعد یک شام خوشمزه و چای داغ گفتم:《آقا مصطفی،فردا باید بمونی برای تمیز کردن دیوارای اتاق و آشپزخونه!》
_من که فردا نیستم!
_نیستی؟پس دیوارا رو کی باید بشوره؟
_فردا پنجشنبه آخر ساله و باید با حاج آقا بریم گدایی!
_گدایی؟
_بله برای مسجد،طبق معمول سنواتی.صدای من بلنده و کمک میگیرم،کمک مردمی!
با ناراحتی گفتم:《چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامه!》
_ولی من باید برم!
و رفتی.به همین سادگی.
در فاصله ای که نبودی با سجاد به خرید رفتم.یک بلوز آبی روشن،یک شلوار طوسی و یک جفت کفش قهوه ای برایت خریدم.حتی شلوار را هم به پای او میزان کردم و دادم خیاط کوتاهش کرد.میدانستم نه بلوزی میپوشی که به تنت بچسبد و نه شلواری که فاقش کوتاه باشد. نه رنگ جیغ و نه کفش نوک تیز.برای همین،خرید کردن برایت آسان بود.آنها را کادو پیچ کردم.شب که آمدی کادویت را دادم و تو هم آنها را پوشیدی و تشکر کردی.دیگر ناراحتی نماند،چون این یک قانون نانوشته بین ما بود که قهر بی قهر.
ادامه دارد...
باما همراه باشید...
#کپیممنوع
@syed213